نظام خانواده در اسلام
14 - امنيت در زندگى - خوبيها و بديها
بــســـم الله الـــرّحــمـــن الــــرّحــیــم
امنيت در زندگى
خوبيها و بديها
انسان موجودى مركّب از عقل و قلب و نفس و جسم است.
براى هر يك از نواحى وجود انسان خوبيها و بديهائى وجود دارد، همه خوبيها از جانب حق، و تمام بديها سرچشمهاش خود انسان است.
از جانب وجود مقدسى كه در قرآن مجيد به اوصافى چون رحيم، رحمن، رب، ودود، غفور، كريم، لطيف، رؤوف، بارى، مصوّر، قدوس، عزيز، ياد شده جز خير و خوبى و رحمت و بركت صادر نمىشود.
جهل و حقد و حسد و كينه و كمظرفيتى، و حرص و طمع، و سستى و تنبلى، غير از بدى و شرّ و خسارت و زيان محصولى ندارد.
معرفت و دانش، بصيرت و بينش، حداقل به اندازهاى كه چرخ زندگى را بگرداند، و حيات باطنى و ظاهرى را غرق نور و روشنائى كند، و امور زن و فرزند را اداره نمايد، و ديدى صحيح نسبت به هستى و عالموجود، به انسان بدهد، كسبش براى انسان از جهتى واجب عينى و از جهت ديگر واجب كفائى است.
تحصيل مسائل اصولى مانند معرفت به حق، علم به قيامت، شناخت نبوت و ولايت، امرى ضرورى و واجب عينى است، كسب مسائل فقهى، و علوم مادى در حدّ نياز واجب كفائى است.
علمودانش، معرفت وبينش، لقمهلذيذ، وخيروخوبى پرقدرتىاستكه حضرت حق همراه باتوفيق لازمبراى رشد وكمال عقل وقوه دركانسان قرار داده است.
عقل كه خودخيرىازجانب حق است، وقتى با خير ديگركه توفيقومعرفت است رفاقت كند، دريائىازنور در باطنوجود، بوجودمىآيد كهاين نورانيتوصفا، قسمتى از امنيت باطن را تأمين مىكند، واين امنيت بطور طبيعى از جانب انسان به زن و بچه سرايت مىنمايد، و آنها هم در جنبانسان از نعمت آرامش باطن برخوردار مىگردند، و در نتيجه فضاى زندگى به نور آرامش تا حدى منوّر مىگردد.
دانش دين به اندازهاى كه واجب عينى است، و دانش فقه يعنى آگاهى به حلال و حرام، و دانش مادى به مقدارى كه لازم است، در درجه اوّل براى سرپرست خانواده، كه اداره امور زندگى به دست اوست ضرورى است، و در مرحله بعد در سايه مرد خانه كه تحقق قسمتى از زمينههاى لازم به عهده اوست، براى زن و فرزند، تا در مملكت كوچك خانه ملّتى بامعرفت و بابينش و بابصيرت، و آگاه و بيدار در كنار هم زندگى كنند، و از شرّ جهل و زيان بىسوادى، و خسارت نفهمى درامان باشند.
آرى معرفت به اندازه سعه وجوديش امنيت ايجاد مىكند، و جهل و بىسوادى زيان و خسارت.
جهل و بىسوادى
روايات بسيار مهم اهل بيت، جهل را مرگ معنوى، زيانبارتر از لقمه مضر در بدن براى زندگى، بيمارى و رنج، كشنده و لغزشآور، و به بار آورنده بدبختى ابدى، و فاسد كننده معاد، و ريشه فساد درتمامامور، و معدنشر، و دشمن خطرناكانسان، و علّت كفر وضلالت، ومانع قبول موعظه ونصيحت، وموجب افراط وتفريطمىدانند.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مىفرمايد:
الْجَهْلُ مَوْتٌ ...، الْجَهْلُ داءٌ وَ عَياءٌ، الْجَهْلُ يُزِلُّ الْقَدَمَ، الْجَهْلُ يُفْسِدُ الْمَعادَ، الْجَهْلُ اصْلُ كُلَّ شَرٍّ، الْجَهْلُ مَعْدِنُ الشَّرِّ.
از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نشانههاى جاهل را پرسيدند پاسخ داد:
انْ صَحِبْتَهُ عَنّاكَ، وَانِ اعْتَزَلْتَهُ شَتَمَكَ، وَانْ اعْطاكَ مَنَّ عَلَيْكَ، وَانْ اعْطَيْتَهُ كَفَّرَكَ، وَانْ اسْرَرْتَ الَيْهِ خانَكَ.
اگر با او معاشرت كنى ترا به رنج و زحمت اندازد، اگر از او كنارهگيرى نمائى ترا سرزنش مىكند، اگر چيزى به تو ببخشد منت مىنهد، و اگر به او ببخشى ناسپاسى مىكند، و اگر اسرارت را نزد او بگذارى خيانت ميورزد!!
