به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 482
بازدید دیروز: 11,173
بازدید هفته: 59,036
بازدید ماه: 193,665
بازدید کل: 25,804,049
افراد آنلاین: 16
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۲ فروردین ۱٤۰٤
Friday , 11 April 2025
الجمعة ، ۱۳ شوّال ۱٤٤۶
فروردین 1404
جپچسدیش
1
8765432
1514131211109
22212019181716
29282726252423
3130
آخرین اخبار
۶۷۳ - خاطره ای از شهید امیرعبداللهیان سردار مقاومت عرصه دیپلماسی ۱۴۰۳/۱۰/۲۹
خاطره ای از شهید امیرعبداللهیان سردار مقاومت عرصه دیپلماسی
  ۱۴۰۳/۱۰/۲۹
‫امیرعبداللهیان مرد میدان دیپلماسی بود - قدس آنلاین‬‎
شهید امیرعبداللهیان، مردی که در میان سیاستمداران، از حیث اخلاق و ایمان به خداوند جایگاهی ویژه داشت، یکی از شخصیت‌های برجسته‌ای بود که توانست در عرصه‌های مختلف سیاسی و دیپلماتیک، اصول انسانی و اسلامی را در کنار توانمندی‌های مدیریتی به شکلی متوازن و مؤثر به نمایش بگذارد. 
او که در خدمت به مردم و مقاومت در برابر ظلم و استکبار، هیچ‌گاه از اصول خود عدول نکرد، همواره به عنوان نمادی از صداقت و استقامت شناخته می‌شد. زندگی سیاسی او چیزی بیش از یک شغل بود؛ او وظیفه‌ای انسانی و الهی می‌دید که در آن تنها هدف خدمت به محرومان و مظلومان بود. شهید امیرعبداللهیان با نگاه ویژه‌اش به مفاهیمی چون عزت، کرامت و استقلال، به یک الگو برای نسل‌های آینده تبدیل شد.
در طول دوران فعالیت‌هایش، از دیپلماسی تا مدیریت‌های اجرائی، همواره از خود شجاعت و استواری نشان داد و نشان داد که سیاست واقعی، سیاستی است که در خدمت مردم و در راستای تحقق عدالت اجتماعی و جهانی باشد. او به پست‌های مدیریتی و وزارت نگاه ابزاری برای خدمت به مردم و تحقق آرمان‌های انسانی می‌کرد و برای او، هیچ مرزی در مسیر خدمت وجود نداشت.
آنچه در ادامه می‌خوانید، نگاهی به سیره و زندگی شهید امیرعبداللهیان است؛ الگویی از ترکیب اخلاق و سیاست در میدان مقاومت.
سید محمد مشکات‌الممالک
 
حسین امیرعبداللهیان در اردیبهشت ۱۳۴۳ در دامغان از توابع استان سمنان به دنیا آمد. در دوران کودکی، تنها شش یا هفت سال داشت که پدر خود را از دست داد و مسئولیت اداره زندگی خانواده به دوش مادر و برادر بزرگ‌ترش افتاد. این آغاز سخت و طاقت‌فرسا، تأثیر زیادی بر شکل‌گیری شخصیت و اراده قوی او گذاشت.
او در سال ۱۳۷۳ ازدواج کرد و از آن زمان صاحب یک فرزند دختر و یک فرزند پسر شد. در مسیر تحصیل، حسین امیرعبداللهیان به‌طور پیوسته در جست‌وجوی علم و دانش بود. او در ابتدا در رشته کارشناسی روابط دیپلماتیک از دانشکده وزارت امور خارجه فارغ‌التحصیل شد و سپس در سال ۱۳۷۵ مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته روابط بین‌الملل از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران دریافت کرد. حسین امیرعبداللهیان در ادامه، در دانشگاه تهران به تحصیلات خود ادامه داد و دکترای روابط بین‌الملل را به دست آورد.
زندگی حرفه‌ای او با مسیری پر از تلاش و مسئولیت‌های مهم سیاسی همراه بود. او در ابتدا دستیار ویژه رئیس‌مجلس شورای اسلامی بود و در فاصلۀ سال‌های ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰، مدیرکل امور بین‌الملل مجلس شورای اسلامی شد. در مرداد ۱۴۰۰، حسین امیرعبداللهیان از سوی رئیس‌جمهور وقت، سیدابراهیم رئیسی، به‌عنوان وزیر پیشنهادی وزارت امور خارجه معرفی شد. پس از کسب رأی اعتماد ۲۷۰ نماینده مجلس، او به‌عنوان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران مشغول به کار شد.
اما بزرگ‌ترین و سرنوشت‌سازترین لحظه زندگی او زمانی فرا رسید که در روز ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، به‌همراه رئیس‌جمهور کشور، سیدابراهیم رئیسی، در مراسم افتتاح یک سد در شمال غرب کشور (ورزقان) حضور داشت. در بازگشت از این مراسم، بالگرد حامل رئیس‌جمهور و هیئت همراه دچار سانحه شد و حسین امیرعبداللهیان به‌همراه دیگر سرنشینان آن، به‌دست تقدیر و در راه خدمت به کشور به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
این شهید بزرگوار در جوار حرم عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد و یاد و نام او در دل‌های مردم ایران و در تاریخ انقلاب اسلامی همیشه زنده خواهد ماند.
