به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 4,400
بازدید دیروز: 5,979
بازدید هفته: 18,047
بازدید ماه: 39,017
بازدید کل: 23,700,838
افراد آنلاین: 10
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
دوشنبه ، ۱۰ اردیبهشت ۱٤۰۳
Monday , 29 April 2024
الاثنين ، ۲۰ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
عبدالعزیز چگونه فلسطین را به دلارهای آمریکا فروخت ؟! (۷ ۳)
پیدا و پنهان شکل‌گیری وهابیت

عبدالعزیز چگونه فلسطین را به دلارهای آمریکا فروخت ؟!

 

Image result for ‫دلارهای آمریکا‬‎Image result for ‫عبدالعزیز آل سعود‬‎

دوستاني اسراييلي‌تر


شايد عبدالله سليمان تنها كسي دردربارسعودي بود كه از مشكلات مالي آگاه بود. باديه‌نشينان و قبايل نه تنها به خاطر قصرهايي كه ساخته مي‌شد، ناراضي نبودند؛ بلكه به اين دليل كه در اين كاخ‌ها از آن‌ها پذيرايي مي‌شد و براي چند روز رايگان مي‌خوردند و استراحت مي‌كردند، خوشحال وشكرگزار سلطان بودند. سخاوتمندي طبيعي عبدالعزيز در پذيرايي از قبايل، اشتهاي آن‌ها را روز به روز افزايش مي‌داد اما دخل و خرج به هيچ عنوان با هم تراز نمي‌شد. بنابراين تقاضاهاي سلطان براي گرفتن پول از بريتانيا و وام آمريكا افزايش مي‌يافت. در فوريه 1944، وزارت امور خارجه انگلستان در مورد درخواست‌هاي كمك مالي عبدالعزيز نوشت: «روشن است كه دولت عربستان سعودي... هر قدر پول كه دولت اعليحضرت آماده پرداختش باشد را خرج خواهد كرد.» ۱۲۶
 وزارت به طور صريح ولخرجي‌هاي شاهزادگان سعودي را فقط سوءاستفاده از سخاوتمندي دولت اعليحضرت عنوان كرد.
مشكل ديگر هم اين بود كه درصد بالايي از كمك‌هاي مالي به چنگ مقامات فاسد مي‌افتاد. از طرفي خانواده عبدالعزيز روز به روز گسترده‌تر مي‌شد و سلطان كه دوران 60 سالگي را مي‌گذراند، به عنوان پدر و پدربزرگ بايد مرجع پاسخگويي به صدها عضو خانواده‌اش مي‌بود. بنابراين آمريكايي‌ها با علم براين كه اوضاع مالي عبدالعزيز بحراني است، با سرازير كردن وام‌ها و كمك‌هاي مالي و افزايش قراردادهاي نفتي سلطان را روز به روز وابسته‌تر به خود كردند. تا جايي كه وقتي در سال 1947 بريتانيا خودش را از مشكلات فلسطين كنار كشيد و حل مسئله فلسطين را به عهده سازمان ملل گذاشت و در مقابل آمريكايي‌ها از طرح سازمان ملل مبني بر تجزيه فلسطين به دو سرزمين عرب‌نشين و يهودي‌نشين حمايت كردند، آن‌ها مي‌توانستند روي كمك عبدالعزيز حساب ويژه‌اي باز كنند.
ريدر بولارد و جورج رندل، رئيس بخش شرقي وزارت امور خارجه بريتانيا در بيشتر سال‌هاي دهه 1930، اين طور وانمود كردند كه كمك بريتانيا به صهيونيست‌ها از سال 1917 به بعد دليلي بود كه عبدالعزيز را در پايان 1930 از بريتانيا دور كرد و تا پايان جنگ جهاني دوم در عمل به دوستي ويژه ميان لندن و رياض كه سال‌ها پايه سياست خارجي عربستان بود، خاتمه داد. اما به يقين اين سخنان واقعيت اصلي ماجرا نبود؛ چرا كه آمريكايي‌ها به مراتب حاميان سرسخت‌تر و روراست‌تري در حمايت از اسراييل بودند و صراحت ترومن در اتكا به آراي جماعت صهيونيست طرفدار در انتخابات رياست جمهوري آمريكا دليلي است كه باور كنيم سلطان سعودي دوستي ويژه‌اش با لندن را به خاطر فلسطين فدا نكرد.
در واقع فرضيات بريتانيا بر پايه همين سرسري گرفتن و ابراز تفقد كردني استوار بود كه سياست واقعي عربستان را ناديده مي‌گرفت و به همين دليل هم درباره او مرتكب اشتباه مي‌شد.
كشش عربستان به بيگانه‌اي ديگر به نام آمريكا كه خيلي زود ثابت كرد به مراتب از لندن در دوستي و حمايت از اسراييل آتشي‌تر و جدي‌تر است ، نه تنها دليلي اقتصادي‌ داشت؛ بلكه به حمايت لندن از ملك عبدالله نيز مربوط مي‌شد. زماني كه لندن با حمايت از خاندان ‌هاشمي در عراق و اردن، خط مرزي عربستان را مشخص كرد، روياي عبدالعزيز كه آن  را پنهان نگاه داشته بود، در گرفتن اين مناطق نيز ناتمام ماند. حتي عبدالعزيز مشكوك بود كه عبدالله حاكم ماوراي اردن قصد دارد، بخشي از فلسطين را به سلطان‌نشين‌هاشمي اضافه كند. از طرفي در مناطق تحت مالكيت فرانسه نيز دست عبدالعزيز كوتاه شده بود. اگر عربستان خواهان مناطق بيشتر بود، بايد به رقيبان بريتانيا دل مي‌بست. با وجود اردن و عراق، بريتانيا براي بقاي مالكيت‌اش نيازمند پرداخت چيزي به عربستان نبود اما در مقابل از آمريكا مي‌شد مابه‌ازايي در قبال تامين منافعش در خاورميانه گرفت.
اين تغيير استراتژي و تفكر درست از آب درآمد. چرا كه در اكتبر سال 1949 زماني كه عربستان به طور رسمي ادعايش را در مورد مالكيت تقريبا 113 هزار كيلومتر مربع بياباني كه در امتداد الاحساء قرار داشت، به اطلاع دولت بريتانيا رساند، اين شركت نفتي آرامكو و محققان آمريكايي بودند كه با كمك شعرايي كه عبدالعزيز به آن‌ها كمك مالي مي‌كرد، توانستند سه مجموعه تاريخ‌نگاري را به نگارش درآورند كه در غياب منابع و ماخذ تحقيقي ديگر، پايه دانسته‌هاي آيندگان درباره محمدابن عبدالوهاب و محمدابن سعود و سرزمين‌هاي اشغالي سعودي‌ها و فتوحات اوليه آل سعود شد. در واقع اين مجموعه سه جلدي باعث شد تا عربستان سعودي بر روي مناطقي كه به اعتقاد آرامكو نفت در آن‌ها وجود داشت، ادعاي تملك كند.
***
زماني روزولت گفته بود كه او مي‌توانست هر كاري را كه لازم باشد، فقط با پرداخت چندين ميليون دلار به ابن سعود، انجام دهد.
درستي اين جمله كه زماني اغراق‌آميز به نظر مي‌رسيد، درست چند روز پس از ساعت 6 بعدازظهر روز 14 ماه مه 1948 كه دولت صهيونيستي اسراييل متولد شد و 11 دقيقه بعد رييس‌جمهور ترومن آن را به رسميت شناخت، مشخص شد.
در مقابل خشم اعراب كه خودشان را براي جنگ آماده كرده بودند، عربستان سعودي تنها به ابراز تعجب، اعزام نيروي امدادي براي كمك به جنبش اعراب در فلسطين و رد پذيرش باقيمانده وام 15 ميليون دلاري بانك‌ صادرات – واردات آمريكا اكتفا كرد.
اما اين مسئله هم خيلي دوام نياورد. زماني كه عراق از عربستان خواست تا فروش نفت به ايالات متحده را قطع و عليه آمريكا و اسراييل اعلام جنگ كند، او گفت: «به من 30 ميليون دلار بدهيد و پس از آن من به شما مي‌پيوندم.»
عرب‌گرايي عبدالعزيز از مدت‌ها قبل اسير ليره و دلار شده بود.
***
چگونه سلطان زمين‌ها را از قبيله‌ها دزديد؟


