از اين رو ساواك تعداد زيادي از نويسندگان را به خدمت درآورد. شبكهاي كه خبرنگاران ضدكمونيسم در آن فعاليت ميكردند، به شبكه «بدامن» معروف بود. كتاب «جستارهايي از تاريخ معاصر ايران» درباره ماهيت، اهداف و حضور نويسندگان در اين شبكه مينويسد:
«پروژه «بدامن» يكي از نخستين پروژههايي بود كه در چارچوب همكاري اينتليجنس سرويس و سازمان نوبنياد «سيا» بر مبناي امكانات غني بومي MI-6 و بودجه كلان «سيا» آغاز شد و مسئوليت اداره آن به عهده شاپور ريپورتر قرار گرفت كه در همكاري با اسدالله علم اجراي پروژه را شروع كرد. دو ايراني كه در اسناد سيا با نامهاي رمز «ترن» و «سيلي» خوانده شدهاند، در واقع دو نفر بودند و همين شبكه بود كه در سالهاي پس از كودتا بهعنوان مقتدرترين سازمان پنهاني در حيات سياسي ايران اعمال نفوذ نمود و بسياري از رقباي جاهطلب خود را اعم از ساير وابستگان به اينتلجنس سرويس و يا عوامل مستقل «سيا» را مهار كرد و به قدرتي بلامنازع تبديل شد. راز دوام محمدرضا پهلوي در كشاكش تنازع مراكز قدرت در غرب پيوند وي با همين شبكه بود كه در نهايت توسط دستهاي نامرئي و نيرومند امپراتوري جهاني صهيونيسم اداره ميشد. بررسي فعاليتهاي شبكه شاپور ريپورتر ـ اسدالله علم در اين دوران نشان ميدهد كه عمليات بدامن بر دو محور متمركز بود، عمليات نفوذي ـ سياسي در حزب توده و عمليات تبليغي ـ فرهنگي. دومين محور پروژه مشترك بدامن عمليات تبليغي ـ فرهنگي بود كه گروه وسيعي از نويسندگان و روزنامهنگاران و روشنفكران و دهها نشريه و روزنامه را در خدمت داشت... از مهمترين اعضاي شبكه مطبوعاتي و روشنفكري بدامن بايد به نصرتالله معينيان، دكتر مظفر بقايي كرماني، علي جواهركلام، عباس شاهنده، جعفر شاهيد، مصطفي مصباحزاده، عباس مسعودي، هادي هدايتي، علياصغر اميراني، مهدي ميراشرافي، عبدالرحمن فرامرزي، رسول پرويزي و غيره و غيره اشاره كرد. بزرگنمايي خطر حزب توده و ايجاد وحشت (پانيك) از سلطه كمونيسم در جامعه خط اصلي «شبكه بدامن» را تشكيل ميداد.»
همانطور كه گفته شد، چاپ اخبار و گزارشها تا حد زيادي به چگونگي روابط ايران با ديگر كشورها و مقتضيات سياسي بستگي داشت. با توجه به خطر شوروي، حفظ روابط ايران و افغانستان كه در گذشته طي پيمان سعدآباد و سپس سنتو يا بغداد بر آن تأكيد ودر آن چهار كشور ايران، عراق، تركيه و افغانستان متعهد شده بودند به يكديگر تعرض نكنند، براي ايران بسيار مهم بود(1). به همين دليل كوچكترين خبري كه به وضعيت اين كشورها اشاره ميكرد، مورد اعتراض سفارتها قرار ميگرفت، در يك مورد چاپ خبر پناهندگي 3 افغاني براي نشريه فردوسي دردسرساز شد.
مجله سپيد و سياه نيز در سال 1345 گزارشهايي را به قلم سردار فياض محمدخان زكريا دريافت داشت كه مطالب مهمي را درباره محمد ظاهر شاه و خيانت وي به ملت افغان و وطنفروشياش افشا ميكرد. زكريا كه زماني وزير امور خارجه افغانستان بود، به خاطر اختلافات مرسوم در خانواده سلطنتي بر سر ارث و ميراث به آمريكا رفت و از آن جا تلاش كرد تا با افشاي مطالب سياسي انتقامش را بگيرد. پس از چاپ نخستين شمارههاي اين نوشتهها كه به روابط شوروي و افغانستان اشاره داشت، بلافاصله مجله مورد انتقاد قرار گرفت و ساواك دستور توقف ادامه خاطرات را داد. در ذيل يكي از اين اسناد مكاتبه جالبي وجود دارد كه نشاندهنده نگرش ساواك ـ در شرايطي كه فرهنگ غرب بهشدت در حال رواج بود ـ به تبليغات اسلامي است:
«خاطرات فياض محمد زكريا در سپيد و سياه منتشر شد كه حسب امر تيمسار رياست ساواك از ادامه انتشارش جلوگيري گرديد و در مورد مطالب مربوط به تبليغات اسلامي چنانچه برخلاف مصالح كشور باشد خود مدير مجله از درج آن امتناع ميورزد...»
در همين رابطه پيرو گزارش مربوط به كميسيون مطبوعات به عموم جرايد دستور داده شده بود:
«1- از چاپ عكس بارزانيها و بزرگ جلوه دادن آنها و همچنين وضع عراق و جمال عبدالناصر خودداري نمايند. ضمناً به سران دول بياحترامي نكنند.
2- درباره اوضاع افغانستان به هيچ وجه مطلب زننده ننويسند.
3- در صورت پيدا كردن خبر سياسي جالب بدون نظر كميسيون چيزي چاپ نكنند.»
از آنجا كه حيات سياسي رژيم ايران بستگي بسياري به آمريكا داشت، رژيم تلاش ميكرد تا هرگونه خبري را كه ممكن بود باعث حساسيت و واكنش منفي نسبت به آمريكاييها شود، سانسور كند. حتي اگر اين اخبار مغاير با منافع ملي بود.
ــــــــــــــــــ
-۱ مشخص است اين پيمانها هرگز به نفع ايران نبود و مهمتر از مسئله عدم تفاهم، از دست رفتن بخشهايي از خاك ايران و الحاق آن به كشورهاي تركيه، عراق و افغانستان بود.
پاورقي كيهان - ۱۰ / ۰۵/ ۱۳۹۵