109 - جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - عقبنشینی سازمان سیا و ادامه فعالیت در پس پرده ۱۴۰۴/۰۱/۱۷
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - 109
عقبنشینی سازمان سیا و ادامه فعالیت در پس پرده
۱۴۰۴/۰۱/۱۷
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
اکنون آن اینترناسیونالیستهایی که دور واحد تشکیلات بینالمللی سازمان سیا حلقه زده بودند چیزهای زیادی برای از دست دادن داشتند.
در اواخر سال 1952، آتشِ سوء ظنِ مک کارتی به واحد بریدن، بعد از اینکه سناتور1 متوجه شد «یارانههای زیادی به سازمانهای طرفدار کمونیسم اعطا کرده»، رسید. این یک لحظه حساس و سرنوشت ساز بود: واحد غیررسمی ضدکمونیسم مککارتی در آستانه اختلال و شاید غرق شدن قرار داشت.
واحدی که در بین جبهههای چپ غیرکمونیستی سیا پیچیدهترین و موثرترین شبکه به شمار میرفت.
آرتور شلزینگر توضیح میدهد: «یکی از عجیبترین کارهای سازمان سیا در حوزه سیاست فرهنگی این بود که دوست داشت کارهایش را آشکارا و علنی از طریق پایگاه اطلاعات آمریکا، یا برخی نهادهای مشابه انجام دهد».
«دلیل اینکه نمیتوانست [سیاستهای فرهنگی را بدون روتوش و در چارچوب سازماندهای اطلاعاتی به پیش ببرد]جو مککارتی بود. زیرا اگر مککارتی میدانست دولت آمریکا مجلههای چپ غیرکمونیستی و اتحادیههای کارگری سوسیالیست و کاتولیک را تامین مالی میکند، دردسر بزرگی ایجاد میکرد.
پس برای رهایی از [شر] مککارتی، سازمان سیا این کارها را مخفیانه انجام میداد».
یکی از افسران سازمان سیا که متصل به کنگره آزادی فرهنگی بود، گفت: «بودجه اینها میبایست خارج از روال بودجه [فدرال و توسط سایر نهادها] تامین شود. چرا که هیچ یک از این پولها راهشان به کنگره آزادی فرهنگی نمیرسید. تصور کنید چه زوزههای مسخرهای از ناحیه آنها بلند شده است: آنها همگی کمونیست هستند! آنها همجنسگرا هستند! و از این حرفها».
کای بردِ مورخ میگوید: «از قضا بسیاری از این عملیاتهای مخفی به خاطر مککارتی در معرض خطر قرار گرفتند، او در مقطعی تهدید کرد که دست آنها را رو خواهد کرد چرا که از نظر او سازمان آمریکا یعنی سازمان سیا دستش با چپها در یک کاسه بود».
«مایه شرمساری بود، [او با این کارش] این ایده که آمریکا یک جامعه پیچیده و دموکراتیک است و میتواند بحث سیاسی منطقی داشته باشد را بیاعتبار میکرد.
او همچنین تهدیدی بر عملیاتهای مخفی بزرگ بود، عملیاتی که پیامدهای بلندمدتی در ایجاد اجماع سیاسی و همراه ساختن اروپای غربی با ناتو و شکلگیری ائتلاف غربی داشت».
با توجه به این که کارآگاههای مککارتی برنامه چپ غیرکمونیستی سازمان را مثل سگ شکاری بو میکشیدند، سازمان سیا میبایست تا جایی که امکان داشت عقب مینشست و در پس پرده قرار میگرفت.
اما در این لحظه حساس، کنگره آزادی فرهنگی در آمریکا زبان باز کرد.
در اوایل ۱۹۵۲ کمیته یک جلسه غیرعلنی برگزار کرد و درباره نحوه پاسخ خود به مککارتی بحث کرد.
بلافاصله مشخص شد که یاس و نومیدی کمیته فراگرفته و صداهای مختلفی از آن شنیده میشود.
جیمز تی. فارل و دوایت مکدونالد هیچ تردیدی در مورد خطرات مککارتیسم نداشتند.
فارل استدلال کرد: «تهدید استالینیسم تا حد زیادی در آمریکا، البته نه در سطح جهانی، دفع شده است».
«اما ما اکنون شاهد رشد گروهی از روشنفکران مککارتی هستیم».
او در ادامه مککارتیسم را به جنبش «من چیزی نمیدانم» تشبیه کرد که ساز مخالف میزد و فشاری ناروا بر ارتدوکس وارد
میکرد.
مکدونالد پیشنهاد داد [کنگره در برابر مککارتی یکی از] دو موضع زیر را بگیرد: «اول، موضع بیعیب و نقص: یعنی بگوییم تفاوتی بین کمونیستها و غیرکمونیستها در موضوع حقوق مدنی و آزادی فرهنگی وجود ندارد. و دوم موضع ناقص: یعنی فقط از مردم دفاع میکنیم....
مردمی که به اتهامات واهی و یا اثبات نشده همکاری با کمونیسم و یا کمونیسم بودن قصاص میشوند».
او امیدوار بود که کمیته موضع اول و یا حداقل موضع دوم را بگیرد.
برترام ولف پاسخ داد «خطراتی که امروز آمریکا با آن مواجه هست، نتیجه مستقیم کوتاهی ما در انجام وظیفه افشاگری [و رسوا ساختن] استالینیستها است. اگر ما این کار را نکنیم مردان باشگاه دار این کار را خواهند کرد».
پانوشت:
1- سناتور مککارتی