123 - جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - تأسیس دفتر فستیوال کنگره در پالاتزو پچی ۱۴۰۴/۰۲/۲۳
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - 123
تأسیس دفتر فستیوال کنگره در پالاتزو پچی
۱۴۰۴/۰۲/۲۳
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
طبق عادت، ناباکف اولین دعوتنامه را به دوست قدیمی خود ایگور استراوینسکی فرستاد و پیشنهاد کرد که تا ۵,۰۰۰ دلار برای حضور استاد و همسرش، به همراه منشیشان، در فستیوال رم پرداخت کند. علاوه بر این، استراوینسکی موافقت کرد که ریاست هیئت مشاوره موسیقی فستیوال را بر عهده بگیرد، همراه با ساموئل باربر، بوریس بلاخر، بنجامین بریتن، کارلوس چاوز، لوئیجی دالاپیکولا، آرتور هونگر، فرانچسکو مالیپیرو، فرانک مارتین، داریوس میو و ویرجیل تامسون (که به گفته ناباکف، «همه پسرها و دخترهای بنیاد راکفلر را میشناخت»). چارلز مونچ پیشنهاد داده بود که آرتورو توسکانینی به هیئت دعوت شود، اما ناباکف به این دلیل مخالفت کرد که «نام توسکانینی در ارتباط با یک پروژه مربوط به موسیقی معاصر، بدون اغراق، نامی ناهمگون به نظر میرسد. این استاد خوب شما... یک دشمن ثابتقدم و مصمم موسیقی معاصر بوده و در بسیاری از مواقع به اصلیترین چهرههای آن حمله کرده است».
در اوایل سال ۱۹۵۴، به لطف کنت پچی- بلانت، دوست نزدیک ناباکف کنگره یک دفتر فستیوال در محیط باشکوه پالاتزو پچی (Palazzo Pecci) تأسیس کرد. کنت پچی- بلانت با وجود برخورداری از عنوان فاخر «کنت»، یک شهروند آمریکایی بود. پیر بولومی(خزانهدار) یک خط اعتباری با حساب بانکی چیس نشنال (chase national) کنگره در بازل سوییس فراهم کرد، که از طریق آن پول سازمان سیا به کنگره انتقال مییافت. پچی- بلانت نیز شخصاً ۱,۳۰۰ دلار به صندوق فستیوال کمک نمود. علاوه بر این، ۱۰,۰۰۰ دلار دیگر از طریق مرکز اروپایی فرهنگ دنیس دو روژمون، که به نوبه خود از بنیاد فارفیلد پول دریافت میکرد، واریز شد. سازمان
دو روژمون در برنامه فستیوال در صدر فهرست پرداختها قرار گرفت. ترتیباتی نیز برای سفر لیونتی پرایس (خواننده سوپرانوی اپرا اهل ایالات متحده آمریکا) فراهم شد و بلیطهای رفت و برگشت برای آرون کوپلند (آهنگساز قرن بیستم آمریکا)، مایکل تیپت (آهنگساز معروف انگلیسی)، جوزف فاکس و بن وبر ارسال شد. تا ماه مارس ۱۹۵۴، دیگر ناباکف آماده بود تا فهرست شرکتکنندگان فستیوال را اعلام کند. با تمرکز سنگین بر آهنگسازی آتونال (atonal) و دوازدهنغمهای (dodecaphonic)، جهت زیباییشناختی این رویداد به شدت به سمت آوانگارد پیشرو آلبان برگ (موسیقیدان اتریشی)، الیوت کارتر(آهنگساز و موسیقیدان شهیر آمریکایی قرن بیستم)، لوئیجی دالاپیکولا (نوازندهٔ پیانو و آهنگساز ایتالیایی) و لوئیجی نونو (موسیقیدان ایتالیایی) تمایل داشت.
در میان آهنگسازان «جدید» پیتر راسین فریکر، لو هریسون و ماریو پراگالو بودند، که کارشان به درجات مختلف تحت تأثیر آهنگسازی دوازدهنغمهای قرار داشت. آنها به طور کلی مورد استقبال قرار گرفتند. مجله موزیکال آمریکا (Musical America) در مقالهای به این موضوع اشاره کرد که «بیشتر آهنگسازان و منتقدانی که هیئتهای مشاوره و اجرائی مسئول برگزاری کنسرتها را تشکیل میدادند... در گذشته نسبت به اصول موسیقی دوازدهنغمهای یا طرفداران آن دوستی چندانی نشان نداده بودند. به همین دلیل، برنامههایی که ارائه کردند نه تنها شگفتآور بلکه مشوق هنرمندان نوپا نیز بود.» یکی از این افراد تازهوارد به سبک موسیقی دوازده نغمه ای، استراوینسکی بود، که حضور او در رم نشاندهنده یک لحظه مهم در همگرایی جریانهای مدرنیستی برای پذیرش عمومی نسبت به موسیقی «دوازده نغمهای» بود.
موسیقی جدید برای ناباکف، انتقال دهنده یک پیام سیاسی واضح به نظر میآمد، یعنی پیامی که با ترویج نوعی موسیقی انتقال مییافت که سعی داشت خود را از سلسله مراتب معمول و قوانین قبلی در منطق درونی آن رها سازد. بعدها، منتقدان به این فکر میکردند که آیا موسیقی دوازده نغمهای (سریالیسم) به وعده رهاییبخش خود عمل کرده یا برعکس موسیقی را به یک بنبست مدرنیستی کشانده است، یعنی جایی که موسیقی، محدود و دشوار شده و تحت سلطه فرمولهای مستبدانه قرار گرفته و بیش از پیش مخاطبان تخصصی را به خود جذب کرده است.
سوزان سونتاگ (منتقد و تئوریسین معروف هنری) در وصف این موسیقی ابداعی جدید چنین نوشته: «ما به جیغها و ضربهای آن، احترام میگذاشتیم اما میدانستیم که قرار است از نوعی موسیقی زشت قدردانی کنیم؛ ما با اشتیاق فراوان به توخ، کرنک، هیندمیت، وبرن، شوئنبرگ و هر چیز دیگری گوش میدادیم (اشتهای زیادی داشتیم و معدههای قوی).»
حتی مؤدبترین افراد حاضر در فستیوال کنگره در رم، وقتی یکی از اجراها به نوعی «تکنوازی خصوصی» تبدیل شد، شروع کردند به سوت زدن و فریاد کشیدن. و هنگامی که اپرای دوازدهنغمهای هانس ورنر هنتسه
(Hans Werner Henze) به نام بولوار تنهائی برای اولین بار اجرا شد، باید به تماشاگران حق میدادیم اگر احساس میکردند که در حال قدم زدن در راه رنج (Via Dolorosa: راهی در شهر اورشلیم قدیم که به عقیده مسیحیان، عیسی مسیح تا قتلگاهش طی کرد) هستند!