به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 522
بازدید دیروز: 11,173
بازدید هفته: 59,076
بازدید ماه: 193,705
بازدید کل: 25,804,090
افراد آنلاین: 16
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۲ فروردین ۱٤۰٤
Friday , 11 April 2025
الجمعة ، ۱۳ شوّال ۱٤٤۶
فروردین 1404
جپچسدیش
1
8765432
1514131211109
22212019181716
29282726252423
3130
آخرین اخبار
۶۷۸ - خاطره ای از شهدای اغتشاشات دراویش در تهران ۱۴۰۳/۱۱/۲۸
خاطره ای از شهدای اغتشاشات دراویش در تهران
۱۴۰۳/۱۱/۲۸
‫شهید مدافع حرم محمد حسین حدادیان را یادکنید صلوات - عکس ویسگون‬‎
کامران پورعباس
 
غائله گلستان هفتم که با اغتشاشات دراویش موسوم به گنابادی شکل گرفت، علاوه ‌بر آسیب و خسارات فراوان به مردم باعث شهادت یک بسیجی و ۳ نفر از عوامل نیروی انتظامی در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) شد.
بعد از ظهرِ 30 بهمن‌ماه بود که یک اغتشاش خونین در خیابان گلستان هفتم در پاسداران تهران آغاز شد. آتش غائله‌ای که جمعی از دراویش آشوبگر موسوم به دراویش گنابادی به بهانه بازداشت یکی از اعضای خود روشن کرده بودند، با حمله به کلانتری 102 و ورود به پشت‌بام‌های منازل مسکونی محل شدت گرفت. 
گروهی آشوبگر با بستن خیابان گلستان هفتم اقدام به ایجاد اغتشاش و آشوب کردند و به سمت نیرو‌های پلیس حمله‌ور شدند و یکی از آنها با اتوبوس، نیرو‌های امنیتی شهر را زیر گرفت. یاور محمد ثلاث راننده اتوبوس و یکی از اعضای افراطی فرقه دراویش گنابادی بود که در حرکتی وحشیانه اقدام به زیر گرفتن مأموران ناجا کرد. 
اغتشاشگران به همین اقدامات وحشیانه قانع نشدند و برخی از آنها در حال تهیه کوکتل مولوتوف بودند و برخی با شمشیر رجزخوانی می‌کردند و برخی دیگر از روی پشت‎بام سنگ می‎زدند. شعله‎های آتش گلستان هفتم پاسداران را در بر گرفته بود. عوامل اغتشاش، سنگ رودخانه، سرامیک تیز و پروفیلِ در که به صورت اریب بریده شده و حکم سرنیزه داشت را به طرف مردم پرت می‌کردند. 
۲۶ خودروی شخصی توسط آشوبگران تخریب و ۱۹ منزل واحد مسکونی هم مورد تجاوز و تخریب واقع شد.
خودروی سمندی از خانه‌ای خارج شد و به صورت زیگزاگ در خیابان حرکت کرد. این خودروی سمند به یک بسیجی که داوطلبانه به مأموران امنیتی کمک می‌کرد، برخورد کرد که به زمین افتاد و دراویش با ناجوانمردانه‌ترین روش‌ها به وی حمله کردند و اربا اربایش کرده و به شهادت رساندند.
اغتشاش وحشیانه دراویش پس از ساعت‌ها ایجاد رعب و وحشت در بین مردم و به شهادت رساندن 4 نفر و مصدوم و مجروح شدنِ حدود 30 نفر از مأموران نیروی انتظامی، در ساعت 4 بامداد یکم اسفند با پایان ضرب‎الاجل پلیس خاتمه یافت و مأموران ناجا 300 نفر از دراویش اغتشاشگر را دستگیر کردند که راننده اتوبوس و ضاربان جزو دستگیرشدگان بودند. 
رضا امامی و محمدعلی بایرامی و رضا مرادی علمدار شهدای ناجا و محمدحسین حدادیان شهید بسیجی در راه مقابله با غائله دراویش گنابادی بودند. 
امام جمعه گناباد پس از این غائله طی سخنانی گفت: برای این فرقه انحرافی نام گناباد را به کار نبرید، مردم گناباد از آنها بیزارند. 