مدیری که هم‌ردیف کارمندانش فعالیت می‌کرد
همکاران پیشین شهید حسین امیرعبداللهیان همواره از اصالت و صداقت او سخن می‌گویند، ویژگی‌هایی که هیچ‌گاه در دنیای سیاست و مقام نتوانستند رنگ ببازند. به گفته آقای کاظم بهرامی‌زاده، یکی از همکاران نزدیک دکتر امیرعبداللهیان، او حتی زمانی که به وزارت امور خارجه رسید، همان انسان ساده‌زیست و متواضع دهه‌های قبل باقی ماند. 
آقای بهرامی‌زاده که سابقه همکاری طولانی با حسین امیرعبداللهیان در آموزش‌وپرورش منطقه ۱۸ را دارد، از او به عنوان فردی یاد می‌کند که نه‌تنها در مقابل جذابیت‌های مقام و قدرت، بلکه در برابر همه‌چیزهایی که ممکن بود دیگران را تحت تأثیر قرار دهد، همواره بر اصول انسانی‌اش ایستاد. او معتقد است که اصالت انسان‌ها را می‌توان با سه معیار «ثروت»، «قدرت» و «شهرت» سنجید، و حسین امیرعبداللهیان در تمام این ابعاد از خود اصالت و روح بلند نشان داد.
حسین امیرعبداللهیان به‌عنوان جوانی محجوب و در عین حال پیگیر، با همه سختی‌ها و چالش‌ها پیش می‌رفت. یکی از اولین خاطراتی که آقای بهرامی‌زاده از او دارد، زمانی است که حسین در دوران جوانی به‌عنوان مسئول امور تربیتی در یکی از مدارس منطقه فعالیت می‌کرد. حسین از آن دست جوانان پرشور و انقلابی بود که هیچ‌گاه از پیگیری امور مهم عقب‌نشینی نمی‌کرد. به گفته آقای بهرامی‌زاده، او هیچ‌وقت دست خالی از اداره آموزش‌وپرورش برنمی‌گشت، چرا که همیشه با دقت و پیگیری، اقلام فرهنگی مورد نظر خود را دریافت می‌کرد.
شروع دوستی و همکاری آن‌ها به زمانی برمی‌گردد که حسین به‌عنوان معاون آموزشی آموزش‌وپرورش منطقه ۱۸ منصوب شد. این مسئولیت در آن زمان به کسی واگذار می‌شد که دارای تجربه و توانمندی‌های ویژه‌ای باشد، و این انتصاب برای همه تعجب‌آور بود. اما حسین خیلی زود توانمندی‌های خود را ثابت کرد و با رفتار و اخلاق نیکو، به سرعت جایگاه خود را در دل همکارانش پیدا کرد.
آقای بهرامی‌زاده از این شهید والامقام می‌گوید که اگرچه حسین در موقعیت مدیریتی بود، اما هیچ‌گاه خود را از دیگران جدا نمی‌کرد. او مدیری بود که همواره در کنار کارمندانش قرار می‌گرفت و هیچ‌گاه از تلاش در امور جزئی اجتناب نمی‌کرد. یکی از ویژگی‌های خاص او این بود که هرگاه نیاز به کمک در امور روزمره داشتند، سریعاً اورکت معروف خود را می‌پوشید و در انجام کارها همراه همکارانش می‌شد. این ویژگی‌ها سبب شد که همکاری آن‌ها تبدیل به دوستی و صمیمیت عمیق شود.
از شادآباد تا کلیسای کریم‌خان با موتور یاماها 
شخصیت و رفتار حسین به‌قدری جذاب و دلنشین بود که هر کسی را مجذوب می‌کرد. او آن‌قدر محجوب و خوش‌اخلاق بود که هر لحظه در کنار او بودن لذت‌بخش می‌شد. در آن سال‌ها، همراه با هم در اردوهای مختلفی شرکت می‌کردیم. حسین با طبیعت خوش‌برخورد و روحیه مثبتش، خیلی زود با هر کسی که می‌دید، ارتباط برقرار می‌کرد. او به کارهای خیر و فعالیت‌های عام‌المنفعه نیز توجه ویژه‌ای داشت. از جمله فعالیت‌های قابل توجه او، احداث یک درمانگاه در محله شادآباد (منطقه ۱۷ شهریور) بود که با کمک دوستان بسیجی و مسجدی‌اش برای رفع مشکلات بهداشتی هم‌محلی‌هایش راه‌اندازی کرده بود.
با گذشت زمان، رابطه من و حسین عمیق‌تر شد. هر دو ساکن منطقه ۱۸ و مجرد بودیم، بنابراین وقتی برای گذراندن اوقات فراغت داشتیم و اغلب بعد از پایان ساعت کاری، با هم وقت می‌گذراندیم. آن زمان، من یک موتور یاماها قدیمی داشتم که برای ما حکم وسیله‌ای همه‌کاره را داشت. این موتور همراه همیشگی ما بود و هر جایی که می‌خواستیم برویم، از تظاهرات و راهپیمایی‌های حمایت از انقلاب گرفته تا گشت و گذارهای 
ساده، با آن می‌رفتیم. اما یکی از سفرهای خاص و جالب‌توجه ما، رفتن به کلیسای کریم‌خان بود. حسین همیشه علاقه داشت چیزهای جدید یاد بگیرد و این روحیه کاوشگری در او به‌وضوح دیده می‌شد. روزی از من خواست که یکشنبه‌ها همراه او به کلیسا برویم.
