خاطره ای از شهید آرمان علیوردی ،
نماد «جوان مؤمن انقلابی» و «قهرمان نسلِ عهدبسته»
شهید «آرمان علی وردی» با ایمان، معرفت و عقلانیت زیر شکنجه عدهای انساننما پای انقلاب و ولایت استقامت کرد و نماد «جوان مؤمن انقلابی» در جنگ ترکیبی دشمن و «قهرمان نسل عهدبسته» شد.
اندیشه انقلابی و فرهنگ ایثار و شهادت در نسل دهه هشتاد نیز جاری و ساری است. یکی از جلوههای این حقیقت، تصاویری است که دوربینها شامگاه چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ در شهرک اکباتان ضبط کردند. تصاویر نشان میداد 30 نفر مانند دویدن گرگ برای دریدن طعمهاش به دنبال یک جوان میدوند و خیابان ورزش این شهرک محل وقوع جنایتی فجیع شد. همچنین، فیلم کوتاهی از جنایت، مقاومت آن جوان را در برابر شکنجهگران حکایت میکرد. شهید «آرمان علی وردی» زیر شکنجه، پای انقلاب و ولایت استقامت کرد و نماد «جوان مؤمن انقلابی» در جنگ ترکیبی دشمن و «قهرمان نسل عهدبسته» شد.
آرمان گفت من شهید خواهم شد و به زودی به اینجا میآیم
«آرمان» در جریان اغتشاشات روز چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ از سوی عدهای انساننما ربوده شد. اغتشاشگران پس از شکنجه، او را کنار خیابان رها کردند. شهید علی وردی همان شب توسط بسیجیان پیدا شد و پس از انتقال به بیمارستان روز جمعه ۶ آبان ۱۴۰۱ به شهادت رسید. «آرمان» سپس در قطعه ۵۰ بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد. همان مزاری که که یک ماه قبل از شهادتش رفته بود، آنجا نماز خوانده و گفته بود که من شهید خواهم شد و بهزودی به اینجا میآیم.
جواد تاجیک، مدیرعامل سازمان بهشت زهرا(س) میگوید: همین نقطه جایی است که شهید «سجاد زبرجردی» دفن شده و یکی از شلوغترین قبور گلزار شهداست. شهید «علیوردی» عاشق شهید «زبرجردی» بود و هر هفته به مزار این شهید و همچنین به مزار شهید «احمدعلی نیری» در قطعه 24 که شاگرد آیتالله حقشناس بود سر میزد، مزار این دو شهید پاتوق شهید «علیوردی» بود.
سال 1401 دشمن با طراحی پیچیده جنگ ترکیبی آمد اما از ملت آگاه و مبارز ایران اسلامی و جوانان به ویژه متولدین دهه هشتاد تودهنی محکمی خورد. در آن مقطع، خون شهدای اغتشاشات بر زمین ریخت و نشانه دیگری بر نورانیت و حقانیت راه انقلاب اسلامی و سند محکمی بر رسوایی و جنایتپیشگی دشمنانی شد که ادعای آزادی و زندگی داشتند.
آرمان 21 ساله، جوان متولد دهه هشتاد، طلبه حوزه علمیه آیتالله مجتهدی در تهران، ساکن محله شهران، مربی کانون تربیتی و عضو بسیجیان یگان امام رضا(ع) سپاه محمد رسولالله(ص) تهران بزرگ بود. رویش جوانانی چون «آرمان» ضامن تحقق آرمانهای بزرگ انقلاب است.
ماجرای گفتوگوی آرمان علیوردی با جوانانی که شعار میدادند
جانشین گردان ۵۰۵ حمزه سیدالشهدا(ع) در کتاب «آرمان عزیز» یکی از برخوردهای این طلبه بسیجی با جوانان فریبخورده را اینگونه روایت میکند:
یکبار به شهرک اکباتان رفتیم و کنار یکی از فروشگاهها مستقر شدیم. حوالی عصر بود که حدود ۱۲ جوان، درست روبهروی ما در آن طرف خیابان شروع کردند به شعار دادن. میخواستیم اقدام کنیم اما دیدیم ممکن است جوّ متشنج شود. آرمان گفت: «اجازه هست من با اونا صحبت کنم؟ اینا اطلاعات درستی ندارن و اسیر رسانهها شدن. اگه آگاه بشن که بازی خوردن، قطعاً این کارها رو نمیکنن». گفتم: «اگه فایدهای داره، برو، ولی خیلی مراقب باش. ما هم هوای تو رو داریم».