یادی می‌کنیم از شهدای دفع غائله دراویش گنابادی که در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) ملکوتی شدند و از فرش به عرش پرواز کرده و «عند ربهم یرزقون» گردیدند. 
شهید محمدحسین حدادیان
‫شهید مدافع حرم محمد حسین حدادیان را یادکنید صلوات - عکس ویسگون‬‎
شهید محمدحسین حدادیان در سال 1374 دیده به جهان گشود. اهل نماز اول وقت، زیارت عاشورا و هیئت بود. هر روز به نیت یک شخصیت زیارت عاشورا می‌خواند. اولین نیت، شهید زین‌الدین بود.‎ برای شهید همت، شهید ‌هادی، مقام معظم رهبری و حتی مداح هیئت هم زیارت عاشورا خوانده است. سینه‌زن امام حسین(ع) بود. محرم که از راه می‌رسید، انگار فصل بهار زندگی‌اش از راه رسیده باشد. همه‌اش می‌گفت دارد محرم می‌آید. خیلی روی حجاب تأکید داشت. غیرتی بود. 
خیلی اخلاص داشت و بی‌ادعا بود. هیچ وقت از کارهای خیری که می‌کرد نمی‌گفت. مزد این اخلاص و بی‌ادعابودن‌هایش را با شهادت گرفت.
محمدحسین دنبال اجرائی کردن فرامین رهبری بود. دغدغه حفظ دستاورد‌های نظام را داشت و از انقلاب با غیرت دفاع می‌کرد. 
بسیجی ویژه قرارگاه ثارالله تهران بود. همه عمر بسیجی بود و بسیجی وار زندگی کرد. 
با سن کم، بصیرت داشت. جریان‌های باطل را خوب می‌شناخت و آگاه به امور بود. به مادرش می‌گفت: مامان بصیرتی که آقا می‌گویند ان‌شاءالله خدا نصیبمان کند و اگر بصیرت داشته باشیم ان‌شاءالله این انقلاب به انقلاب صاحب‌الزمان(عج) وصل خواهد شد.
محمدحسین خیلی حسرت دوران دفاع مقدس را می‌خورد. با غبطه می‌گفت:‌ای کاش من هم در آن زمان بودم. یکی از برنامه‌های همیشگی‌اش زیارت کهف‌الشهدا و قطعه شهدای گمنام 
بهشت زهرا(س) بود. وقتی پیکر دوستان شهید مدافع حرمش شهیدان کریمیان و امیر سیاوشی را آوردند و در چیذر به خاک سپردند، حال و هوای عجیبی داشت. ارتباط خاصی با شهدا داشت و همیشه کلام شهدا را نصب‌العین خودش قرار می‌داد. 
عاشق شهادت بود و وقتی بحث جبهه مقاومت مطرح شد، همه تلاشش را کرد که به سوریه برود و سرانجام هم مدافع حرم حضرت زینب کبری(س) گردید. 
محمدحسین می‌خواست برای مبارزه با تکفیریها به سوریه برود، اما نمی‌گذاشتند؛ برای همین با یکی از رفقایش از مشهد با تیپ فاطمیون اعزام شد.
عاشقانه تلاش کرد برای رفتن و مدتی در سوریه جهاد کرد. وقتی از سوریه آمد، اعتقادش نسبت به حفظ انقلاب و اسلام بیشتر شده بود. 
شهید محمدحسین حدادیان در وصیتنامه‌ای که قبل از رفتن به سوریه نوشته، خاطرنشان کرده است:
«خوشا آنان که شهادت قسمت‌شان می‌شود. خدا می‌داند که بر خود واجب دانسته که به پیروی از علی‌اکبر امام حسین(علیه‌السلام) در جبهه‌های حق علیه باطل حضور پیدا کنم و از حرم عمه سادات در حد توان خود دفاع کنم که در روز قیامت شرمندۀ مادر سادات، حضرت زهرا(علیهاالسلام) و ارباب بی‌کفنم نباشم. جان ناقابلی دارم که پیشکش حضرت صاحب‌الزمان(عجل‌الله ‌تعالی ‌فرجه ‌الشریف) و نایب بر حقش می‌کنم... پیرو خط رهبری باشید که قطعاً راه درست و راه امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) می‌باشد.» 
محمدحسین شب شهادتش در مراسم شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بود و عجیب فاطمی به شهادت رسید.
