فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
استعفای گودوین ضربهای به جوسلسون بود، چرا که او رابط مستقیم و حلقه وصل جوسلسون با واحد اطلاعات و تحقیقات بود. اما واحد اطلاعات و تحقیقات با گماردن نفر خودشان، جان کلوز1، به عنوان دبیرکل انجمن بریتانیا خیلی زود این نقص را جبران کرد.
به زودی کلوز از جایگاه خود به عنوان نقطه توزیع مطالب واحد اطلاعات و تحقیقات استفاده کرد، در ژوئن 1952 نامهای به نابوکوف نوشت و گفت: «گفتوگوی طولانی با هانا آرِنت (نویسنده و مورخ معروف یهودی) داشتم و او را به یکی دو نفر از کارشناسان وزارت خارجه ما معرفی کردم، ماحصل نشست ما این شد که من منابع زیادی را که او برای [نوشتن] کتاب جدیدش نیاز داشت در اختیار او قرار دادم. اگر افراد دیگری را میشناسید که به اینجا میآیند و مایلند تماسهای مشابهی با کسانی که دکتر آرنت برقرار کرده، داشته باشند، فقط به من اطلاع دهند تا آنها را هماهنگ کنم».
کلوز همچنین مطالب را به جوسلسون ارسال میکرد و به او یادآور میشد (در صورت نیاز) میتواند آزادانه از این اسناد استفاده کند، «اما منبع آنها نباید ذکر شود».
به نظر میرسید با انتصاب کلوز مشکلات در انجمن بریتانیا موقتا حل شده بود. توسکو فیوِل، سردبیر [نشریه] تریبون و عضو کلیدی شورای راهبردی کنگره «موافقت کرد که بر امور [انجمن] در لندن نظارت کند». اما جوسلسون هنوز راضی نشده بود. انتقاد علنی هیو ترِوِر-روپر (مورخ انگلیسی، استاد تاریخ معاصر در دانشگاه آکسفورد و مدیر کالج پیترهاوسدر کیمبریج) از کنگره بعد از افتتاح آن در برلین بذر تردید را کاشت و بسیاری از روشنفکران بریتانیایی تمایلی به شناسایی خود با سازمانی که منشأ واقعی آن مبهم به نظر میرسید نداشتند. مشکل این بود که روشنفکران بریتانیایی دست دولت آمریکا را پشت این ماجرا میدیدند.
یکی از مأموران انجمن آزادی فرهنگی بریتانیا میگفت: «ما این مسئله را به شوخی میانداختیم».
«ما دوستان خود را برای ناهار بیرون میبردیم، وقتی برای پرداخت پیشقدم میشدند، ما میگفتیم: اوه نه، مالیاتدهندگان آمریکایی دارند پرداخت میکنند». بسیاری این شیرین زبانیها را مطلوب میدانستند.
فصل هشتم: این بزم آمریکایی
در اوایل سال 1951 ناباکف یادداشتی محرمانه برای ایروینگ براون فرستاد و طرح یک جشنواره بزرگ هنری را ارائه کرد.
او با جملهبندیهای پر اشکال خود (ناباکف هرگز نتوانست در انگلیسی نوشتاری به روانی سبک و صحت قواعدی دست یابد، به طوی که به راحتی برای جوسلسون خوانا و قابل فهم باشد)، تشریح کرد که هدف او ترتیب «اولین همکاری نزدیک سازمانهای هنری برتر آمریکا در اروپا با سازمانهای اروپایی و همچنین [برقراری رابطه نزدیک] تولیدات هنری آمریکا بر مبنای برابری کامل، با تولیدات هنری اروپا ست.
از این رو نشان دادن همبستگی فرهنگی و وابستگی متقابل تمدن اروپایی و آمریکایی مسلماً تأثیر همهجانبه بسیار مفیدی بر زندگی فرهنگی جهان آزاد خواهد گذاشت. در صورت موفقیت، مهر پایانی بر افسانه پَستی فرهنگ آمریکایی
(که بذر آن به خوبی توسط استالینیستها کاشته شد) خواهد بود، افسانه ویرانگری که بر اذهان اروپاییان چنبره زده بود. این چالشی از فرهنگ جهان آزاد در برابر بیفرهنگی جهان تمامیتخواه و منبع شجاعت و بازسازی اخلاقی به ویژه برای روشنفکران فرانسوی خواهد بود چرا که نوعی حس و هدفمندی به زندگی فرهنگی از هم گسیخته و متلاشی شده فرانسه و بیشتر اروپا خواهد داد».
براون به مانند جوسلسون، لاسکی و دونوفویل با تردید به این ایده نگاه میکرد. ناباکف میبایست تمام توان اقناعی خود را پای دریافت تأییدیه - و مقدار زیادی پول- برای «جشنواره رویایی» خود میآورد. لاسکی همیشه از ناباکف ناراحت بود و او را «مرد ظاهرگرای2 انقلاب» میخواند.
او میگوید: «افرادی مثل نیکی3 کاملا شیفته آتشبازی و کارهای حاشیهای و پر رزق و برق، و هیجانی بودند».
لاسکی نظریهپرداز سیتی کالج با طرح اشرافی و نامتعارف ناباکف مشکل داشت. ولی در حین حال معترف بود که طرح ناباکف برای «اجرای کارهای پرطمطراق و نمایشی، پرهیاهو، تبلیعاتی، آتشبازی، جشنهای ماردیگرا4 در سهشنبه آتی یا هر زمان دیگر، موجب گسترش دامنه مخاطبین خواهد شد و نشان خواهد داد که شما از آن دسته روشنفکران عینکی و چهره در هم کشیده نیستید که بیوقفه و بیامان صرفا به دنبال اهداف ایدئولوژیکی خود باشند، بلکه افرادی خوش مشرب و عاشق هنر و زیبایی هستید».
او بر این باور بود که طرح ناباکف «نتایج مثبتی» را به ارمغان خواهد آورد.
پانوشتها:
1- John Clews
2- Dandy یعنی پر قر و فر، شیک پوش، قرتی، فوکولی، ژیگولی، کسی که به آراستگی ظاهری خود زیاد اهمیت میدهد
3- نیکلاس ناباکف
4- Mardi-Gras