با تعجب پرسیدم: «چرا می‌خواهی به کلیسا برویم؟» و با خنده ادامه دادم: «حسین، قصدی نداری ما را مسیحی کنی؟» او با خنده جواب داد: «نه، فقط دوست دارم محیط کلیسا رو ببینم، هیچ قصد دیگری ندارم.» به این ترتیب، چند یکشنبه پیاپی بعد از پایان ساعت کاری، با هم به کلیسای کریم‌خان می‌رفتیم. ما معمولاً جلوی کلیسا می‌نشستیم و حسین با دقت مراسم و آداب آنجا را دنبال می‌کرد. کم‌کم اهالی کلیسا هم ما را می‌شناختند. در آن زمان‌ها که خبری از موبایل و دوربین‌های دیجیتال نبود، من همیشه یک دوربین قدیمی لوبیتل با خود می‌بردم و هر جا که می‌رفتیم، عکس می‌گرفتم. یکی از روزها که در کلیسا بودیم، حسین به شوخی گفت: «کاظم! این‌جا عکس نگیر، بعداً برای ما مشکل می‌شود!» و ما هر دو به خنده افتادیم.
کت و شلوار نمی‌پوشم!
قرار بود مراسم عقد من در ۲۲ بهمن سال ۶۴ برگزار شود، اما هنوز کسی را پیدا نکرده‌بودم که در این روز خاص کنارم باشد. حسین که از ماجرا باخبر شد، با همان صدای آرام و دلنشینش گفت: «کاظم! مگر من نیستم که دنبال کس دیگری می‌گردی؟ اگر دوست داشته باشی، حاضرم ساق‌دوشت باشم.» با خوشحالی گفتم: «پس یک کت و شلوار بگیر برای مراسم...» اما حسین حرفم را قطع کرد و با لبخندی گفت: «نه! من همین‌طوری می‌آیم.» حسین، همان حسین بود با اورکت کره‌ای معروفش که همیشه همراهش بود و هیچ وقت از آن جدا نمی‌شد.
با کمی شوخی گفتم: «من که از تو بدترم! می‌دانی که از کت پوشیدن فراری‌ام. با این حال، دوستانم مجبورم کردند که برای مراسم یک کت و شلوار بگیرم، حالا تو می‌خواهی با همان اورکت بیایی؟ حداقل از یکی از بچه‌ها کت بگیر و بپوش که عکس‌های عقدمان خراب نشود!» اما در نهایت همان شد که حسین می‌خواست و با اورکتش کنارم ایستاد. مراسم خیلی ساده بود، اما برای من روز خاصی شد و عکس‌های آن روز هنوز برایم یک یادگاری گران‌بهاست.
آقای وزیر، بدون محافظ به دیدار دوستان قدیمی آمد
حدود یک دهه در کنار شهید حسین امیرعبداللهیان کار کرده بودم و روزهای خوبی را سپری کرده بودیم. سال ۶۹ به دلیل شرایطی به خارج از کشور رفتم و وقتی یک سال بعد برگشتم، دیگر حسین را در اداره پیدا نکردم. آن زمان، حسین مشغول تحصیل در رشته روابط دیپلماتیک و حوزه سیاسی بود. وقتی از دوستان پرسیدم، گفتند که از آموزش‌ و پرورش استعفا داده و در وزارت امور خارجه مشغول به کار شده است. از آن زمان به بعد، دیدارهای ما کمتر شد، اما حسین هرگز ارتباطش را با دوستان قدیمی و هم‌محلی‌هایش قطع نکرد.
با اینکه به مرور زمان به سمت مسئولیت‌های بزرگ‌تر و حساس‌تر رسید و در مقام‌هایی چون سفیر و سپس وزیر امور خارجه قرار گرفت، اما حسین هیچ‌گاه ارتباط خود را با جنوب شهر و مخصوصاً محله‌اش در منطقه ۱۸ فراموش نکرد. او همیشه در ارتباط با رفقای قدیمی‌اش بود و هرگز گذشته‌اش را پشت سر نگذاشت.
در دوران مسئولیت‌های دیپلماتیک و وزارت امور خارجه، هیچ‌کدام از ما دوستان قدیمی به‌دنبال سوءاستفاده از موقعیت حسین نبودیم، اما دوستی و رفاقتمان همواره پابرجا ماند. 
گاهی اوقات در مناسبت‌های مختلف دور هم جمع می‌شدیم. آخرین دیدار ما، سه ماه پیش بود در مراسم ختم آقای اصلانی، یکی از همکاران قدیمی آموزش‌ و پرورش که حسین ارادت خاصی به او داشت. با اینکه حسین تازه از سفر خارجی برگشته بود، اما مستقیم به محل مراسم آمد و بدون محافظ وارد مسجد شد. به محافظانش گفته بود که در ماشین بمانند. در پایان مراسم، فرصتی فراهم شد تا با هم گپ کوتاهی داشته‌باشیم. حسین از احوال دوستان غایب پرسید و با صدای آرام گفت: «می‌خواستم با یک تیر، دو نشان بزنم. به اصلانی که می‌دانید چقدر ارادت داشتم، و از طرفی، دلم می‌خواست دوستان قدیمی‌ام را ببینم.» سپس مکثی کرد و ادامه داد: «دلم تنگ شده. من واقعاً دوست دارم مرتب با هم دیدار داشته‌باشیم، ولی مسئولیت‌ها و این سفرها اجازه نمی‌دهند. اما یک روز را مشخص کنید که دور هم جمع شویم. همه‌مان داریم می‌رویم...»
من و حسین، مثل آب و روغن بودیم! 
