۱۳۹۴ - (پاسخ به شبهات ):داستان موسی و شبان ۱۴۰۳/۱۰/۱۷
(پاسخ به شبهات ):
داستان موسی و شبان
۱۴۰۳/۱۰/۱۷
شبهه: آیا داستان موسی و شبان که در کتاب مثنوی جناب مولانا مطرح شده واقعیت دارد؟ آیا مضمون آن قابل پذیرش است؟
پاسخ: داستان موسی و شبان یک قصه شاعرانه است و در هیچیک از منابع شیعی یا اهل سنت یا تاریخ چنین ماجرائی نقل نشده است. در این قصه مولوی مطالبی را در قالب داستان موسی و شبان مطرح کرده که ژرفای بسیار دارد. مراد مولوی از موسی، تمثیل فردی آگاه و عالم به امور دقیق شریعت است و از شبان، روستایی بیسوادی که ایمانی ساده ولی قلبی دارد که چندان از جزئیات آداب شریعت اطلاعی ندارد. در این داستان، شبان با کلماتی (در حد فهم خود) از خداوند یاد میکرد که موسی آن کلمات را کفرآمیز تلقی کرد و او را نهی نمود؛ ولی به موسی وحی شد:
ما زبان را ننگریم و قال را ما روان را بنگریم و حال را
مولوی در بیان ماجرای موسی و شبان در صدد بیان این نکته است که کلمات شبان گرچه غلط و ناپسند بود، ولی در حق شبان حکمی دیگر داشت. در این داستان پردازی اشکالاتی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
الف) خداوند پیامبرانش را برای هدایت انسانها فرستاده و برخی از مطالبی که شبان در مناجات خود با خدا بیان میکند خدا را موجودی بُتواره و انسانی که موی سرش نیاز به شانه دارد معرفی میکند که با خدای خالق آسمان و زمین بسی تفاوت دارد. مشرکین هم خدایانی را قبول داشته برایشان بتهایی تراشیده و به تسبیح و تقدیسشان میپرداختند در حالی که خداوند پیامبرانی را ارسال کرد تا مردم را از بافتههای ذهنیشان رهایی بخشیده و با خالق هستی، پیوندشان دهد. بنابر این کاری که موسی(ع) انجام داد وظیفه انبیا بود.
ب) در این داستان، عملکرد موسی(ع) به گونهای توصیف شده است که گویا ارتباط شبان با خدا را خراب کرده است: تو برای وصل کردن آمدی یا برای فصل کردن آمدی در حالی که این شیوه با عصمت پیامبران الهی ناسازگار است و آنها کار هدایت را به بهترین شکل انجام میدادند و حتی در جریان حضرت یونس که با ترک اولی، زودتر از زمان مورد انتظار، قوم خود را ترک کرد (نه اینکه ارتباط آنها با خدا را خراب کرده باشد) با مجازات سنگینی مواجه شد.
از: پرسمان قرآن