گزارشی تکاندهنده درباره رفتار سربازان آمریکایی
۱۴۰۴/۰۷/۲۵
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
همه این استدلالها چیزی جز انحراف اذهان از دلیل واقعی حذف مقاله مکدونالد نیست. ضدآمریکاییبودنِ محتوا یک چیز بود و اگر به شکلی ملایمتر بیان میشد، شاید قابل تحمل میشد.
اما مکدونالد در قسمت پایانی مقاله خویش خلاصهای از یک گزارش مفصل [و تکاندهنده] درباره رفتار سربازان آمریکاییِ اسیرشده در جنگ کره آورد که قدمی فراتر از حد تحمل بود.
این گزارش که پاییز سال گذشته، به سفارش ارتش ایالات متحده، توسط یوجین کینکید در نیویورکر نوشته شد1، سندی ویرانگر از رفتار اسرای آمریکایی بود: آنها «اغلب غیرقابل کنترل میشدند. از اطاعت دستورات سر باز میزدند، و به افسرانی که سعی در اجرای دستورات داشتند فحش میدادند و گاهی آنها را کتک میزدند... در شبهای زمستانی، افراد درمانده مبتلا به اسهال خونی توسط همرزمانشان از کلبهها به بیرون غلتانده شده و در سرما رها گردیده تا بمیرند2».
سرباز معمولی آمریکایی «بدون جعبه داروهایش و یک توالت فرنگی، کاملاً درمانده به نظر میرسید.3» نگرانکنندهتر از همه این بود که گزارش چنین سطح بالایی، همکاری با دشمن و شستوشوی مغزی را نشان میداد4. شگفتانگیز آنکه ارتش این گزارش را عمومی نمود و بدینترتیب کابوسی برای تبلیغاتچیهای دولت ایجاد کرده بود.»
«تنها دلیل مناسبی که تضمین میکرد انتشار مقاله مکدونالد در مجله «اینکانتر» با وتوی رسمی مقامات روبهرو شود، گنجاندن همین مطلب بود.
دقیقاً همین بخش آخر بود که مشکلساز شد. با این حال، سالها بعد، هیچیک از کسانی که مستقیماً در حذف مقاله مکدونالد نقش داشتند، مسئله کینکید را به خاطر نمیآوردند. ایروینگ کریستول گفت: «من از هرگونه فروپاشی اخلاقی در میان سربازان آمریکایی در پایان جنگ کره بیخبرم. و حتی اگر چنین چیزی رخ داده باشد، دوایت [مکدونالد] از کجا باید میدانست؟ او چه اطلاعی از جنگ کره داشت؟ در نیویورک [پشت میز] نشسته بود و برای نیویورکر مطلب مینوشت. او هیچچیز درباره جنگ کره نمیدانست، هرگز به کره نرفته بود.
گمان نمیکنم حتی یکبار هم پادگانی را از نزدیک دیده باشد. درباره نارضایتی در صفوف سربازان من هیچ چیزی نشنیدهام. اصلاً یادم نمیآید که چنین مطلبی در مقاله مکدونالد وجود داشته باشد.»
به همین ترتیب، وقتی از ملوین لاسکی پرسیده شد، هیچچیز در اینباره به خاطر نمیآورد. استیون اسپندر هم چیزی به یاد نداشت. دایانا جوسِلسون نیز همینطور. این را تنها میتوان یک فراموشی جمعی تاریخی نامید.
ضعف حافظه کریستول بهویژه شایان ذکر است: جوسلسون در اکتبر ۱۹۵۸ (زمانی که مقاله بدنام مکدونالد در «دیسِنت»- مجلهای چپگراتر از «پارتیزان ریویو»- منتشر شده بود و کریستول لندن را ترک کرده و برای «ریپورتر» در نیویورک کار میکرد) در نامهای به او نوشت: «... حال، در مورد آن مقاله خودنمایانه او درباره آمریکا که تو و استیون اشتباه کردید و از اول آن را پذیرفتید، شاید به خاطر بیاوری که از او خواستید آن را بازنویسی کند و بخش مربوط به کره را که قبلاً در نیویورکر چاپ شده بود حذف نماید. اما او این کار را نکرد.»
در سال ۱۹۵۹، کریستول هنوز درگیر جنجال کینکید بود و در یک مناظره تلویزیونی به او حمله کرد. این کار تأیید (نادر) جوسلسون و یک «خواننده مشتاق» جدید5 برای «ریپورتر» را برایش به ارمغان آورد.
پانوشتها:
1- یوجین آن گزارش مفصل را گزیدهنویسی کرده بود و مکدونالد عینا همان گزارش گزیده شده را در بخش پایانی یادداشت خود آورد.
2- احتمالا به خاطر ترس از مبتلا شدن به بیماری همرزم و یا ترس از کمبود مواد غذایی او را به بیرون هدایت میکردند!
3- سرباز معمولی آمریکایی آنقدر به سیستم پشتیبانی بسیار قوی ارتش خود عادت کرده بود که وقتی در شرایط سخت و محرومیتِ اردوگاه اسیران جنگی قرار گرفت، کاملاً درمانده و ناتوان شد؛ گویی بدون دسترسی به داروهای آماده (مثل مسکنها، آنتیبیوتیکها، ویتامینها) و امکانات بهداشتی پیشرفته (مانند یک توالت فرنگی استاندارد) قادر به تطبیق با شرایط یا حتی زنده ماندن نبود.
4- سربازان کرهای افکار کمونیستی را در میان سربازان اسیر آمریکایی تبلیغ میکردند. بسیاری از آمریکاییها تحت تاثیر عقاید کمونیستی قرار میگرفتند و از عقاید پیشین خود دست کشیده و وارد همکاری با کمونیستها میشدند. و این یک رسوایی بزرگ برای آمریکا تلقی میشد. انتشار مقاله ضربه بزرگی به حیثیت آمریکا وارد کرد: اول اینکه آمریکایی که با شعار گسترش آزادی و ترویج دموکراسی، صدور فرهنگ و تمدن، رشد فضائل اخلاقی در میان ملتهای بربر!، و مبارزه با تروریسم به کشورهای دیگر حمله میکند چه پاسخی در برابر این بیاخلاقی سربازان آمریکایی (رها کردن هم اتاقی مریض در سرما، استفاده از الفاظ رکیک) خواهد داشت. ملتی که خود بویی از اخلاق نبرده چطور میتواند مروج اخلاق در میان سایر ملتها باشد. دوم اینکه یکی از اهداف آمریکاییها از حمله به سایر کشورها، ترویج فکر آمریکایی است. سربازان آمریکایی که قرار بود مروج فکر آمریکایی باشند خود به راحتی شستوشوی مغزی شده و جذب کمونیستها میگردیدند و این یک رسوایی بزرگ برای آمریکاییها بود.
5- توجه یک خواننده جدید و علاقهمند را جلب کرد که احتمالا پس از دیدن مناظره به مجله ریپورتر، که کریستول در آن کار میکرد علاقه پیدا کرده و مشترک یا دنبالکننده آن شده است.