دکتر علی‌اصغر خانی، همکار شهید در آموزش‌وپرورش منطقه ۱۸ از شهید امیرعبداللهیان برایمان می‌گوید در سال ۶۲، چند ماه پس از پایان خدمت سربازی، به آموزش‌وپرورش منطقه ۱۸ پیوستم و فعالیت خود را در واحد تبلیغات آغاز کردم. در همان روز اول که با بخش‌های مختلف اداره آشنا می‌شدم، ناگهان با جوانی قدبلند روبه‌رو شدم که ظاهرش توجه‌ام را جلب کرد. او گردن بلندی داشت و پیراهن بلندش به زانوهایش می‌رسید. وقتی کمی بیشتر نگاه کردم، دوستان معرفی‌اش کردند: «ایشان، آقای امیرعبداللهیان، معاون آموزشی منطقه هستند.»
سلام و علیک کردیم و همین‌طور ارتباط کاری‌مان آغاز شد. اما این ارتباط از همان ابتدا چندان دوستانه و مثبت پیش نرفت. خیلی زود مشخص شد که رویکرد من و شهید امیرعبداللهیان با هم تفاوت‌هایی دارد. در آن زمان، واحد امور تربیتی که تازه تأسیس شده بود، به همت شهیدان رجایی و باهنر راه‌اندازی شده بود و در واحد تبلیغات، ما هم به نوعی نیروی تربیتی محسوب می‌شدیم. در حالی که شهید عبداللهیان در امور تربیتی فعالیت می‌کرد، من در واحد تبلیغات بودم و این دو واحد، مثل آب و روغن با هم سازگاری نداشتند.
ما به دنبال این بودیم که کاری کنیم تا آنها به سمت ما بیایند و آنها هم می‌خواستند که ما به سمت‌شان برویم. من دانشجوی رشته گرافیک بودم و کارمان در واحد تبلیغات بیشتر جنبه هنری داشت.
یکی از خاطراتی که همیشه در ذهن من مانده است، چه زمانی که پوستر طراحی و چاپ می‌کنم و چه زمانی که در دانشگاه گرافیک تدریس می‌کنم، ماجرای طراحی پوستر در منطقه ۱۸ در دهه ۶۰ و جدل‌هایی است که با حسین امیرعبداللهیان داشتیم. در آن روزها، یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های ما طراحی و چاپ پوستر برای مدارس منطقه بود.
منطقه ۱۸ در آن زمان یکی از بزرگ‌ترین مناطق تهران بود که از سه‌راه آذری شروع می‌شد و تا سه‌راه آدران بعد از اسلامشهر ادامه داشت. این منطقه بیش از ۲۰۰ مدرسه داشت که اغلب از امکانات تبلیغاتی محروم بودند و چشم امیدشان به پوسترهایی بود که ما به آنها می‌دادیم.
ما شروع به طراحی و چاپ پوستر کردیم. در آن دوران، چاپ سیلک که یک روش دستی بود، ابزار اصلی ما بود. این چاپ با رنگ روغن انجام می‌شد و به همین دلیل خشک شدن پوسترها زمان زیادی می‌برد. چون امکاناتی برای آویزان کردن پوسترها نداشتیم، مجبور بودیم آنها را روی زمین پهن کنیم.
اما این‌جا بود که ماجرای من و حسین امیرعبداللهیان وارد فاز جدیدی شد. یکی از مشکلاتی که داشتیم این بود که نمی‌دانستیم پوسترها را از کجا روی زمین بچینیم. به بچه‌ها گفتم: «بروید از درِ اتاق آقای امیرعبداللهیان شروع کنید.» اتاق او در راهرویی مخالف ما قرار داشت و بچه‌ها باید ۱۰۰ متر در ساختمان اداره می‌دویدند تا به آنجا برسند و پوسترها را آنجا بچینند
یک شوخی با هدف عمیق‌تر
در نهایت، وقتی راهروها را پر از پوستر کردیم، به بچه‌ها گفتم که داخل اتاق حسین را هم با پوستر بچینید تا نتواند از اتاقش بیرون بیاید. به طوری که حتی جلوی میزش هم پوستر چیده شده بود. اما حسین آن‌قدر محجوب و مظلوم بود که لام تا کام حرفی نمی‌زد.
این ماجرا ادامه پیدا کرد تا اینکه پوسترها در مدارس پخش شد و بازخوردهای مثبتی از آن دریافت کردیم. کم‌کم حسین امیرعبداللهیان هم متوجه تاثیر هنر در تربیت و آموزش شد. پس از سه سال بحث و جدل، به یک زبان مشترک رسیدیم و حسین و دوستانش پذیرفتند که هنر می‌تواند متعهد باشد و در امور تربیتی و پرورشی نقشی مؤثر ایفا کند. از آن به بعد، رابطه ما به کلی تغییر کرد. دیگر حسین با ما راه می‌آمد و رفاقت‌مان روز به روز بیشتر می‌شد. این داستان، برای من همیشه نماد تغییر نگاه و درک عمیق‌تری از هنر و تربیت بوده است.
من اورکت آمریکایی نمی‌پوشم
حسین از پایین‌ترین سطح شروع کرد و با تلاش و پشتکار خود کم‌کم به بالاترین جایگاه‌ها رسید. او تنها یک دست پیراهن، شلوار و یک اورکت داشت که همیشه به‌تن می‌کرد. در یکی از روزها، ما از یک انبار متروکه برای بچه‌های اداره اورکت آمریکایی تهیه کردیم. ۶۸ دست اورکت تحویل گرفتم و حسین وقتی فهمید، با تعجب گفت: «به خواهرها هم بدهید.» به او گفتم: «خواهرها که اورکت نمی‌پوشند!» اما حسین همچنان تأکید کرد: «چون به نیت همه گرفتید، باید به خواهرها هم بدهید.»