عبدالعزيز شهرت بسياري به ميهمان‌نوازي داشت. جاي تعجب نبود اگر فيلبي هر روز در كاخ سلطان عربستان، جماعت زيادي از اعراب باديه‌نشين را مي‌ديد كه به دور سفره‌هاي پر از گوشت و برنج مي‌نشستند و بعد از خوردن غذايي پرچرب، براي سلامتي سلطانشان دعا مي‌كردند.
همين شهرت بود كه وقتي شركت نفت آرامكو با سلطان سعودي قرارداد نفت جديدش را بست و سفره‌هاي افطاري بزرگ در چادرهاي صحرايي برپا شد، چند هزار باديه‌نشين را به آن جا كشاند. آن‌ها خاك گرفته و در حالي كه به شدت پوستشان زيرآفتاب سوخته بود، با خوردن غذا و نوشيدن قهوه و استراحت زير چادرها از ميهمان‌نوازي سلطان نهايت استفاده را بردند.
اما پيش از آن كه سوار بر شتران شوند و راضي و شادمان آن جا را ترك كنند مجاب شدند كه بايد به اطلاع سلطان برسانند كه چه تعداد از آن‌ها در اين ميهماني شركت كرده‌اند. بنابراين باديه‌نشين‌ها انگشتان چربشان را در مركبي فرو كردند و بر كاغذها اثر انگشت‌هايشان را بر جاي ‌گذاشتند. آن‌ها به خيال خود قدرداني و رضايتشان را هم با اين اثر به سلطان نشان مي‌دادند اما اگر يك نفرشان اندكي سواد داشت، مي‌فهميد كه همگي آن‌ها اسناد زمين‌هاي پر از نفتي را كه در آن ساكن بودند، به سلطان سعودي واگذار كرده بودند.
خداحافظ سلطان
در مقايسه با سلاطين بعدي عربستان، مرگ عبدالعزيز در سن هفتاد سالگي بسيار زود بود اما جنگ‌ها و مسايل حاشيه‌اي او را از پا درآورده بود. او در روزهاي پاياني عمر تقريبا نابينا و از كمر به پايين فلج بود. بيشتر وقت عبدالعزيز در حرمش و در قسمت مربوط به همسر محبوبش، ام طلال مي‌گذشت. اكنون زنان ديگرسلطان كه بسيار جوان هم بودند، كمتر او را مي‌ديدند. يك عقيده قديمي رايج در ميان اعراب وجود داشت كه همسران كم‌سن و سال باعث جواني مي‌شوند، ظاهرا اين باور درباره عبدالعزيز با اين كه در امور جنسي مشاور فعالي به نام «يوسف ياسين» داشت، مثمر ثمر نبود و او در اواخر عمر بيمار و اغلب در حال چرت زدن بود. پسران عبدالعزيز كه تا پايان عمر پدرشان به شدت از او مي‌ترسيدند، عاقبت او را وادار كردند تا قسمتي از قدرت‌ و اختياراتش را به وليعهد و شوراي وزرا كه در مارس 1953 تشكيل شد، واگذار كند.
***
زماني كه سلطان‌نشين سعودي صاحب نخستين هواپيمايش شده بود، فرودگاه رياض باريكه‌اي پوشيده از سنگ بود كه يك بادنما و چند چادر كهنه در آن قرار داشت و درون چادرها به مسافران چاي شيرين نعنايي و قهوه مي‌دادند.
هيچ هواپيمايي بدون اجازه شخصي سلطان نه در اين فرودگاه فرود مي‌آمد و نه اجازه داشت آن را ترك كند. اين خصوصيت عبدالعزيز بود كه براي كنترل كردن كوچك‌ترين جزئيات مربوط به جامعه‌اي كه با جنگ آن را تصاحب كرده بود، تا زمان هفتاد سالگي‌اش به هيچ‌كدام از پسرانش اجازه نداد تا در كار حكومت دخالت كنند. اما اين بار سلطان براي فرود هواپيمايش در رياض نمي‌توانست فرماني بدهد، او در حالي كه به شدت مريض بود، توسط يك هواپيما كه روزولت به او داده بود، به كاخ پسر دومش، فيصل منتقل شد و به ناچار اداره حكومت را به وليعهد سپرد.
كمي بعد عبدالعزيز در همان كاخ از دنيا رفت و پرونده زندگي‌اش در سال 1953 بسته شد.