به گزارش فارس، آرمان به طرف آنها رفت. او لباس بسیجی پوشیده بود. سریع به چند نفر از نیروها که لباس شخصی به تن داشتند، دستور دادم به صورت نامحسوس به جمع آنها نزدیک شوند و مراقب آرمان باشند. آرمان رفت و با آنها دست داد و شروع به گفتوگو کرد. صدای آنها را نمیشنیدیم اما از حرکات آن جوانان معلوم بود که با پرخاش صحبت میکنند. آرمان، آرام و ملایم به صحبتهایشان گوش میداد و بعد با متانت حرف میزد. این گفتوگو بیش از یک ساعت طول کشید. در نهایت طوری شد که آنها با آرمان میگفتند و میخندیدند.
چند دقیقه بعد همه با آرمان دست دادند و خداحافظی کردند و به سمت انتهای خیابان صارم به راه افتادند. وقتی آرمان پیش ما رسید، نیروها به شوخی به آرمان میگفتند، «چی شد؟مخشون رو زدی؟ چیکارشون کردی؟ اشاره میکردی فرم ثبتنام بسیج رو براشون بیاریم». آرمان گفت: «کار خاصی نکردم. یک گفتوگوی ساده بود و شبهات آنها را برطرف کردم».
بعد از این ماجرا چند بار دیگر به شهرک اکباتان رفتیم. هر بار همان ۱۲ جوان میآمدند و با آرمان خوش و بش میکردند. در یکی از شبهای استقرارمان در شهرک اکباتان، آرمان نیامده بود. همان جوانها سر رسیدند و چون آرمان را پیدا نکردند، سراغ من آمدند و پرسیدند: «آقا آرمان نیست؟» پاسخ دادم: «امشب نیامده و احتمالاً در حوزه، کلاسهایش زیاد بوده.» گفتند: «حوزه؟ چه حوزهای؟» گفتم: «حوزهای که طلبهها اونجا درس میخوندند.» گفتند: «مگه آقا آرمان آخونده؟» گفتم: «بله» گفتند: «چه آخوند باحالی! این آقا آرمان خیلی خوش اخلاقه. هر چی بهش گفتیم فقط خندید و با ما شوخی کرد. اونقدر با حوصله به سؤالاتمون جواب داد که از رو رفتیم».
مسئولیتشناسی و عطوفت یک پرستار
یکی از دوستان شهید علیوردی در مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی نیز گفته بود: ایستاده بودیم در جمعیت و شلوغی اکباتان. در این معرکه همه حرفهای ناخوش میزدند. فحش میدادند. به او گفتم: «خب تو هم کمی فحش بده در پاسخ به اینها، میگفت: نه، من دهانم را آلوده نمیکنم.» خیلی مودّب بود. اصلاً حرف بد یا رفتار بد از او ندیدیم.
وی افزوده بود: از ناحیه قدس به گردان ما ماموریت دادند و آنجا رفتیم. حدود ۵۰۰- ۶۰۰ نفر جمعیت بود. رفتیم و نگاه کنیم که ببینیم اوضاع چطور است. من حواسم به یکی دیگر از بچهها بود. یکی از دوستانمان را گرفتند. من رفتم او را کمک کنم و از دست آنها نجات دهم، مشخص شد از سمت دیگر هم آرمان را گرفتهاند. من این را نجات دادم، اما آرمان را برده بودند و هرچه گشتم پیدایش نکردم. رفیق شهید علیوردی گفت: همان حوالی، از بالای ساختمانها داشتند روی سر ما بلوک و سنگ پرت میکردند. داشتیم این سنگ پرتکردنها و بچهها و اوضاع را جمعوجور میکردیم که دیدیم یکی از موتورها سرنشین ندارد. فهمیدیم آرمان هنوز برنگشته است. رفتیم که بگردیم و پیدایش کنیم که، بچههای گشت کنار خیابان پیدایش کرده بودند.
وی خاطرنشان کرده بود: تلخی داستان آنجا بود که قبل از اینکه خودش را پیدا کنیم، پدرش فیلمش را برایم فرستاد و گفت: بچه من کجاست الان؟» مشخص شد فیلم آرمان خیلی زود منتشر شده بود. در حدی که ما هنوز خودش را پیدا نکرده بودیم، فیلمش منتشر شده بود و چرخیده بود و به دست پدرش رسیده بود. ما که در فیلم دیدیم سالم است و دارد صحبت میکند، خیلی خوشحال شدیم. گفتیم که خدا را شکر سالم است و با خیال آرامتری دنبالش میگشتیم. در حالیکه بعد از قطع کردن فیلمبرداری، سر آرمان را به جدول میکوبند و مغزش شکافته میشود. از بس با چوب این بچه را زده بودند تمام بازوهایش کبود شده بود.