نکته جالب‌تر این بود که حسین هیچ‌گاه از این اورکت‌های آمریکایی نپوشید. او همچنان همان اورکت کره‌ای قدیمی را که در تمام عکس‌هایش دیده می‌شود، به تن داشت. این تصمیم او نشان‌دهنده دقت و ملاحظات اخلاقی و دینی‌اش بود؛ چون اورکت‌های جدید، آمریکایی و مصادره‌ای بودند و حسین هیچ‌گاه حاضر نشد چیزی را که از نظر او دارای بار سیاسی و معنوی منفی بود، بپوشد. این همان اصولی بود که در طول عمرش به آن پایبند بود. انسان یک‌شبه توفیق شهادت پیدا نمی‌کند؛ این‌ها نتیجه یک عمر خودسازی و تمرین در مسیر درست است.
 از صفر شروع کردن؛ رمز موفقیت حسین
من همیشه معتقد بودم که اگر مدیری می‌خواهد موفق باشد، باید از صفر شروع کند. باید از پایین‌ترین سطح شروع کند، یعنی کسانی که در پایین‌ترین رده‌ها قرار دارند را بشناسد و از درد و رنج آن‌ها آگاه باشد تا بتواند بالا بیاید. حسین دقیقاً همین مسیر را طی کرد. او ابتدا سختی‌ها را چشید، سپس به پست‌های بالاتر رسید و هرگز گذشته خود را فراموش نکرد. 
ماه رمضان امسال، با جمع زیادی از رفقای قدیمی آموزش‌وپرورش منطقه ۱۸ دور هم جمع شده بودیم. در میانه مهمانی، آقای موسوی مخزن، رئیس اسبق آموزش‌وپرورش منطقه ۱۸ و یکی از چهره‌های برجسته فرهنگی، گفت: «به حسین زنگ زدم و برای افطاری دعوتش کردم. گفت حیف که در سفر تاجیکستان هستم وگرنه حتماً می‌آمدم. به دوستان خیلی سلام برسانید.»
این جمله برای ما خیلی ارزشمند بود که حسین، وزیر امور خارجه ایران، همچنان دوستان قدیمی‌اش را فراموش نکرده و به یاد آن‌هاست. این نشان از اصالت شخصیت او داشت. به رغم مقام و شهرتی که به دست آورده بود، خود را گم نکرد و همواره در کنار مردم و دوستان قدیمی‌اش باقی ماند. پست و مقام او را تغییر نداد، بلکه او بود که مقام را به خدمت خود درآورد. این ویژگی‌ها بسیار اهمیت دارند و در یادها ماندگار می‌مانند.
اکنون با گذشت زمان، بیشتر از پیش عمق فقدان دکتر امیرعبداللهیان را درک می‌کنیم. در سال‌های اخیر شاید در کنار هم نبودیم، اما این که می‌دانستیم او در مسئولیت‌هایش حضور دارد و به عنوان یک نیروی مخلص و کارآمد، مسئولیت سیاست خارجی کشور را بر عهده‌دارد، برای ما آرامش‌بخش بود. اما از روزی که او را از دست داده‌ایم، احساس خلأ عمیقی در دل‌هایمان داریم. 
شانزده ساعت پرالتهاب 
دکتر علی‌اصغر خانی از شهید امیرعبداللهیان می‌گوید: آن روز یکشنبه، ساعت ۳ بعدازظهر که به منزل برگشتم، تلویزیون را روشن کردم. معمولاً روی شبکۀ خبر می‌ماندم. همین که چشمم به زیرنویس افتاد که از فرود سخت بالگرد رئیس‌جمهور خبر می‌داد، بی‌اختیار نشستم. وقتی اعلام شد که چه کسانی در هلی‌کوپتر بوده‌اند، دیگر حال خود را نفهمیدم. تمام کارهایی که برای انجام دادن داشتم، بی‌اراده کنار رفتند و هیچ‌کدام را نتواستم شروع کنم. همان‌طور که خیره به تلویزیون بودم، اخبار را دنبال می‌کردم و نمی‌خواستم لحظه‌ای از آنچه که در حال رخ دادن بود، غافل شوم. ساعت سه و نیم بامداد بود که بعد از نماز صبح، با سردرد خوابیدم. ساعت شش و نیم که بیدار شدم، به‌طور ناخودآگاه قبل از هر کاری سراغ تلویزیون رفتم. وقتی مجری خبر اعلام کرد که دوربین‌های حرارتی چیزی را نشان نمی‌دهند، دیگر طاقت نیاوردم و از خانه بیرون زدم. باید برای کار چاپ بنر به پاساژ مهستان می‌رفتم. 
وارد پاساژ که شدم، چشمم به عکس حسین روی دستگاه افتاد که کنارش نوار مشکی خورده‌بود. پاهایم سست شد. صاحب مغازه که به شانه‌ام زد، به خودم آمدم. گفت: «آقا! کاری داشتید؟ مدتی می‌شود این‌جا نشسته‌اید!» با صدای لرزان گفتم: «کار چاپی دارم.» پرسید: «پس چرا چیزی نمی‌گویید؟» گفتم: «این بنرها را دیدم. واقعیت دارد؟» او جواب داد: «بله، خبر شهادت رئیس‌جمهور و همراهانش قطعی شده. داریم بنرهای تسلیت را می‌زنیم.»