محمدحسین در آن شب به هیئت رفت. وی به عزای آل‌الله اهمیت می‌داد. برای عزای اهل‌بیت(ع) لباس مشکی می‌پوشید. در ایام فاطمیه در هر دو دهه مشکی می‌پوشید. 
بعد از شهادت محمدحسین جوانی که همان شب در هیئت حضرت زهرا(س) با وی آشنا شده بود، به خانه شهید آمد و تعریف کرد: محمدحسین را در هیئت دیدم و همان شب با هم دوست شدیم. سینه‌زدن‌ها و حال و هوای محمدحسین من را به خودش جذب کرد و شیفته‌اش شدم. لباسش خیس عرق بود. ساعت 11 
بود که دیدیم محمدحسین می‌خواهد از هیئت خارج شود. از محمدحسین پرسیدم: فردا شب هم می‌آیی؟ گفت: بله، حتماً، من هیئت حضرت زهرا(س) را ترک نمی‌کنم. امروز فهمیدم محمدحسین شهید شده است. من در هیئت با محمد دوست شده بودم اما باورکردنی نبود که محمدحسین ظرف چند ساعت بعد از آشنایی‌مان، شهید شده باشد. او با لباس عزای حضرت زهرا(س) از هیئت خارج شد. میان هیئت از محمدحسین و دوستانش خواسته می‌شود که خودشان را به خیابان پاسداران برسانند. محمدحسین با همان عرق عزای خانم زهرا(س) که بر جانش نشسته بود، راهی می‌شود و بعد هم که شهادت محمدحسین رقم می‌خورد.
آقای فرهاد حدادیان پدر گرامی شهید، نحوه به شهاد رسیدن محمدحسین را چنین بازگو می‌کند: خودروی سمندی از منزل همسایه خانه تابنده خارج شده و به صورت زیگزاگ در خیابان حرکت می‌کرد. به یکی از عابران زد که او به کما رفت، البته الان از کما خارج شده است. کنار خودرو به محمدحسین خورد اما چیزیش نشد و فقط به زمین افتاد. شخصی آنجا بود که مادرش هم بخشی از فرماندهی اغتشاش را برعهده داشت. با میله به سر محمدحسین زد و یک میله نیز در چشمش فرو کرد. بعد از آن او را با اسلحه شکاری مورد هدف قرار داده و حدود ۸۰ تیر به بدنش از شکم تا پیشانی زدند. حتی به این اکتفا نکرده و با تیغ موکت‌بری به جانش افتادند. در نهایت نیز قصد داشتند پیکرش را مفقود کنند تا جنایت‌شان رو نشود، اما نتوانستند.
به این ترتیب یک خادم‌الحسین(ع) در شب شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) چنین عاشورایی و با بدن اربا اربا به شهادت رسید.
نفاق به مراتب بدتر از کفر است و آسیبش بیشتر. شهید حدادیان، شهید راه مبارزه با نفاق است و پرچمدار و علمدار مبارزه با نفاق شد. 
پیکر اربا اربا و خونین شهید حدادیان در کنار مزار شهیدان مدافع حرم در امامزاده علی‌اکبر چیذر آرام گرفت تا نمادی باشد بر آنکه این سرزمین با خون همه شهدا ایستاده است: از دمشق تا تهران.
پدر شهید خاطرنشان کرده است: ما هر سال روز شهادت حضرت زهرا(س) نذری می‌دادیم، آن روز پسرمان را دادیم. خانم فاطمه تاجیک مادر گرامی شهید حدادیان نگاهی اهل‌بیتی و کربلایی به شهادت فرزند دلبندش دارد:
«وقتی پیکر چاک چاک پسرم را دیدم، به عمق فاجعه پی بردم. وقتی شنیدم محمدحسین شهید شده، خدا را شکر کردم. محمد آرزو داشت این مدلی به دیدار معبودش برود.
بعدها وقتی لحظه شهادتش را شنیدم یاد آن صحنه عاشورا افتادم که بر پیکر امام حسین(ع) تاختند. شهادتش داستان کربلا را برایم تداعی کرد.... اینها نشان‌دهنده نفرت و کینه دشمنان اسلام و انقلاب است. خدا را شاکرم که بعد از 1400سال ذره‌ای، تنها ذره‌ای از آن دریای مصائب عاشورا را به ما نشان دادند.»