وی بیان داشت: وقتی او را پیدا کردیم، خیلی سر و صورتش پُرخون بود. اول بردیم بیمارستان صارم، با وجود اینکه تخصص این بیمارستان زنان و زایمان است و با اینکه جلوی در اورژانس به ما گفتند که پذیرش بیمار تصادفی ندارند، اما وقتی حال آرمان را دیدند، پذیرش کردند. انسانیتپرستار این بیمارستان قابل تقدیر بود. از ابتدای کار تا انتقال آرمان که با آمبولانس او را بردیم تا لحظه آخر در بیمارستان بقیهالله(عج) و زمانیکه بستری شد، کامل کنار آرمان بود و تمام تلاشش را برایپرستاری و مراقبت از او میکرد. زمانی که پذیرش بیمارستان بقیهالله(عج) تمام شد و دستگاهها را به آرمان وصل کردند، خیالش راحت شد که دیگر به حضور او نیازی نیست، کار را رها کرد و رفت. خدا خیرش دهد.
طلبه همکلاسی شهید علیوردی گفته بود: دقایق اول، هشیاریاش روی ۳ بود. تا ۲۴ ساعت بعد متاسفانه از بین ما رفت. بعد از این حادثه ما برگشتیم اکباتان و آنجا را دیدیم. آرمان را زده بودند و رد خونش مانده بود. مسیر زیادی او را روی زمین کشیده بودند تا محلی که رها شده بود.
روایت رئیس دفتر رهبر انقلاب از لحظه خاکسپاری شهید آرمان علیوردی
در همین زمینه، حجتالاسلام و المسلمین محمد محمدی گلپایگانی، رئیس دفتر مقام معظم رهبری سال 1402 در آیین نکوداشت آیتالله خزعلی روایت شنیدنی از لحظه خاکسپاری شهید آرمان علیوردی و بیتابی مادر وی را نقل کرد.
به گزارش مشرق، وی بیان داشت: یکی از مداحان متدین برای حضرت آقا نقل میکرد که هنگامی که پیکر پاک آرمان را در قبر گذاشتم. مادرش در بالای قبر خیلی بیتابی میکرد. به او گفتم مادر جان من این جنازه پاک را در آغوش امام حسین(ع) گذاشتم. با این گفته مادر آرمان آرام شد.
رئیس دفتر مقام معظم رهبری ادامه داد: دو سه روز بعد، فردی که از این قضیه اطلاع نداشت به این مداح میگوید در خواب حضرت امام حسین(ع) را دیدم که فرمودند که من جنازه آرمان را به آغوش گرفتم.
یقه اینها را رها نخواهیم کرد
11 آبان 1401 رهبر انقلاب در دیدار دانشآموزان درباره شهید علی وردی خاطرنشان کردند: آن طلبه جوان - طلبه شهید جوان در تهران، آرمان عزیز چه گناهی کرده بود؟ یک طلبه جوان؛ دانشجو بوده، آمده طلبه شده؛ متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزباللهی. [اینکه او را] شکنجه کنند، زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان. اینها کارهای کوچکی است؟ اینها چه کسانیاند؟ باید فکر کرد. اینها چه کسانیاند؟ اینها بچّههای ما که نیستند، اینها جوانهای ما که نیستند؛ اینها چه کسانیاند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟ چرا قضیّه شیراز را محکوم نکردند؟ چرا یک قضیّه خلاف واقع را، یک حادثه دروغین را، در سکّوهای اطّلاعاتیشان در اینترنت، هزاران بار تکرار میکنند امّا اسم آرشام را در اینترنت ممنوع میکنند که نیاید در سکّوی اینترنتی؟ چرا؟ اینها طرفدار حقوق بشرند؟ اینها این [جور] هستند. اینها را بشناسیم؛ اینها را بشناسید.
ایشان سپس بر لزوم مجازات قاتلان شهید تأکید کردند و فرمودند: البتّه ما یقه اینها را رها نخواهیم کرد. نظام جمهوری اسلامی حتماً به حساب این جنایتکارها خواهد رسید. هر کس ثابت بشود که همکاری داشته با این جنایتها، در این جنایتها دستی داشته، انشاءالله مجازات خواهد شد؛ بدون تردید.