(پاسخ به شبهات ):
ادبیات مردانه در قرآن
۱۴۰۴/۰۸/۱۷
شبهه: چرا در قرآن بیشتر آیات خطابشان به مردان و یا درباره آنهاست؟ مگر فقط مردان مخاطب قرآن هستند؟ آیا این بیتوجهی به زنان نیست؟ حتی در آیاتی هم که درباره زن و مرد است اول مردان را میآورد! مثلا المؤمنون و المؤمنات! چرا؟ آیا قرآن مردها را ترجیح داده است؟ پس چگونه میتواند راهنمای همه انسانها باشد؟!
پاسخ: قرآن کریم، کتاب هدایت و پیام جاودان الهی برای نوع انسان است؛ کتابی که در طول قرون، اندیشهها را به تأمل و دلها را به نور ایمان فراخوانده است. با این همه، در مسیر فهم و تفسیر آیات آن، پرسشهایی پدید آمده است؛ از جمله این پرسشها که ذهن پژوهشگران، مؤمنان و علاقهمندان به قرآن و مطالعات دینی را به خود مشغول کرده، این است که چرا در قرآن بیشتر خطابها به صورت مردانه است؟ آیا این بدان معناست که قرآن، مردان را مخاطب اصلی و زنان را در حاشیه قرار داده است؟ و آیا این ساختار زبانی نشانهای از ترجیح و برتری مردان بر زنان به شمار میآید؟ پرسشی که به یکی از بنیادیترین مباحث انسان شناختی قرآن؛ یعنی نگاه وحی به زن و مرد و جایگاه هر یک در نظام ارزشی اسلام مربوط میشود. در این نوشتار میکوشیم نشان دهیم که گرچه ظاهر بسیاری از آیات با صیغه مذکر آمده، اما روح و پیام قرآن، خطاب به انسان است؛ انسانی که زن و مرد بودن، هیچ تأثیری در ارزش و کرامت او نزد خدا ندارد.
قرآن کتاب هدایت «انسان»
قرآن در تشریح هدف رسالت و غرض نزول وحی، خود را«هُدی للنّاس»(۱) (هدایتگر انسانها) معرفی میکند و نه هدایتگر مردان. بنابراین، محور تعلیم و تربیت در قرآن، انسان است و دیگر جایی برای سخن از تفاوت زن و مرد در آن نیست.
از سوی دیگر، مخاطب اصلی قرآن، جان و روح آدمی است که مجرد است و مذکر و مؤنث بودن درباره آن معنا ندارد، اساسا در فرهنگ قرآن، ارزشها به روح و جان بازمیگردد، نه به بدن و جنسیت. علم، ایمان، صبر، تقوا و حتی گناه و طغیان، همه به نفس انسان مربوط است و نفس، نه مرد است نه زن. بنابراین، هر جا قرآن از عالم، مؤمن، صابر یا متقی سخن میگوید، مقصود، حقیقت انسانی است که این صفات را دارد، خواه زن باشد یا مرد.(۲)
زبان قرآن، زبان فرهنگ محاوره
قرآن کریم در بیان حقایق و معارف خود از «زبان محاوره» بهره میگیرد. یعنی با همان شیوهای سخن میگوید که مردم در گفتوگوهای روزمره خود به کار میبرند. در فرهنگ محاوره زبان عربی، تعبیرات مذکر، شامل هر دو جنس است و اختصاصی به مردان ندارد. (۳) به عبارت دیگر، زبان عربی- برخلاف زبان فارسی- از دو نوع ضمیر مذکر و مؤنت برخوردار است. در ساختار این زبان اموری که مخصوص زنان باشد، با واژگان مؤنث و امور مخصوص مردان با واژگان مذکر بیان میشود. و در مواردی که بین زنان و مردان مشترک باشد و همچنین در اموری که جنسیت در مورد آنها اصلاً مطرح نیست، مانند خدا و فرشتگان، از ضمایر و واژگان مذکر استفاده میشود؛ طبیعی است که هر کتابی بخواهد به زبان عربی نوشته شود، باید بر اساس این ساختار باشد. با این توضیح روشن میشود که قرآن برای خویش گفتمان ویژه مردانه یا زنانه ابداع نکرده است تا در پی پاسخ به چرایی آن باشیم، بلکه زبان قرآن، زبان عربی است و بر اساس فرهنگ محاوره عربی، معارف را تبیین کرده است.