بخش دوم :پرده‌نشينان جهاني وهابيت


فصل يازدهم


وهابيتي كه عبدالعزيز را به قدرت رسانده بود، با ورود مظاهر غربي كم كم دچار دوگانگي مي‌شد. اگر در سال‌هاي نخست، عبدالعزيز به ناچار گرامافون عزيزش را براي خوشايند اخوان شكست، در دهه‌هاي 1970و 1980 پسرانش با ماشين‌هاي لوكس و گرانقيمت، در حالي كه مي‌توانستند از تلويزيون كوچكي برنامه‌هاي دلخواه خود را تماشا يا به موسيقي مورد علاقه‌شان گوش كنند، در خيابان‌هاي مكه تردد مي‌كردند. چرا كه شعارهاي وهابيت در مقابل زندگي وارداتي به سرعت رنگ مي‌باخت. با اين كه اخبار اشراف‌زادگان آل سعود كه گاه و بيگاه مرتكب خطا در اين سو و آن سو مي‌شدند، از گوشه و كنار جهان به گوش مي‌رسيد اما علماي وهابي  با آن‌ها همانند طبقه‌اي رفتار مي‌كردند كه داراي مقبوليتي الهي هستند و نبايد به آن‌ها ايراد گرفت.
اولين باري كه در خانواده عبدالعزيز يكي از پسرانش به جرم مصرف مشروبات الكلي از طرف خود شاه مجازات شده بود، به سال 1947 برمي‌گشت. او، نصير پسر پنجم شاه بود. با اين كه نصير در آن زمان حاكم رياض بود و 27 سال داشت، عبدالعزيز مجبور شد او را از مقامش خلع كرده و به زندان اندازد.

پاورقي كيهان  - ۰۹ / ۰۵ / ۱۳۹۴