70 - جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - تمسخر«جشنواره ناتو» در روزنامه کومبَت ۱۴۰۳/۰۹/۱۳
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - 70
تمسخر«جشنواره ناتو» در روزنامه کومبَت
۱۴۰۳/۰۹/۱۳
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
«این بزم آمریکایی» [نُقل زبانها و] موضوع داغ فرانسویها در میزهای غذا شد.
روزنامه چپ غیرکمونیستی کومبَت مجموعه یادداشتهایی به قلم گای دومور (نظریهپرداز مارکسیست فرانسوی، فیلسوف، نویسنده، فیلمساز) منتشر کرد و در آخر نتیجه گرفت: «این سرگرمیهای فرهنگی به طرز گیجکنندهای به امضای معاهده ارتش اروپایی1 و گزارش دریاسالار فکتلر (اشاره به گزارشی احتمالاً جعلی، که در آن دریاسالار قرار بود توصیههایی در مورد اجتنابناپذیر بودن جنگ تا سال 1960 به شورای امنیت ملی ارائه دهد) ربط دارد، که درست یا غلط احساسات ضدآمریکایی را شعلهور میکند و مجدداً خشم اروپاییان را برمیانگیزد.
این ترکیب آزاردهنده شووینیسم2 و حس حقارت
[و خودکمبینی] آمریکاییها (که فرانسویها بسیار کمتر از آن برخوردارند) موجب نقدهای جدی به نمایشگاه آثار هنری اروپا شد که آمریکاییها به طرز ناشیانهای میخواستند به آنها ادای احترام کنند[چرا که این ادای احترام با آن حس شووینیسم (خودبرترپنداری) همخوانی نداشت]».
یادداشت دیگری در روزنامه کومبت منتشر شد و «جشنواره ناتو» را به باد سخره گرفت و از «برگزاری این رویدادهای پر سر و صدا گلایه کرد»، که چرا موسیقیدانان فرانسوی که جزو بهترینهای موسیقی هستند فراموش شدهاند[و از آنها دعوت به عمل نیامده] شاید به این خاطر که آنها هرگز چیزی در مورد آلاباما یا آیداهو3 نشنیدهاند4....
اما اگر هدف ویژهای پشت این رویداد پنهان نمیشد ما میتوانستیم به غرور ملی خود غلبه کنیم [و با برگزاری این جشنواره در پاریس کنار بیاییم]. آزادی و فرهنگ نباید از طرف کنگره تعریف شود، ویژگی اصلی آنها5 این است که هیچ محدودیت و تعصب و حمایتی6 را برنمیتابند. ما به نوبه خود در این روزنامه هیچ خیانتی به واژگان «آزادی» و «فرهنگ» نکردهایم [و آنها را بدون انحراف از معنای اصلی خود به کار بستهایم]7ما در مورد نحوه استفادهای که از این واژگان در صورتهای جشنواره شد ابراز تأسف میکنیم. ارزش و ثمربخشی این رویدادها نیازی به کمکهای بارنوم8 متحول شده و پرچم آتلانتیک9 ندارد [و باید پای آنها را از این رویدادها بیرون کشید]».
قصد اولیه ناباکف برای پنهان کردن ارزش تبلیغاتی کنگره شکست خورده بود. جانِت فلانر (نویسنده آمریکایی) میگوید: این «بزرگترین تلاش تبلیغی فرهنگی، چه خصوصی و چه دولتی، از زمان جنگ بوده... به طور طبیعی تمرکز آن بر مبارزه و ضدیت با کمونیست بوده است».
در فرانسهای که از سپردن هنر به گروههای سیاسی به ستوه آمده بود، تلاش کنگره برای کشاندن شاهکارهای [هنری] قرن بیستم به درون دستور کار [و چارچوب] سیاسی [و سوءاستفاده از آنها در راستای برنامههای خود] اعتراضات گستردهای را موجب شد.