شواهد قرآنی بر شمولیت خطاب
قرآن کریم برای آنکه این معنا را به روشنی بفهماند، در کنار تعبیرات مذکر، گاه با الفاظ صریح یادآور میشود که مقصودش هم زن است و هم مرد؛ مانند آیه: «أَنِّی لَآ أُضِیعُ عَمَلَ عَمِل مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَو أُنثَى»؛ بى تردید من عمل هیچ عمل کنندهاى از شما را- از مرد یا زن که همه از یکدیگرید و با هم پیوند دارید- ضایع نخواهم کرد.(۴) که درباره هجرت مؤمنان نازل شده است. در این آیه، با اینکه کلمه «عامل» و «منکم» هر دو به صورت مذکر آمده است اما در ادامه میفرماید «من ذکرٍ أو أنثی» چه مرد باشد و چه زن، پس معلوم میشود که «عامل» و «منکم» که مذکر است در مقابل «عامله» و «منکن» نیست تا بگوییم مخاطب قرآن فقط مردان است و این خود نشانهای روشن است بر اینکه تعبیرات مذکر قرآن بر پایه فرهنگ محاوره است، نه بر اساس ادبیات کتابی یا ترجیح جنس مرد. همین معنا در آیه دیگر آمده است: «مَن عَمِلَ صَالِحا مِّن ذَکَرٍ أَو أُنثَى وَهُوَ مؤمِن فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیَاه طَیِّبَه»(۵). در این آیه نیز واژههای «عمل»، «مؤمن» و ضمایر، همه به صورت مذکر آمده است، سپس با ذکر «من ذکرٍ أو أنثی» به ما میفهماند که مراد از این تعبیرات، عموم انسانهاست نه مردان به تنهائی و اینکه اگر تعبیرات آن در ظاهر به صورت مذکر است، بر اساس شیوه طبیعی سخن است، نه برای امتیاز دادن یا ترجیح مردان. نمونه دیگر، قرآن کریم در بیان فضائل و ارزشهای انسانی، گاهی همه صفات را با الفاظ مذکر میآورد، مانند آیه:«الصَّـابِرِینَ واَلصَّـادِقِینَ واَلقَانِتِینَ وَالمُنفِقِینَ واَلمُستغفِرِینَ بِالأسحَارِ» (۶) که همه اوصاف به صورت مذکر آمده است، ممکن است در نگاه نخست چنین تصور شود که این تعبیرها مخصوص مردان است؛ اما قرآن در سوره احزاب این توهّم را برطرف میکند و به صراحت میفرماید: «إِنَّ المُسلِمِینَ وَالمُسلِمَاتِ وَالمُؤمِنِینَ وَالمؤمِنَاتِ وَالقَانِتِینَ وَالقَانِتَاتِ... »(۷)، یعنی زنان و مردان در ایمان، بندگی، صداقت و صبر، هم رتبه و هم ارزشند. با این حال، در پایان همان آیه میفرماید: «أعدّ الله لهم مغفرهً و أجراً عظیماً» و نمیفرماید: «أعدّ الله لهم و لهنّ»، یعنی شما دیگر به این فکر نباشید که هر جایی سخن از «کُم» و «هُم» شد منظور مرد است، بلکه طرز برداشت از قرآن را به ما نشان میدهد؛ یعنی خدای سبحان در این موارد به گونهای مطلب را بیان میکند که هم معنا را به ما بفهماند و هم بفهماند که من با فرهنگ محاوره سخن میگویم نه با فرهنگ کلاسیک. در فرهنگ محاوره، معمول است که از صیغه مذکر برای بیان عمومی استفاده میشود و مراد از آن، همه انسانهاست نه فقط مردان.(۸) بر همین اساس سرّ مقدم شدن الفاظ مذکر بر مونث در این آیه و آیات دیگر نیز مشخص میشود که این تقدیم بر اساس فرهنگ محاوره است، نه تفضیل و برتری یکی بر دیگری.
نتیجه: قرآن کریم کتاب هدایت برای انسان است و مخاطب اصلی آن، نفس و جان آدمی است؛ حقیقتی که نه مذکر است و نه مؤنث. از طرفی زبان قرآن، زبان فرهنگ محاوره است، یعنی با همان شیوهای سخن میگوید که مردم در گفتوگوهای روزمره به کار میبرند. در این فرهنگ، تعبیرات مذکر، ناظر به هر دو جنس است و اختصاصی به مردان ندارد و برای آنکه این معنا را روشنتر سازد، در برخی آیات، در کنار تعبیرات مذکر، با الفاظی صریح یادآور میشود که مقصودش هم زن است و هم مرد؛ تا اولا نشان دهد مراد از این تعبیرات، عموم انسانهاست نه مردان به تنهائی ثانیا طرز برداشت و شیوه تعامل با ساختار زبانی خود را به ما میآموزد. بنابراین، اگر تعبیرات آن در ظاهر به صورت مذکر آمده، نه برای ترجیح مردان، بلکه بر اساس فرهنگ محاوره است؛ فرهنگی که در آن بیان عمومی و شامل هر دو جنس بهصورت صیغه مذکر به کار میرود.
جهت مطالعه بیشتر:
- جوادی آملی، عبدالله، زن در آینه جلال و جمال، ایران-قم، نشر اسراء.
پی نوشتها:
۱. بقره آیه ۱۸۵ ۲. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، زن در آینه جلال و جمال، ایران-قم، نشر اسراء، چاپ نوزدهم، ۱۳۸۸ ش، صص ۷۱ تا ۷۹ ۳. همان، ص۹۴ ۴. آل عمران آیه ۱۹۵ ۵. نحل آیه ۹۷ ۶. آل عمران آیه ۱۷ ۷. احزاب آیه ۳۵ ۸. ر.ک: زن در آینه جلال و جمال، صص ۹۳ تا ۱۰۲
* مجید غلامی