این خبر تلخ، یک شوک سنگین بود. حسین، نه فقط به عنوان یک همکار، بلکه به عنوان یک دوست و انسان ارزشمند، همیشه در قلب ما بود. 
ارتباط نزدیک با شهید سلیمانی
شهید امیرعبداللهیان به دلیل دو دهه مسئولیت در وزارت امور خارجه، به‌ویژه در سمت‌های مرتبط با مسائل عربی و آفریقایی، ارتباط نزدیکی با شهید قاسم سلیمانی داشت. او زمانی که شهید سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد، کارشناس عراق در وزارت امور خارجه بود. این شهید بزرگوار در جریان تحولات عراق در سال ۲۰۰۳، با سرنگونی صدام حسین، مسئول پرونده عراق در وزارت امور خارجه شد و تا پایان عمرش در این مسیر، نقش‌های مؤثری ایفا کرد.
شهید امیرعبداللهیان، روحیۀ شهید قاسم سلیمانی را بسیار می‌ستود. به‌طور خاص، در ملاقات‌هایش با مقامات اروپایی، همیشه تأکید می‌کرد که «شما باید از جمهوری اسلامی و قاسم سلیمانی تشکر کنید زیرا سلیمانی به صلح و امنیت جهانی کمک کرده است. اگر جمهوری اسلامی نبود، ایستگاه‌های مترو و مراکز تجمع شما در بروکسل، لندن و پاریس امنیت نداشت.»
موضع‌گیری‌های امیرعبداللهیان همیشه در حمایت از جبهۀ مقاومت، که شامل حزب‌الله لبنان و سایر جریانات همسو با جمهوری اسلامی ایران است، برجسته بود. این جبهه در تضاد با اسرائیل قرار داشت و امیرعبداللهیان، به عنوان یک دیپلمات برجسته، همواره از این محور دفاع می‌کرد.
 سرپرست تیم مذاکره‌کنندۀ ایرانی در بغداد
شهید امیرعبداللهیان در سال ۱۳۸۶ در نشست سه‌جانبه ایران-آمریکا-عراق که در بغداد برگزار شد، سرپرست تیم مذاکره‌کنندۀ ایرانی بود. هدف از این نشست، تأمین امنیت عراق به درخواست آمریکایی‌ها بود که شرایط عراق را بسیار خطرناک ارزیابی کرده بودند. 
حضرت آقا نیز اجازه داده بودند که در این مذاکرات ایران فقط در موضوع عراق حضور پیدا کند و موضوعات دیگر مورد مذاکره قرار نگیرد. این مذاکرات پس از سه جلسه بدون نتیجه‌گیری به پایان رسید. شهید امیرعبداللهیان بعدها دربارۀ این مذاکرات گفت: «آمریکایی‌ها وقتی حرف منطقی را می‌شنیدند و پاسخ منطقی نداشتند، صحنه را خالی می‌کردند. در ابتدای مذاکرات، آمریکایی‌ها فکر می‌کردند که دستور جلسه را آنها باید تعیین کنند، اما جمهوری اسلامی ایران این اجازه را به آنها نداد و مقرر شد که دستور جلسه با توافق طرفین تعیین شود.»
بازوی دیپلماتیک جبهۀ مقاومت
شهید امیرعبداللهیان یکی از حامیان اصلی سیاست حمایت از محور مقاومت بود. در جریان حملۀ اسرائیل به نوار غزه، او با سفرهای متعدد به کشورهای منطقه تلاش کرد تا از کشتار اهالی غزه جلوگیری کند و روند جنگ را متوقف سازد. در دوران وزارت امور خارجه، او دستگاه دیپلماسی را در راستای تأمین منافع ملی و مصالح جهان اسلام فعال کرد و توانست گفتمان دوگانه‌سازی میان دیپلماسی و میدان را کنار بگذارد. او باور داشت که عملیات طوفان‌الاقصی در واقع یک عملیات ضداشغالگری است؛ یک جنبش آزادی‌بخش علیه رژیمی اشغالگر و نامشروع. امیرعبداللهیان با تلاش‌های خود، سعی کرد تا این اقدام توسط آمریکا و اسرائیل به‌عنوان یک اقدام تروریستی به جهانیان معرفی نشود.
به پاس تلاش‌های او در حمایت از جبهۀ مقاومت، در مجمع ائمۀ جمعۀ ایران، تندیس قدردانی دریافت کرد. این نشان از اثرگذاری و تأثیر عمیق اقدامات دیپلماتیک او بر روند تحولات منطقه‌ای و جهانی داشت.
پله‌پله پیشرفت آکادمیک از دانشگاه تا امورخارجه
شهید امیرعبداللهیان، دیپلمات برجسته و شایسته جمهوری اسلامی ایران، در مسیر علمی و کاری خود همواره در جست‌وجوی پیشرفت و ارتقاء بود. او مدرک کارشناسی‌ارشد خود را در رشته روابط بین‌الملل از دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۵ دریافت کرد و سپس در همین دانشگاه تحصیلات خود را ادامه داد و مدرک دکترای روابط بین‌الملل را نیز اخذ کرد. این مسیر آکادمیک باعث شد تا او به یکی از متخصصین برجسته در عرصۀ روابط بین‌الملل تبدیل شود.
در کنار تحصیلات، شهید امیرعبداللهیان به تدریس در دانشگاه‌های معتبر ایران نیز مشغول بود. او در دانشکده‌های روابط بین‌الملل وزارت امور خارجه، دانشگاه تهران، دانشگاه علامه طباطبائی و دانشکده دفاع ملی تدریس می‌کرد و همچنین در داوری رساله‌های دکتری در این دانشگاه‌ها نیز مشارکت داشت.
