به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 8,299
بازدید دیروز: 7,484
بازدید هفته: 52,590
بازدید ماه: 166,321
بازدید کل: 28,085,890
افراد آنلاین: 118
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۲۰ آذر ۱٤۰٤
Thursday , 11 December 2025
الخميس ، ۲۰ جمادى الآخر ۱٤٤۷
آذر 1404
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۱۷۰۴ - (پاسخ به شبهات ): علت خوشحالی حضرت زهرا(س) هنگام نجوا با پیامبر(ص) ۱۴۰۴/۰۹/۱۵

(پاسخ به شبهات ):

علت خوشحالی حضرت زهرا(س) هنگام نجوا با پیامبر(ص)

 ۱۴۰۴/۰۹/۱۵

به شبهات حوادث اخیر پاسخ داده شد + دانلود - خبرگزاری حوزه

مرتضی خشنودی

شبهه: هنگامی که حضرت محمد(ص) به حضرت زهرا(س) خبر داد اولین نفری است که از اهل‌بیتش به او ملحق می‌شود، خوشحال شد. یا می‌گویند حضرت فاطمه(س) از خداوند وفاتش را می‌خواست؛ علت چنین درخواستی چه بود؟
پاسخ: حضرت زهرا(س) در کنار مقامات عالی معنوی، به عنوان یک «زن»، هم دختر بوده و هم همسر بوده و هم مادر. پس هم عواطف دخترانه داشته، هم دغدغه‌های همسرانه داشته و هم نگرانی‌های مادرانه. هیچ‌یک از اینها منافاتی با هم و با جایگاه معنوی و دیگر جنبه‌های حیات ایشان ندارند. 
به علاوه، جلوه‌های برجسته ایثار در سیره ایشان، چنان آشکار است که نمی‌توانیم بگوییم «به فکر خودشان بودند.» مواردی مانند اطعام مسکین و یتیم و اسیر که نزول سوره دهر را در پی داشت، یا بخشیدن گردنبند یادگاری خویش به یک نیازمند، بسیار مشهورند.(1) 
با این توضیح، به بررسی دو مورد مطرح در شبهه می‌پردازیم. 
خوشحالی هنگام نجوا با پیامبر(ص) 
در منابع تاریخی و حدیثی نقل شده است که رسول خدا در لحظات پایانی عمر شریف خود، با حضرت زهرا نجوا کرد و چون آهسته سخن می‌گفت، دیگران نمی‌دانستند پیامبر چه می‌فرماید؛ اما واکنش حضرت زهرا را دیدند که ابتدا ‌گریست؛ ولی پس از شنیدن ادامه سخن پیامبر لبخند زد. 
بعدها که آن حضرت راز‌ گریه و لبخند خود را فاش ساخت، معلوم شد که علّت‌ گریستن ایشان، این بود که رسول خدا به او خبر داد که به‌زودی از دنیا خواهد رفت و در واقع حضرت زهرا از رنج مصیبتی که در انتظارش بود،‌ گریست. 
طبق برخی دیگر از نقل‌ها، رسول خدا از حوادث تلخی که بر خاندانش خواهد گذشت نیز سخن گفته بود. پس ممکن است‌ گریستن حضرت زهرا(س) به هر دو سبب باشد: هم مصیبت فقدان پدر و هم رنج‌ها و سختی‌های پیش‌رو هست. 
اما درخصوص علّت خوشحالی و لبخند حضرت زهرا بعد از شنیدن سخن دوم رسول خدا‌، ظاهر برخی روایات، این است که لبخند ایشان به این سبب بود که فهمید بعد از ارتحال پیامبر‌، به‌زودی به او ملحق خواهد شد و فراق پدر، طولانی نخواهد بود. در نقلی از قول خود آن حضرت آمده است: «فقال [رسول‌الله]: لا تبکین فإنّکِ أوّل اهلی لاحقٌ بی‌فضحکتُ.(2) اما در برخی دیگر از نقل‌‏‏ها آمده است که پیامبر در نجوای دوم به دخترش بشارت داده بود که «تو سرور زنان عالمیان (سیدهًْ نساء العالمین) هستی»(3) و لبخند حضرت زهرا نیز در پی شنیدن این مطلب بوده است. طبق برخی دیگر از نقل‌‏ها، در نجوای دوم، هر دو مطلب (سروری زنان عالم و زود بودن فوتش بعد از فوت پدر) را فرموده بود.(4) 
در این صورت، بازهم ممکن است لبخند حضرت زهرا(س) به خاطر این مقام والای معنوی باشد و نه کوتاه بودن زندگی‌اش و سرعت فوتش بعد از رحلت پدر. 