همان روز شهادت محمدحسین، از بیت رهبری به خانواده شهید تسلیت گفته شد.
بعد از شهادت، از دفتر رهبر معظم انقلاب با منزل شهید حدادیان تماس گرفته و پرسیدند که چه می‌خواهند. خانواده شهید می‌خواستند ایشان برای آنها و محمدحسین دعا کنند اما ایشان دعا کرده بودند. 
روز سوم بعد از شهادت محمدحسین، حضرت آقا هیئتی را فرستادند و روز چهاردهم خودشان تشریف آوردند. 
15 اسفند 1396، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در منزل شهید محمدحسین حدادیان حضور یافتند.
پدر شهید حدادیان این دیدار را چنین روایت کرده است:  «زمانی که نحوه شهادت محمدحسین را برای ایشان توضیح می‌دادم، ایشان عصای‌شان را محکم گرفته و دقایقی تأمل کردند.
ایشان فرمودند: از دست دادن فرزند سخت است اما تمام این رنج‌های شهید به اندازه افتادن از روی اسب است. همین سخنان حضرت آقا خیلی ما را دلداری داد.
محمدحسین زمان شهادت شهید 
صیاد شیرازی، چهارسالش بود اما بعدها زمانی که تصویر بوسه حضرت آقا بر تابوت شهید را می‌دید می‌گفت: او چه مقامی داشت که حضرت آقا بر تابوتش بوسه زدند. زمانی که رهبری برای ملاقات با ما به منزلمان تشریف آوردند همین بوسه را بر لباس خادمی محمدحسین زده و دعا خواندند و فرمودند؛ خدا این توفیق را نصیب هر کسی نمی‌کند.»
رهبر انقلاب پس از بوسه بر لباس خادمی هیئت شهید محمدحسین حدادیان و مشاهده تمثال شهید فرموند: این واقعاً نور هست؛ یک نور معنوی. خدا رو شکر کنید برای داشتن چنین فرزندی. 
پدر شهید از برکات خون محمدحسین می‌گوید:«مقام معظم رهبری به ما فرمودند: ریختن خون محمدحسین دارای برکاتی است که در آینده معلوم می‌شود. چند وقت بعد به برکت خون محمدحسین بود که انتشارات و خانقاه‌های اغتشاشگران بسته شد.»
پدر شهید در مورد ماهیت دراویش اغتشاشگر خاطرنشان کرده است:
«دراویش اغتشاشگر در تهران خود را دراویش گنابادی می‌نامند در حالی که اسم اصلی فرقه آنها بیچارگان بوده و رفته رفته بعد از گذشت هشتاد سال خود را به دراویش گنابادی پیوند داده‌اند. 
در همین رابطه امام جمعه گناباد از ما دعوت کرد تا به گناباد برویم. وقتی آنجا رفتیم متوجه شدیم گناباد اصلاً درویش ندارد. یک روستایی به نام بیدخت در نزدیکی گناباد است که ۴ هزار و ۲۰۰ درویش و ۲ هزار نفر شهروند عادی دارد. آن دراویش نیز ارتباطی به دراویش تهران ندارند.
به مردم گناباد خیلی ظلم شده است. هرکاری که دراویش تهران می‌کنند و اغتشاشاتی که به وجود می‌آورند را به نام گنابادی‌ها تمام می‌کنند در حالی که صرفاً برخی ترددها میان آنها وجود دارد. حتی در جریان سفری که به گناباد و حتی بیدخت داشتیم، حدود هزار تن از جوانان بیدختی اعم از شهروندان عادی و دراویش از صبح زود به استقبال ما آمده و نسبت به اقدام دراویش اغتشاشگر تهران اعلام انزجار کرده و گفتند این دراویش ارتباطی با آنها نداشته و در انگلیس و فرانسه سرمایه‌دار هستند.»