خود به حساب برخيزيد كه اگر سرپرست خانواده دچار جهل باشد، و از مسائل معنوى و اصولى، و برنامههاى مادى و ظاهرى خالى باشد، چه منبعى براى اضطراب و ناامنى، و آزار و اذيت، و رنج و عذاب، در خانه و بيرون خواهد بود؟
مال و ثروت، خانه و زندگى، زن و فرزند، در كنار جاهل، با خطر و زيان، و خسارت و ناامنى روبرو هستند.
اصرار اسلام به كسب معرفت، و تحصيل بينش و بصيرت در امور معنوى و مادى به اندازهاى كه لازم است، براى ايجاد امنيت در باطن و ظاهر است، و به خاطر اين كه زن و فرزند بىگناه انسان، در كنار انسان از آرامش برخوردار باشند، و از جانب انسان ضربه و ضررو خسارت و زيان نبينند، و به دنيا و آخرت آنان لطمه وارد نگردد و هيولاى شقاوت چنگ به گلوى آنان نيندازد.
در آثار اسلامى آمده، مسيح با تمام وجود در حال فرار بود، آشنائى از او علّت فرار را پرسيد، فرمود از دست جاهل فرار مىكنم.
آرى با تمام وجود از دست جهل و جاهل به پيروى از نبوت، و براى تأمين سعادت دنيا و آخرت بايد فرار كرد.
جاهل با داشتن كيميا فقير، و آگاه و عالم در كنار فقر ثروتمند است.
گر كيميا دهندت بىمعرفت گدائى*** ور معرفت دهندت بفروش كيميا را
علم و معرفت
به فرموده قرآن مجيد دانايان، با نادانان در هيچ زمينه مساوى نيستند.
هل يستوى الّذين يعلمون، والّذين لايعلمون.
و به فرموده رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) روزى كه بر من برسد، و دانش و علمى كه مرا به مقام قرب حق برساند به من اضافه نشود، در آن روز دميدن روز بر من مبارك نيست.
اذا اتى عَلَىَّ يَوْمٌ لاازْدادُ فيهِ عِلْماً يُقَرِّبُنى الَى اللّهِ تَعالى فَلابُورِكَ لى فى طُلُوعِ الشَّمْسِ ذلِكَ الْيَوْمَ.
و نيز آن حضرت فرمود:
قَلْبٌ لَيْسَ فيهِ شَىْءٌ مِنَ الْحِكْمَهِ كَبَيْت خَرِب، فَتَعَلَّمُوا وَ عَلِّمُوا وَ تَفَقَّهُوا وَ لاتَمُوتُوا جُهّالًا فَإِنَّ اللّهَ لايُعْذِرُ عَلَى الْجَهْلِ.
قلبى كه چيزى از حكمت در آن نيست چون خانهاى خراب است، ياد بگيريد، و ياد بدهيد، و بفهميد، جاهل از دنيا نرويد، همانا خداوند در قيامت جاهل را معذور نمىداند.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در كتاب باعظمت غررالحكم دانش و معرفت را بدين صورت وصف مىكند:
علم پيروزى مىآورد، دانش سدّى در برابر آفات و حوادث است، معرفت بالاترين بىنيازى است، دانش چراغ عقل، دليلى نيكو، برترين هدايت، زيبائى آشكار، بهترين انيس، شريفترين حسب، گمشده مؤمن، راهبر حلم، بامنفعتترين گنج، شريفترين حقيقت است.
رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در يك جمله تمام واقعياتى كه در دنيا و آخرت محصول علم و معرفت است بيان فرموده:
الْعِلْمُ رَأْسُ الْخَيْرِ كُلِّهِ.
دانش و بينش، بصيرت و معرفت سر تمام خوبيهاست.
على (عليه السلام) ثروت مادى و معرفت را با هفت فرق اصولى مىشناساند.
1 دانش و بينش ميراث انبياء و ثروت و مال ميراث فراعنه است، علم با انفاق كم نمىشود، مال با خرج شدن رو به نقصان مىرود، ثروت نياز به نگهبان دارد، معرفت از انسان نگهبانى مىكند، دانش همراه انسان به آخرت منتقل مىگردد، ثروت در دنيا بجا مىماند، بدست آوردن مال براى همگان ميسّر است، دانش و معرفت و نورانيت و بصيرت مخصوص مردم مؤمن است، تمام مردم در امر دين محتاج صاحب علم و بى نياز از صاحب ثروتند، دانش عبور از صراط قيامت را تقويت، و ثروت جلوى انسان را براى حساب پس دادن مىگيرد.
كشتى خالى در ميان دريا با خطر موج گرفتگى، شكستن، گم شدن، سرنگون شدن روبروست، كشتى پر و سنگين موجشكن، راهرو، مطمئن و همراه با امنيت، و در مسير به مقصد رسيدن است.