اما اگر فرض را بر این بگذاریم که علّت لبخند ایشان، هر دو خبر (مقام سروری زنان عالم و کوتاه بودن زندگی‌اش پس از پدر) و یا فقط خبر دوم بوده، آیا اشکالی دارد و آیا با مقام و عطوفت مادری منافات دارد؟ پاسخ، منفی است. 
روشن است که آن حضرت دلسوز فرزندان خود بوده و این مطلب در کلماتی که از آن حضرت باقی مانده، کاملاً هویدا است.
 برای نمونه، در وصایای آن حضرت به امیرالمؤمنین‌(ع) آمده است که فرمود: «اوصیک فی ولدی خیراً؛ درباره فرزندانم به نیکی سفارش می‌کنم.»(5) و حتی به امیرالمؤمنین سفارش کرد که بعد از من با اُمامه دختر ابوالعاص ازدواج کن زیرا «او نسبت به فرزندانم مثل من است»(6) و به نقلی فرمود: او دختر خواهرم (زینب) است و نسبت به فرزندانم دلسوز و مهربان است.(7) 
بررسی گزارش‏های تاریخی نشان می‌دهد که حضرت زهرا(س) در شوهرداری و فرزندداری، نمونه بوده و عطوفت و مهربانی او نسبت به همسر و فرزندانش، الگوی همگان است.(8) 
پس اینکه از شنیدن آن خبر خوشحال شده و لبخند زده، به دلیل خودخواهی یا نداشتن عاطفه به همسر و فرزندانش نبوده است؛ بلکه به این سبب بود که به عنوان یک دختر، داغ مصیبت پدر- آن هم پدری بزرگوار چون رسول خدا- برای وی سخت بوده و وقتی می‌شنود که دوران دوری از پدر کوتاه خواهد بود، لبخند می‌زند. 
درخواست مرگ از خدا
از حضرت زهرا(س) تعابیری نقل شده با این مضمون که از خداوند می‌خواهد مرگش را زودتر برساند. در ابیاتی منسوب به ایشان آمده است: «یَا إِلَهِی عَجِّلْ وَفَاتِی سَرِیعاً فَلَقَدْ تَنَغَّصَتِ الْحَیَاهًُْ یَا مَوْلَائِی‏(9) یعنی: خدایا مرگم را زودتر برسان که زندگی بر من ناگوار شده است، ‌ای مولای من»! این ابیات در ضمن روایتی طولانی از فضه نقل شده است. ولی پیش از مجلسی، یکی از علمای اهل سنت به نام صالحی شامی (م 942 ھ.ق) نیز آن را نقل کرده است.(10)
 علاوه ‌بر این، آن حضرت پس از ایراد خطبه معروف خود، در گفت‌وگو با امیرالمؤمنین‌(ع) نیز تعبیری به کار برده که مضمونی مشابه (آرزوی مرگ) دارد.(11) 
این تعابیر را نیز باید به‌گونه‌ای معنا کنیم که با مقام والای حضرت زهرا(س) سازگار باشد. ناشکری در برابر خداوند و ناشکیبایی در ابتلائات الهی، با مقام ایشان سازگار نیست.
