۲۲۴ - شهيد مطهرى : معیاری برای شناخت اسلام حقیقی/ قرب واقعي و قرب مجازي ۱۴۰۳/۰۸/۲۶
معیاری برای شناخت اسلام حقیقی
۱۴۰۳/۰۸/۲۶
آيا زندگى يعنى نفس كشيدن و هوا را فرو بردن و بيرون دادن؟
نه، اين معنى زندگى نيست، اينها براى ما شرايط زندگى است نه خود زندگى. ... ما ازآنجهت به خدا حىّ مطلق مىگوييم كه دانا و تواناى مطلق است، از آن جهت به خداوند تبارك و تعالى حىّ مىگوييم كه آثار حيات بر وجود مقدس او بار مى شود.
رأفت و رحمت است، رحيم و رحمن است. پس زندگى يعنى دانايى و توانايى و برنامه اسلام برنامه دانايى و توانايى است، همان برنامهاى كه قرنها اسلام آن را در عمل پياده كرد. پس آن طرز تفكرى كه نتيجهاش دانايى يا توانايى نباشد و نيز طرز تفكرى كه نتيجه اش سكون و عدم تحرّك و بى خبرى و بى اطلاعى باشد، از اسلام نيست. اسلام، دين حيات است.
دين حيات با بى خبرى و با ناتوانى و عجز ناسازگار است. شما همين را مىتوانيد به عنوان يك مقياس كلى براى شناخت اسلام، هميشه در دست داشته باشيد.
* مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (احياى تفكر اسلامى) ج25، صص: 450- 449- با تلخیص و ویرایش
قرب واقعي و قرب مجازي
ما آنجا که کلمه «قرب» و نزديکي را در خارج از مفاهيم اجتماعي به کار مي بريم، همان مفهوم حقيقي را اراده مي کنيم، مثلا میگوییم در نزديکي اين کوه، چشمه اي است، يا خود را به نزديک اين کوه رساندم. در اينجا مراد ما قرب واقعي است، يعني واقعا دوري و نزديکي فاصله خود را تا کوه در نظر ميگيريم و از کلمه قرب منظورمان اين است که آن فاصله - که يک امر واقعي است و نه قراردادي - کمتر شده است.
اما وقتي که ميگویيم فلان شخص نزد فلان مقام اجتماعي قرب پيدا کرده است و يا مي گوئيم فلان شخص با فلان خدمت خود به فلان مقام، نزد او تقرب حاصل کرد، در اينجا منظورمان چيست؟ آيا مقصود اين است که فاصله ميان آنها کمتر شده، مثلا سابقا در پانصد متري او قرار داشت و اکنون در صدمتري اوست؟ البته نه، اگرچنين است پس پيشخدمت در اتاق هر کسي از هر کس ديگر به او مقربتر است. مقصودمان اين است که خدمتگزار در اثر خدمتش در روحيه مخدوم خود تاثير کرد و او را از خود راضي نمود و حال اينکه قبلا راضي نبود، يا او را از خود راضيتر کرد و در نتيجه، از اين پس، مخدوم بيش از گذشته به او عنايت خواهد داشت. پس استعمال قرب در اينجا يک استعمال مجازي است نه حقيقي، واقعا وجود خارجي اين شخص در نزديکي وجود خارجي آن شخص قرار نگرفته است، بلکه ازآن رابطه خاص روحي که از طرف مخدوم نسبت به خادم برقرار شده و آثاري که به اين رابطه روحي مترتب است، مجازا و تشبيها «قرب» تعبير شده است.
* شهید مطهری، ولاءها و ولايتها، صص 72و 71