شهید امیرعبداللهیان در سال ۱۳۷۱ به وزارت امورخارجه پیوست و اولین گام‌های خود را در این وزارتخانه برداشت. شروع فعالیت او از اداره اول خلیج‌فارس بود، جایی که به عنوان کارشناس سیاسی مشغول به کار شد. پس از پنج سال فعالیت مستمر و اثبات توانمندی‌های خود، اولین مأموریت بین‌المللی او در سال ۱۳۷۶ محقق شد و به‌عنوان معاون سفیر ایران در بغداد منصوب شد.
 مسئولیت‌های کلیدی در دیپلماسی ایران
بعد از بازگشت به تهران در سال ۱۳۸۰، شهید امیرعبداللهیان مسئولیت اداره یکم خلیج‌فارس وزارت امور خارجه را بر عهده گرفت و به معاون اداره سیاسی خلیج‌فارس تبدیل شد. در سال ۱۳۸۲، به‌عنوان دستیار ویژه وزیر امور خارجه در امور عراق منصوب شد، پستی که به دلیل تجربۀ کاری گسترده‌اش در عراق، برای او کاملاً مناسب بود.
در سال ۱۳۸۶، امیرعبداللهیان به‌عنوان سفیر ایران در بحرین انتخاب شد، که این پست نقش مهمی در ارتقای جایگاه ایران در منطقه خلیج‌فارس داشت. در سال ۱۳۸۹، او به‌عنوان مدیرکل حوزه خلیج‌فارس وزارت امور خارجه منصوب شد، نقشی که به‌ویژه در شرایط حساس منطقه‌ای اهمیت زیادی داشت.
شهید امیرعبداللهیان در سال ۱۳۹۰ به معاونت عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه رسید و در این مقام، روابط ایران با کشورهای عربی و آفریقایی را تقویت کرد. این مسئولیت‌ها در مسیر پیشرفت‌های دیپلماتیک او بود که نهایتاً در سال ۱۳۹۵ او را به دستیار ویژه رئیس‌مجلس شورای اسلامی و مدیرکل امور بین‌الملل مجلس رساند.
وزارت امور خارجه در دولت سیزدهم
پس از آغاز به کار دولت سیزدهم در سال ۱۴۰۰ و انتخاب آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی به‌عنوان رئیس‌جمهور، امیرعبداللهیان به‌عنوان وزیر امور خارجه برگزیده شد. در این مقام، او مسئولیت سیاست‌گذاری و اجرای دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران را در سطح جهانی به عهده گرفت و با تکیه بر تجربیات غنی خود، نقش مهمی در عرصۀ بین‌المللی ایفا کرد.
وقتی به مسئولیت‌های مهم و رسمی شهید امیرعبداللهیان فکر می‌کنم، به یاد می‌آورم که چگونه این فرد با تلاش و پشتکار، از پایه بموقعیت‌های مختلف در وزارت امور خارجه رسید. او از سال ۱۳۷۱ کارش را در اداره اول خلیج‌فارس وزارت خارجه به‌عنوان کارشناس سیاسی آغاز کرد و کم‌کم تجربه‌های زیادی در عرصه دیپلماسی اندوخت.
در سال ۱۳۷۶ نخستین مأموریت بین‌المللی‌اش را به‌عنوان معاون سفیر ایران در بغداد آغاز کرد. پس از آن، در سال ۱۳۸۰ مسئولیت اداره اول سیاسی خلیج‌فارس وزارت خارجه را بر عهده گرفت و دو سال بعد، در سال ۱۳۸۲ به عنوان معاون دستیار ویژه وزیر امور خارجه در امور عراق، به یکی از چهره‌های برجسته دیپلماسی ایران تبدیل شد. 
نقش کلیدی شهید در پیوند دیپلماسی و مقاومت
در سال ۱۳۸۶ به بحرین رفت و به‌عنوان سفیر ایران در این کشور مشغول به کار شد. او در این دوران، بسیاری از چالش‌های دیپلماتیک منطقه‌ای را با دقت و درایت هدایت کرد. سال ۱۳۸۹ برای او سال پرچالشی بود، چرا که مسئولیت مدیرکلی حوزۀ خلیج‌فارس و خاورمیانه وزارت امور خارجه را پذیرفت و در همین سال‌ها بود که بسیاری از تحولات مهم منطقه‌ای و بین‌المللی در دست او قرار گرفت.
در سال ۱۳۹۰ به معاونت عربی و آفریقایی وزارت خارجه منصوب شد که گام بزرگی در مسیر دیپلماتیک او بود. شهید امیرعبداللهیان، حتی در سال ۱۳۹۵ که به‌عنوان دستیار ویژه رئیس ‌مجلس شورای اسلامی و مدیرکل امور بین‌الملل مجلس معرفی شد، همچنان جایگاه خاص خود را در عرصۀ دیپلماسی حفظ کرد. در نهایت، در سال ۱۴۰۰ به‌عنوان وزیر امور خارجه در دولت سیزدهم منصوب شد و مسئولیت دیپلماسی کشور را بر عهده گرفت.