اساساً آرزوی مرگ، به صورت کلی، پسندیده نیست؛(12) مگر از سر محبت به خدا و شوق به لقای پروردگار و یا به سبب شوق به شهادت و آرزوی کشته‌شدن در راه خدا باشد و یا هنگامی که فرد مطمئن باشد خداوند از او راضی است. امام علی‌(ع) در نامه 69 نهج‌البلاغه خطاب به حارث همدانی، پس از توصیه به یاد مرگ، فرمود: «وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلَّا بِشَرْطٍ وَثِیق‏: آروزى مرگ مکن، مگر به شرطى محکم و استوار.» و آن شرط استوار، ظاهراً همان اطمینان از رضایت الهی است؛ در روایتی از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز آمده است: «لایتمنّی أحدُکم الموت إلا أن یثقَ بِعملِه: هیچ یک از شما آرزوی مرگ نکند، مگر اینکه به [درستی و کافی بودنِ] عمل خود اطمینان داشته باشد.(13) ممکن است حضرت زهرا(س) نیز از همین جهت، مشتاق مرگ بوده باشد؛ ولی به نظر می‌رسد تعابیری که در این‌باره از ایشان نقل شده، معنای کنایی دارند و برای بیان شدّت حزن و اندوه به کار رفته‌اند. 
در این صورت، کلام ایشان همانند حضرت مریم(س) است که با آن همه مقام معنوی و جایگاه والایی که داشت(14) 
هنگام زایمان حضرت عیسی‌(ع) گفت: «ای‌کاش پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش شده بودم»!(15) 
حضرت مریم از دو جهت، در فشار و سختی بود: یکی حرف مردم که به ایشان تهمت عمل نامشروع می‌زدند و دیگری درد سختی زایمان در غربت و تنهائی. پس برای بیان شدّت این سختی‌ها، آن تعبیر را به کار برد؛ نه اینکه واقعاً آرزوی مرگ کرده باشد. 
حضرت زهرا(س) نیز به اجماع مورّخان و محدثان، از فراق پدر بسیار غمگین بود و افزون بر آن، در ماجراهای بعدی همچون غصب فدک نیز سختی‌های بسیاری را متحمل شده بود و گویا برای بیان عمق نارضایتی خود، این‌گونه تعابیر حاکی از آرزوی مرگ را به کار برده است. 
افزون بر این همه، معنای هر گزاره‌ای را باید در همان ظرف و سیاق خودش در نظر گرفت. چه‌بسا سخنانی که لوازم منطقی ناپسندی داشته باشند، ولی چون آن لوازم مدنظر گوینده نیست، کسی بر او خرده نمی‌گیرد. 
مثلاً در مقام تعزیت، به فرد مصیبت‌زده می‌گویند: «غم آخرت باد.» 
تحقّق دقیق این دعا، مستلزم این است که آن فرد زودتر از همه اقران و خویشان خود بمیرد! ولی روشن است که گوینده چنین منظوری ندارد و کسی هم او را از این جهت مؤاخذه نخواهد کرد. 
یا پدری را در نظر بگیرید که به فرزندش می‌گوید: «داغت را نبینم.»
 اگر بخواهیم با نگاهی منطقی به این گزاره بنگریم، بدین معنا خواهد بود که آن پدر باید زودتر از فرزندش بمیرد و در این صورت، فرزند داغدار پدر 
خواهد شد. 
حال آیا می‌توان به آن پدر گفت: «تو خودخواهی؛ زیرا با این دعا، خواسته‌ای فرزندت داغدار شود ولی تو نشوی»؟! روشن است که وی چنین منظوری نداشته و فقط می‌خواسته بگوید که دوست دارد فرزندش عمری طولانی داشته باشد و جوان مرگ نشود. 
همین‌گونه است تعابیر دال بر آرزوی شهادت، یا قربان صدقه کسی رفتن و مانند اینها که در هیچ کدام، معنای دقیق و یا لوازم منطقی کلام، مدنظر گوینده نیست.  
تعابیر نقل‌شده از زبان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نیز از همین دسته است. آن حضرت به عنوان یک دختر، از داغ پدر در رنج بود و محنت‌های پس از رحلت پدر نیز او را به ستوه آورده بود. 
پس زبان به گلایه گشود و تعابیری بر زبان راند که صرفاً در مقام شکوه و اظهار اندوه بیان شده و لوازم منطقی آنها مدنظر نیست. 