پدر و مادر معظم و معزز شهید حدادیان پس از شهادت فرزندشان عملکرد فوق‌العاده فعال و مؤثر و منحصربفردی در عرصه افشاگری و مبارزه با فرقه دراویش اغتشاشگر داشته‌اند. این بزرگواران در فضای مجازی و کانال‌های مختلفی که دارند در مورد ماهیت و انحرافات این فرقه روشنگریها و افشاگریهای گسترده‌ای انجام داده‌اند و همواره اقدامات مخفیانه و زیرزمینی این فرقه در خانقاه‌های‌شان در تهران را رصد کرده‌اند و به صورت آتش به اختیار به مقابله با آنها پرداخته‌اند. در نتیجه این اقدامات ارزنده و ارزشمند، خانقاه‌های دراویش در تهران بسته و پلمپ شدند.
متأسفانه در سال 1402 خانقاه مرکزی امیر سلیمانیه تهران در ماه مبارک رمضان بازگشایی شد و فعالیتهایش را از سر گرفت. 
روزنامه کیهان در 18 فروردین 1403 در انتقاد از این موضوع نوشت: «بازگشایی خانقاه مرکزی فرقه دراویش گنابادی واقع در خیابان بهشت تهران، بدون رسیدگی و برخورد با قاتلان شهید محمدحسین حدادیان و دیگر شهدا که در سحرگاه سی‌ام بهمن‌ماه سال ۹۶ در خیابان گلستان هفتم تهران به دست دراویش قداره‌کِش به طرز فجیعی به شهادت رسیدند، چه معنی و مفهومی را می‌رساند؟»
پدر و مادر شجاع و بصیر شهید حدادیان یک‌تنه با در دست گرفتن پوستر بزرگی که بر پیشانی پوستر عبارت نورانیِ «يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ» نوشته شده و ذیل آن تصاویر چهار شهید فتنه دراویش نقش بسته بود، در مجاورت درب خانقاه مرکزی تحصن و اعتراض‌شان به این بازگشایی را اعلام کردند. 
در پی بازگشایی خانقاه مرکزی فرقه دراویش سلطانعلیشاهی گنابادی و اعتراض و تحصن خانواده محترم شهید امنیت محمدحسین‌حدادیان در مقابل درب خانقاه در خیابان بهشت، پویشی در فارس من برای حمایت از خانواده محترم شهید و اعتراض به بازگشایی این مرکز گمراهی به ثبت رسید.  همزمان با شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، حاج منصور ارضی با اعتراض به بازگشایی خانقاه دراویش در خیابان بهشت هشدار داد این موضوع آن هم بعد از شهادت شهید بزرگوار حدادیان و شهدای نیروی انتظامی قابل تحمل برای مردم مؤمن نیست.
بعد از این اقدام شجاعانه و بیدارگرانۀ والدین شهید حدادیان، عده‌ای از مردم مؤمن و بصیر و خداجو به پدر و مادر شهید ملحق شدند و تجمعی اعتراضی در جلوی خانقاه مرکزی دراویش شکل گرفت که در نهایت منجر به تعطیلی مجدد این خانقاه گردید که تاکنون ادامه داشته است. 
افشاگری‌ها و رصدهای خانواده شهید حدادیان علیه فرقه دراویش همچنان ادامه دارد. از سوی دیگر خانواده قهرمان و انقلابیِ شهید حدادیان سفیر فرهنگی شده‌اند و اقدامات خستگی‌ناپذیر و شبانه‌روزی در مسیر ادامه راه شهدا و آگاهی‌بخشی و بصیرت‌افزایی شهدایی انجام داده‌اند و با حمایت حوزه‌های علمیه، مردم و بسیجیان در شهرهای مختلف و یا در منزل‌شان در مراسمات بصیرتی و شهدایی شرکت کرده و روشنگری و بصیرت‌افزایی انجام داده‌اند. همچنین تاکنون دو دوره جایزه ادبی دوسالانه شهید محمدحسین حدادیان برگزار شده است. جایزه ادبی شهید محمدحسین حدادیان، جایزه‌ای خصوصی و نذر فرهنگی است که توسط خانواده شهید برگزار می‌گردد.
19 مرداد 1403، مسعود فرزانه مدیرعامل انتشارات آستان قدس رضوی در آیین اختتامیه دومین جشنواره ادبی شهید محمدحسین حدادیان گفت: این جشنواره ادبی با رویکردی فراتر از اتفاق ادبی و در قالب نذر فرهنگی توسط خانواده شهید حدادیان برگزار می‌شود. 