در دوران وزارت امور خارجه، اقدامات دیپلماتیک زیادی انجام داد که می‌توان گفت بسیاری از آنها تأثیرات عمده‌ای بر روابط ایران با کشورهای مختلف داشت. مثلاً یکی از مهم‌ترین اقداماتش، نقش‌آفرینی در توافق ایران و عربستان سعودی با میانجی‌گری چین بود. همچنین او در مذاکرات با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به‌طور ویژه‌ای مؤثر بود و تلاش‌های زیادی برای پیشبرد توافقات هسته‌ای انجام داد. در عرصۀ اقتصادی نیز، او مسئولیت امضای بیست سند همکاری با چین را در سفر رئیس‌جمهور ایران به این کشور بر عهده داشت، که در راستای ادامه قرارداد ۲۵ سالۀ ایران و چین انجام شد.
همچنین، در زمان مسئولیت او، ایران توانست موافقت‌نامه‌های مهمی در زمینه‌های مختلف امضا کند، مانند موافقت‌نامۀ تجارت آزاد با اتحادیۀ اقتصادی اورآسیا و همچنین امضای قرارداد سه‌جانبه سوآپ گاز با ترکمنستان و آذربایجان. این اقدامات نه‌تنها در تقویت جایگاه ایران در عرصۀ جهانی مؤثر بود، بلکه روابط ایران با کشورهای مختلف را در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، امنیتی و فرهنگی گسترش داد.
شهید امیرعبداللهیان در طول سال‌های فعالیت خود همواره سعی می‌کرد که دیپلماسی کشور را به سمتی هدایت کند که منافع ملی و مصالح جهان اسلام در اولویت قرار گیرد. اقدامات و تفاهم‌نامه‌هایی که او در زمان وزارت خود امضا کرد، نمونه‌ای از کارنامه‌ درخشان او در عرصه دیپلماسی است.
شهید حسین امیرعبداللهیان به عنوان یک شخصیت دیپلماتیک برجسته، نه تنها در عرصۀ سیاست خارجی، بلکه در پیوند دیپلماسی با مقاومت نیز نقشی کلیدی ایفا کرده است. برخی از تحلیلگران و شخصیت‌های سیاسی داخلی و خارجی، ویژگی‌های خاص او را با دقت توصیف کرده‌اند که حکایت از تعهد عمیق او به اسلام، انقلاب و مقاومت دارد.
ویژگی‌های انسانی و دیپلماتیک 
حسین الدیرانی، نویسنده و پژوهشگر لبنانی، از خستگی‌ناپذیری شهید امیرعبداللهیان در مأموریت‌های دیپلماتیک یاد می‌کند. او بیان می‌کند که حسین امیرعبداللهیان گاهی در یک روز به چند کشور سفر می‌کرد و تمام تلاش خود را برای تأمین منافع ملت ایران به کار می‌برد. الدیرانی همچنین او را انسانی با ویژگی‌هایی چون تواضع، اخلاق، ایمان، سخاوت، هوش بالا و مقاومت می‌داند و معتقد است که اگر امیرعبداللهیان دیپلمات نبود، قطعاً یک مبارز بزرگ در عرصه جنگ‌های منطقه‌ای می‌شد. او به‌ویژه در جبهه‌های مقاومت از لبنان تا سوریه، عراق، یمن و فلسطین شناخته شده بود.
مقایسه شهید امیرعبداللهیان با حاج قاسم 
فارن‌پالیسی، مجلۀ معتبر آمریکایی، در سپتامبر ۲۰۲۱ (شهریور ۱۴۰۰) نیز شهید امیرعبداللهیان را با سردار قاسم سلیمانی در عرصۀ دیپلماسی مقایسه و او را به عنوان یکی از حامیان سرسخت محور مقاومت معرفی کرد.
در داخل کشور نیز بسیاری از مقامات دیپلماتیک و سیاسی دربارۀ ویژگی‌های ایشان صحبت کرده‌اند. مرضیه افخم، سفیر پیشین ایران در مالزی، شهید امیرعبداللهیان را فردی با اخلاق، مؤثر و انقلابی می‌داند و اشاره می‌کند که او با تلاش‌های بی‌وقفه‌اش در طول جنگ غزه و سایر بحران‌ها، پیوند دیپلماسی و مقاومت را به‌خوبی به تصویر کشید. او علاوه‌بر این، یک دیپلمات با تمام ویژگی‌های اخلاقی و انسانی بود که همیشه در راستای دفاع از حقوق فلسطینیان و توقف تجاوزات صهیونیستی فعالیت می‌کرد.
سیدرسول موسوی، مدیرکل آسیای جنوبی وزارت امور خارجه، نیز از «هنر» شهید امیرعبداللهیان در ترکیب اخلاق و سیاست یاد کرده است. او معتقد است که امیرعبداللهیان توانسته بود سیاست را در خدمت اهداف ملی قرار دهد و به‌ویژه در پیوند دیپلماسی با مقاومت موفق عمل کرده بود. موسوی اشاره دارد که امیرعبداللهیان هیچ‌گاه دوگانه‌سازی میان دیپلماسی و مقاومت را نمی‌پذیرفت و بر این باور بود که این دو باید در راستای یکدیگر عمل کنند.
احمد کاظمی، استاد حقوق بین‌الملل و پژوهشگر ارشد اورآسیا، در ارزیابی خود از شهید امیرعبداللهیان، او را دیپلماتی مجاهد می‌داند که به‌خوبی توانسته بود روابط بین‌الملل پیچیده را در خدمت آرمان‌های انقلاب اسلامی به کار گیرد. کاظمی تأکید می‌کند که توانایی دکتر امیرعبداللهیان در تقویت محور مقاومت و پیگیری حقوق فلسطینیان در سطح جهانی، از ویژگی‌های برجسته او به‌شمار می‌آید.

Image result for ‫گل لاله‬‎