حساسيت درباره مطالب اجتماعي به قدري زياد بود كه چاپ نامه يكي از عريضهنويسان مقابل كاخ دادگستري در مجله خواندنيها كه در آن به جريان زنداني شدن و شكنجه عريضهنويسان توسط مأموران و وضعيت بد اجتماعي اشاره شده بود، با واكنش مستقيم شاه روبرو شد و محمدرضا پهلوي به ساواك نوشت:
«به خواندنيها تذكر دهيد مطلب هر ديوانه را چاپ كردن دليل ديوانگي خودش است يا غرض!»
***
مشكلات تحصيلي چه در سطح مدارس و چه در سطح دانشگاهها مسئلهاي نبود كه قابل طرح باشد و بهطور مشخص نشريات دستور داشتند كه:
«مطالبي در مورد دانشگاه ننويسند كه تحريكآميز باشد.»
اين مطالب حتي بيان اعتراض داخلي دانشجويان را نسبت به عملكرد يك دانشگاه در برميگرفت. در يك مورد چاپ اظهارات چند نفر از دانشجويان دانشكده پليتكنيك در زمينه تأسيس دانشگاه حرفهاي و ناراحتي آنها از ادغام دانشكده پليتكنيك در دانشگاه فوق در نشريات آيندگان، سپيد و سياه و فرمان ـ با اين كه به هيچ عنوان سياسي نبود ـ با عكسالعمل فوري ساواك روبرو شد و بلافاصله به نشريات فوق دستور داده شد، عليرغم صحت مطلب واقعه فوق را در تماس با وزارت علوم تكذيب كنند. علت اين عكسالعمل بيان تصميم دانشجويان براي نرفتن به سر كلاسها بود. به بيان ديگر هر نوع عمل اعتراضآميزي كه ميتوانست افراد را متوجه اتحاد و همبستگيشان بكند، يك خبر تحريكآميز محسوب ميشد.
***
از همان سالهاي نخست تخلفات مأموران شهرباني و وضعيت زندانيها از خطوط قرمز بود. حتي اگر نويسندهاي به اين موارد در بخشي از رمان ميپرداخت، آن نوشته سانسورو نويسنده به اطلاعات شهرباني احضار ميشد. در سالهاي نخست پس از كودتا مطالبي طنزآميز با عنوان «حاجي بابا» توسط شخصي به نام پرويز خطيبي(۱) در نشريه سپيد و سياه منتشر شد كه طي آن نويسنده به مسايل مربوط به زندان شهرباني مانند رشوه و زدوبند پاسبانها، كتك زدن زندانيان و ورود ترياك و شيره به بندها اشاره كرده بود كه بلافاصله از طرف شهرباني دستور رسيد تا نويسنده به ساواك معرفي شود. برخورد ساواك با درج چنين مطالبي گرفتن تعهدنامه از نويسنده مطلب و مدير نشريه بود كه از نوشتن و چاپ مطالب اينچنيني در آينده خودداري كنند.
اين نوع از سانسور نه تنها شامل اخبار مربوط به شهرباني و وضعيت زندانيان داخلي ميشد، بلكه اخبار مربوط به زندانهاي خارج از كشور را نيز در بر ميگرفت:
«مطبوعات بايد از درج اخبار مربوط به شورشهاي زندانيان سياسي كشورهاي خارج و فرار اين زندانيان خودداري كنند.»
با قوت گرفتن تشكيلات امنيتي و تشكيل ساواك نشريات از بيم ساواك، به ندرت به درج چنين مطالبي ميپرداختند، مگر اين كه آن نوشته را يكي از مأموران ساواك مانند اميراني مينوشت:
«روزنامهها خبر دادند كه هزاران تن از شركت كنندگان در كنكور پابرهنه ميدويدند، به كجا و براي چه؟ شما كه روزها پشت در دانشگاه مانديد تا به كنكور برسيد براي چه ـ براي {اين} كه فردا كه از دانشگاه بيرون آمديد خواهيد ديد كه پارتيدارها ـ كلهگندهها ـ آقازادهها و آنهايي كه توي فرنگستان با پولهاي پدرجان خوش گذرانده و تمام مدارج عياشي و رذالت را تمام كردهاند جاي شما را گرفتهاند ـ خواهيد ديد كه همانها آمده و بر صدر نشسته و آنچه شما كردهايد راهپيمايي بيجا بوده است ـ پس براي چه ميدويد؟»
وبه همين ترتيب اميد ايران كه مطالبش زير نظر ساواك منتشر شد :
«كودكي يك شيشه نفت خورد و مرد ـ از خواندن اين خبر به ياد آن ايامي افتادم كه دارسي پا به مسجد سليمان گذاشت و نفت بيرون كشيد. طي ساليان دراز كه مارك داران (برتيش پتروليوم اويل كمپاني) از راه زمين و هوا و دريا نفت ما را خوردند ولي هيچ كدام هم نمردند پس چرا وقتي يك ايراني نفت خودش را بخورد ميميرد ـ به خود گفتم بچه ايراني نفت را از راه دهان خورد ولي آنها از راه كيسه ـ ايراني اگر ميدانست كه نفتش را خودش چگونه بخورد كه امروز روزگار خوشتري داشت.»
پاورقي كيهان - ۱۷ / ۰۵/ ۱۳۹۵