وی ادامه داد: این جشنواره یک اتفاق چندمنظوره فرهنگی است که توسط خانواده شهید برپا شده، می‌تواند الگویی در سطح جامعه ما باشد و امتداد یابد.
پدر شهید محمدحسین حدادیان در سخنانی کوتاه در این مراسم با بیان اینکه مقام معظم رهبری در تشریف‌فرمایی که به منزل ما داشتند از این شهید به عنوان «نور» یاد کردند، گفت: خصوصیت نور روشنایی‌بخشی و آگاهی‌دهی است و ما در این راستا جشنواره جایزه ادبی محمدحسین حدادیان را برگزار می‌کنیم.
حُسن‌ختام این بخش از گزارش که به شهید محمدحسین حدادیان اختصاص دارد، پیام مادر شهید برای ملت ایران بود.
مادر گرامی شهید حدادیان خاطرنشان کرد:
«برای مردم کشورم هم پیام دارم. از این اغتشاشات و فتنه‌های کوچک و بزرگ ترس 
به دل راه ندهید چون دلاوران غیوری چون فرزند شهید من در این سرزمین وجود دارند که خداوند این انقلاب را زیر سایه امام زمان(عج) از همه بلاها حفظ خواهد کرد.» 
شهید محمدعلی بایرامی
‫شهید محمدعلی بایرامی‬‎
منطقه ۱۷ تهران با وجود بیش از ۴ هزار شهید، مدت‌هاست که به عنوان دارالشهدای تهران شناخته می‌شود. این منطقه به دلیل بافت مذهبی و انقلابی‌اش، از وقایع پیروزی انقلاب گرفته تا دفاع مقدس و دفاع از حرم، بار‌ها و بار‌ها شاهد شهادت جوانان و فرزندان خود بوده است. شهید محمدعلی بایرامی نیز یکی دیگر از شهدای این منطقه است که ۳۰ بهمن ۹۶ در فتنه دراویش موسوم به گنابادی به شهادت رسید.
شهید محمدعلی بایرامی متولد سال 1376 در نسیم شهر(بهارستان) در استان تهران است. 
مرسل بایرامی پدر گرامی شهید که بازنشسته نیروی هوائی است، می‌گوید: ما سه دختر داشتیم. با نذر و نیاز از خدا یک فرزند پسر خواستیم. خدا یک پسر پاک و زیبارو به ما داد. اما این پسر امانتی بود که باید ۲۰ سال در کنار ما زندگی می‌کرد چراکه خدا او را به بهترین وجه از ما پس گرفت.تمام دغدغه محمدعلی در سرافرازی دین اسلام خلاصه می‌شد. می‌گفت باید کاری کنم تا به عنوان یک بچه مسلمان خدا از من راضی باشد. بسیار فعال و خوش‌اخلاق بود. از 14 سالگی روزه می‌گرفت و نماز می‌خواند. به انجام فرایض دینی مثل نماز اول وقت مقید بود. وقتی نماز می‌خواند با حالت تضرع خاصی قامت می‌بست. 
شهید بایرامی از نیرو‌های تازه جذب شده پلیس بود. تنها یک سال و ۲۱ روز از خدمتش می‌گذشت که به شهادت رسید. 
یک سال پس از عضویتش در نیروی انتظامی به خواستگاری دختر یکی از اقوام‌شان رفت. در هنگام شهادت، فقط ۴۰ روز از نامزدی‌اش می‌گذشت. 
حدود 12 ساله بود که عضو بسیج مسجد الزهرا(س) شهرک توحید شد.
شهید بایرامی پیش از آنکه به عضویت نیروی انتظامی درآید، از بسیجیهای فعال شهرک توحید، محل سکونت سابق‌شان بود. از رهگذر حضور در بسیج، فعالیت در مسجد و سپس کار در نیروی انتظامی بود که محمدعلی با مفاهیمی چون ایثار و شهادت عجین شد و در وجودش آرزوی شهادت داشت. 
به بسیج و شهدای دفاع مقدس خیلی علاقه داشت و به خاطر عشقش به شهادت بود كه شغل پرخطر نیروی انتظامی را انتخاب كرد. 
خیلی وقتها با دوستانش به راهیان نور می‌رفتند و به شهدای دفاع مقدس ارادت داشت. 