سِرژ لیفار، رئیس گروه رقص باله در پارس اُپرا که به تندروی معروف بود، در نامهای سرگشاده خطاب به برگزارکنندگان جشنواره، با عصبانیت کنگره را به راهاندازی یک جنگ صلیبی «کاملا بیمعنا» در فرانسه متهم کرد و گفت: این پیکاری 10 است «علیه سلطه فرهنگی احتمالی و غیرقابل انتظار کمونیسم».
لیفار که ظاهراً سالهای ویشی 11 را فراموش کرده بود، اظهار کرد: «فرانسه تنها کشوری است که زیر سلطه12 و یوغ کسی رفتن [در آن بیمعنی و] غیرقابل تصور است. اگر شخصی تاریخ مبارزات طولانی فرانسه در عرصه آزادی اندیشه و استقلال فردی را بررسی کند، از این که شما چه طور به خود جرأت دادهاید که اینجا بیایید و درباره آزادی صحبت کنید و فعالیتهای فکری ما را نقد کنید به سختی کنار خواهد آمد.
آقایان عزیز! شما اشتباه بزرگی را دچار شدهاید: از نظر معنویت تمدن و فرهنگ، فرانسه مجبور نیست نظر کسی را بپرسید، این فرانسه هست که به دیگران نظر میدهد [و اندیشه و تمدن خود را به سایر کشورها صادر میکند]».
پانوشت:
1- معاهدهای که ارتش فرانسه و چند کشور اروپایی را زیر چتر ناتو میآورد که البته مجلس ملی فرانسه آن را رد کرد و اجرائی نشد
2- میهنشیفتگی، میهنپرستی افراطی
3- نام دو ایالت در آمریکا
4- اشاره به ملی گرایی افراطی و نژادپرستی آمریکاییها دارد و میگوید چون نوازندگان فرانسوی رنگ ایالتهای آمریکا را ندیدهاند و یا در آمریکا بزرگ نشدهاند اکنون در جشنواره حضور ندارند! و از آنها دعوت به عمل نیامده!
5- یعنی آزادی و فرهنگ
6- حمایت مالی
7- واژگان آزادی و فرهنگ را تفسیر به رأی نکردهایم
8- نام یک هنرمند آمریکایی که در عرصه سیاست مسئولیتهایی داشته، مدتی سناتور و مدتی هم شهردار بوده و خدمات زیادی در عرصه سازندگی (خیابانکشی، نورافشانی شهر و...) و کمکهای انساندوستانه (ساخت مدرسه و...) بر جای گذاشته. او هم در عرصه هنر (برگزاری نمایشگاهها و موزههای هنری) و هم در عرصههای افتصاد و سیاست فعال بود، با این حال حرفه اصلی خود را هنرمندی میدانست. او خود اعتراف کرده که زمانی بردهداری میکرده و حتی هزاران بار بردههای خود را شلاق زده و بعد میگوید: اما اکنون خود را یک دموکرات میدانم و از کرده خود پشیمان هستم و طریق بشردوستی را انتخاب کردهام. او با قانون بردهداری مخالف بود و حزب دموکرات را به خاطر تصویب قانون بردهداری ترک کرد و به حزب جمهوریخواه که ضد بردهداری بود پیوست
9- ناتو
10- Crusade جنگ صلیبی، جهاد، پیکار اعتقادی
11- به سالهای 1940 تا 1944 دوران ویشی گفته شده. در سال 1940 با تسلیم مارشال ژوزف پتن نخستوزیر فرانسه به آلمانها، شمال فرانسه (که پاریس را هم شامل میشد) به اشغال آلمان نازی در آمد. در این حین حکومتی تحت نظارت آلمانها در فرانسه تاسیس شد که پایتخت خود را شهر ویشی، تقریباً در مرکز فرانسه، اعلام کرد. این دولت به دولت ویشی نیز شهرت داشت. در سال 1942 کل مناطق جنوبی نیز توسط آلمانیها و ایتالیاییها اشغال شدند. اما این دولت تا پایان 1944 یعنی خروج کامل نیروهای خارجی به حیات خود ادامه داد.بعد از پیروزی متفقین، حاکم این دولت یعنی مارشال پتن به جرم خیانت به کشور به حبس ابد محکوم گردید.
12- spiritual domestication منظور سلطه و استیلای معنوی است.