از این‌رو، نمی‌توان خرده گرفت که آن حضرت خودخواه بوده و چون به سرنوشت همسر و فرزندان خردسالش بی‌توجه بوده، آرزوی مرگ کرده 
است! 
پی‌نوشت‌ها: 
1. ر.ک: نصیری، علی، بانوی بی‌مثال، قم، انتشارات وحی و خرد، چاپ اول، 1391 ھ.ش، صص 80-89. 
2. ر.ک: گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، مقتل معصومین‌، قم، نشر معروف، چاپ اوّل، 1386، ج 1، ص 448 (به نقل از: طبرانی، المعجم الکبیر، ج 11، ص 261، ح 11907 و ج 22، ص 415، ح 1027 و...)
3. احمد بن حنبل از مسروق از عایشه از قول حضرت زهرا نقل کرده است: ...انه اسرّ الیّ فقال: «إنّ جبرئیل کان یعارضنی بالقرآن فی کلّ عام مرّهً وإنه عارضنی به العام مرّتین و لا اراه الا قد حضر أجلی و إنک أوّل بیتی لُحوقاً بی‌و نِعم السلف أنا لک.» فبکیتُ لذلک. ثم قال: «الا ترضین أن تکون سیّده نساء هذه الامّه أو نساء المؤمنین»؟ قالت: «فضحکتُ لذلک.» (احمد بن حنبل، مسند احمد، لبنان- بیروت، ج 6، ص 282. نیز ر.ک: مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ج 7، صص 143-144) 
4. در انتهای این نقل آمده است که پیامبر فرمود: «إما ترضین أن تکونی سیده نساء أهل الجنّه و أنکِ أوّل أهلی لحوقاً بی»؟ فضحکتُ. (مقتل معصومین، ج 1، ص 450، ح 311 به نقل از: ابن اثیر جزری در: جامع الاصول، ج 10، ص 85) 
5. بحارالانوار، ج 79، ص 27، ح 13 به نقل از مصباح‌الانوار. 
6. فتّال نیشابوری، محمد بن حسن (م 508 ھ.ق)، روضه الواعظین، قم، انتشارات رضی (افست از نسخه چاپ نجف در سال 1386 ھ.ق)، ص 151. 
7. «بنتَ اُختی و تحنَّنُ علی وُلدی»؛ بحارالانوار، ج 79، ص 27، ح 13 به نقل از مصباح‌الانوار از امام باقر. تعبیر «تحنّنُ» از فعل مضارع «تَتَحَنَّنُ» گرفته شده؛ ولی می‌توان آن را فعل امر (تحنّنْ) گرفت و عبارت را به این صورت ترجمه کرد: «او دختر خواهرم (زینب) است؛ و تو نسبت به فرزندانم دلسوز و مهربان باش». 
8. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد با همکاری مجتبی فرجی، رسول افقی و جمعی از پژوهشگران، حکمت نامه فاطمی، مترجم: محمد مرادی، قم، دارالحدیث، چاپ سوم، 1396 ھ.ش، صص 301-303. 
9. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1409 ھ.ق، ج 43، ص 177. 
10. الصالحی الشامی، محمد بن یوسف، سبل الهدى و الرشاد فى سیره خیرالعباد، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، لبنان- بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولى، 1414 ھ.ق/1993 م، ج ‏12، ص 288. 
11. می‌فرماید: «لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی [هَینتی]؛‌ ای‌کاش پیش از این لحظه، مرده بودم». مجلسی، همان، ج 29، ص 2234. 
12. ر.ک: محمدی ری‏شهری، محمد، میزان‌الحکمه، قم، انتشارات دارالحدیث، 1416 ھ.ق، (دوره پنج‌جلدی) ج 4، صص 2970-2971، ح 19212-19225. 
13. میزان‌الحکمه، ج 4، ح 19220 به نقل از: کنزالعمال، ح 42153. 
14. اگر همه آیات قرآن و از جمله سوره مریم را هم نادیده بگیریم، همین آیه به تنهائی کافی است تا به مقام والای مریم(س) پی ببریم: و [یاد کن‏] هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم! خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برترى داده است.» آل‌عمران‌، آیه 42. 
15. مریم‌، آیه 23.