خودش را دنباله‌روی شهدای دفاع مقدس می‌دانست. محمدعلی یك بسیجی بود كه در لباس نیروی انتظامی به شهادت رسید. 
دوست داشت مدافع حرم شود. می‌گفت اگر اجازه بدهند برای دفاع از حرم راهی می‌شوم، اما محل کارش اجازه نمی‌دادند تا برای دفاع از حرم برود. مسئولان می‌گفتند حضور در قامت یک پلیس و تأمین نظم و امنیت، چیزی از حضور در جبهه دفاع از حرم کم ندارد. بعد از شهادت محسن حججی شوقش بیشتر هم شده بود. عاشق شهادت بود و به آرزویش هم رسید.
وی راهی را که پدرش سالها پیش به عنوان یکی از کارکنان نیروی هوائی در دفاع مقدس طی کرده بود، ادامه داد و چون اخلاص در عمل و نیت داشت، توانست ره صد ساله را یک‌شبه بپیماید و مدال شهادت را خیلی زود به گردن بیاویزد.
پدر معزز شهید با افتخار می‌گوید: اگر محمد به مرگ طبیعی می‌رفت این داغ برای ما چند برابر می‌شد، اما حالا كه با شهادت رفته، هم سعادت ابدی را برای خودش خریده و هم باعث افتخار ما شده است. شهید زنده است و محمد با شهادتش تولدی دوباره یافت.
مادر گرامی شهید بایرامی معتقد است: سرآمد فرهنگ ایثار و شهادت و در مجموع شهیدان در کشور ما سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است. خوشحالم که محمدعلی با شهادت عاقبت به خیر شد و در زمره یاران سردار دلها قرار گرفت. سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برای دفاع از جان، مال و ناموس مردم از همه چیز خود گذشت و به میدان رفت. باید با پیروی کامل از ولایت‌فقیه کاری کنیم تا به انقلاب اسلامی آسیبی نرسد. پسرم فدای امنیت کشور شد. پسرم با شهادت در میان سربازان سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی جا گرفت.
در مراسم آیین نکوداشت شهدای فاطمی، اسناد و لباس‌های شهدای حادثه خیابان پاسداران به موزه مرکزی شهدا اهدا شد. مادر شهید درباره این کار گفت: لباس محمدعلی که تنها یادگاری به جا مانده از اوست به موزه مرکزی شهدا سپرده شد تا یادش زنده بماند.
16 اسفند 1396، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی با حضور در منزل شهید محمدعلی بایرامی، یاد این شهید را گرامی داشتند.
شهید رضا امامی
پوستر «شهید امنیت» شهید رضا امامی
رضا امامی فردی محجوب، مردمدار و معتقد بود.
سال‌ها قبل از سن تکلیف نماز و روزه‌اش را شروع کرد. نمازش همیشه سر ساعت و اول وقت بود. از ۱۰ سالگی شروع به گرفتن روزه‌هایش کرد.
به همه احترام می‌گذاشت و مهربانی می‌کرد، به همین دلیل نزد همه ارزش و احترام داشت.
پنج سال در بسیج خدمت کرده بود. مادر و برادرش هم بسیجی بودند. مادر گرامی شهید ۱۶ سال بود که بسیجی بود و کارت فعال داشت و خادم امامزاده باقر(ع) در شهرستان بهارستان در استان تهران بود.
رضا هر وقت فرصت فراغتی داشت به امامزاده باقر(ع) می‌رفت و خادمی می‌کرد. موقع سربازی وقتی مرخصی می‌آمد، به جای اینکه مثل دیگر جوانها تفریح کند، به هیئت و امامزاده می‌رفت و خادمی اهل بیت(ع) را انجام می‌داد.
حدود ۲ سال می‌شد که به استخدام نیروی انتظامی درآمده بود، یک سال خدمت کرده و یک سال هم آموزشی شروع به کار کرده بود که در 22سالگی به شهادت رسید.
مادر شهید امامی خاطرنشان می‌کند: سعی کردیم، بچه‌ها را با نان حلال بزرگ کنیم و به نظرم این شهادت نتیجه نان حلال است.
رضا خودش خدمت در نیروی انتظامی را انتخاب کرد و حاضر بود در این برهه از زمان که کشورمان در داخل و خارج از کشور مورد طمع دشمنان قرار گرفته، برای امنیت کشور جانش را هم فدا کند. شهید امامی می‌گفت شغل پرخطری داریم و باید هر لحظه آماده رفتن باشیم. بعد از شهادتش وقتی دوستانش به خانه‌مان آمده بودند تعریف می‌کردند رضا خیلی از شهادت حرف می‌زد و گاهی به شوخی به صورتش دستی می‌کشید و می‌گفت انصافاً این صورت برای شهادت آماده است. 
شهید رضا امامی از ساکنان شهرستان بهارستان در استان تهران است و در تاریخ ۳ اسفند ۹۶ در تشییع باشکوه و پرشور در گلزار شهدای روستای امامزاده باقر(ع) به خاک سپرده شد. بقعه امام زاده باقر(ع) برای شهید امامی آشنا بود و از ۴ سالگی به همراه مادرش برای خدمت به این بقعه می‌رفت. 
مادر معزز شهید رضا امامی از برخورد فاطمی و کربلایی‌اش با شهادت جگر گوشه‌اش می‌گوید: [پس از اطلاع از شهادت رضا] رفتم غسل فاطمه زهرا(س) کردم و از حضرت زهرا(س) خواستم به من صبر بدهد و صبر هم داد، چرا که اصلاً ناراحت نشدم و با خودم گفتم رضای من از علی‌اصغر(ع)، علی‌اکبر(ع) و امام حسین(ع) که بالاتر نبوده است. خداوند این فرزند را به من امانت داده بود، حالا امانتش را پس گرفت.... از خدا می‌خواهم، به حق امام زمان(عج) به من صبر بیشتری بدهد و رضا را با شهدای کربلا محشور کند.
مادر شهید در جای دیگری خاطرنشان می‌کند: شهادت رضا برایم خیلی سخت بود. وقتی خبرش را شنیدم نمی‌دانستم چطور باید تحمل کنم تا اینکه دست به دامن اهل‌بیت(ع) شدم. باور کنید خیلی آرامم، خیلی. 
مادر شهید امامی با افتخار اعلام می‌کند: رضا مرا سربلند کرد. شهادتش برایم افتخاری است که با هیچ چیز در این دنیا عوض نمی‌کنم.
شهید رضا مرادی علمدار 
شهید رضا مرادی علمدار، جوان‌ترین شهید غائله دراویش در تهران است که در 19 سالگی به شهادت رسید. شب حادثه، رضا خیلی ناراحت بود که در شب شهادت حضرت زهرا(س) آن اتفاقات می‌افتاد.
رضا از 16سالگی دوست داشت مدافع حرم شود و از 17سالگی اصرار داشت تا به سربازی برود.
مادر گرامی شهید مرادی علمدار خاطرنشان می‌کند: پسرم یکی از شهدای فاطمیه است که در غائله خیابان پاسداران به شهادت رسید. رضا متولد 1377 و فرزند دوم‌مان بود. از هفده سالگی اصرار داشت به خدمت سربازی برود اما قبول نکردند و ما هم مانع شدیم تا بالاخره هشت‌ماه زودتر با اصرار خودش به خدمت رفت. در یگان امداد فاتح اکباتان خدمت می‌کرد. 
مادر شهید از شهادت‌طلبی فرزندش می‌گوید: رضا همیشه می‌گفت: مامان اگر لیاقت داشته باشم دوست دارم شهید شوم. من که تمام وجودم از ترس ندیدن فرزندم می‌لرزید، می‌گفتم: پسرم تو لیاقت داری، اما من طاقت ندارم. انگار می‌دانست که می‌گفت خدا صبر هم می‌دهد.
مادر شهید مرادی علمدار اکنون بابت شهادت عزیزش شکرگزار است: خدا را شکر می‌کنم که فرزندم راه حق را رفت و عاقبت‌بخیر شد.
16 اردیبهشت 1397، خانواده‌های شهیدان رضا مرادی و رضا امامی با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند. در این دیدار که همراه با اقامه نماز ظهر و عصر برگزار شد، رهبر انقلاب اسلامی ضمن گرامیداشت یاد این دو شهید عزیز، به هر یک از این خانواده‌ها یک جلد کلام‌الله مجید اهدا کردند.

Image result for ‫گل لاله‬‎