كشتى خالى مثل انسان جاهل، و كشتى پر مثل انسان بينا و آگاه و بصير و بامعرفت است.
باطنى كه به نور توحيد منوّر است، قلبى كه به حقيقت مطمئن است، دلى كه در گرو قيامت است، و مىداند آن روز، روز
فمن يعمل مثقال ذرّه خيراً يره، و من يعمل مثقال ذرّه شراً يره.
است، انسانى كه خود را در دنيا مسافر مىداند، و آخرت را خانه ابدى براى حيات اخروى، آدمى كه تمام نعمتهاى حق را امانت به حساب مىآورد، و خود را نسبت به هر نعمتى موظّف و مسئول مىداند، انسانى كه زن و فرزند، خانه و تجارتخانه، ثروت و مال همه و همه را داده حق مىبيند و خلاصه رابطهاش با تمام برنامهها از طريق معرفت است چگونه رفتار مىكند؟
رفتارش عين حكمت، كردارش عين نورانيت، حركاتش محض حقيقت، و برخوردش با همه چيز بخصوص با زن و فرزند بر اساس صلاح و سداد و رأفت و رحمت، و اصالت و كرامت است، از چنين انسانى در خانه و
خانواده و در خارج از خانه، دريا دريا امنيت و آرامش مىريزد، و همه در كنار او مطمئن و راحت و باآرامش و همراه با اعتماد زندگى مىكنند، و اسلام مرد خانه، شوهر زن، و پدر فرزندان را اينگونه مىخواهد.
قلب منبع حقايق
در آثار اسلامى تعابير عجيبى از قلب شده: حرم خدا
، چشمه
، امام
، سلطان
، ظرف
، و اوصافى به قلب نسبت داده شده: سلامت، مرض، پاكى، خباثت، نرمى، درشتى، نورانيت، كورى، سرنگونى، اقبال، ادبار، حيات، مرگ، گشادگى، ختم، طبع، زيغ، قسوت، اين تعابير در قرآن مجيد و در كتبى همچون كافى، شافى، بحار، وسائل، مستدرك، تحف العقول، روضه الواعظين، محجه البيضاء، آمده است، و براى هر كدام از اين كلمات معنائى ذكر شده.
واقعاً قلب ظرف است و ظرفى عجيب، اگر در اين ظرف، ايمان به حق و قيامت، پاكى، نورانيت، حيات، خوف از عذاب، خشيت، اخلاص، رقّت، رأفت، رحمت، محبت، عشق جاى داده شود، صاحب آن از آرامش و اطمينان و امنيت برخوردار خواهد بود، و كلّ كسانى كه با او در ارتباطند در امنيت و سلامت و راحت خواهند بود، و اگر اين ظرف جايگاه طمع، بخل، حرص، حسد، كينه، نفاق، كفر، شرك، قساوت، بدگمانى، و امثال اين اوصاف شود، دارنده چنين قلبى موجودى خطرناك مضرّ، آلوده،پليد، ستمكار خواهد بود و احدى در كنار او امنيت نخواهد داشت. بايد به جوانانى كه هنوز ازدواج نكردهاند گفت: اگر قلب خود را آلوده به اين صفات زشت مىبينيد، در صدد اصلاح آن برآئيد، سپس ازدواج كنيد، تا دخترى كه با هزار آرزو از خانه و ديار خود و از آغوش پرمهر مادر و پدر خويش دست برمىدارد و به خانه شما مىآيد و پس از مدتى هم از شما بچهدار مىشود، تا آخر عمرش در كنار شما احساس امنيت و آرامش كند، و بتواند بخوبى به شوهردارى، و بچهدارى مشغول باشد، خانه ناامن، و انسان مخرب امنيت، جهنم و عذاب جهنم است، و واى بر مردى كه همسر و فرزندانش از دست او در امان نباشند، و دائم به تلخى و ناراحتى بگذرانند، و واى بر زنى كه شوهر و فرزندانش از دست او در زحمت و رنج باشند، و او بدون پرواى از حق محيط خانه را تبديل به
محيط وحشت و اضطراب كند، و واى بر فرزندانى كه پدر و مادر از دست آنان راحت نيستند، و در كنار آنان امنيت ندارند.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) عقيده دارد، اگر انسانقلب را به حق متصل نكند، و آنراظرف ايمان و عشق و محبت به حق قرار ندهد، بلاهاى عجيبى به سر صاحبش مىآورد، در صورت دلگرمى به ذلت طمع دچار شود، و اگر به هيجان طمع آلوده گردد بر اثر هجوم حرص هلاك شود، و اگر به دلسردى گرايد، غصّه او را مىكشد، و اگر مورد غضب قرار بگيرد آتش غيظ شعلهور شود، و اگر به خوشنودى بنشيند، خودنگهدارى را فراموش مىنمايد، و اگر دچار ترس شود، عمرش به پرهيز هدر رود، و اگر در امنيت گشايشى يابد، غرور وجود او را به غارت برد، و اگر به مصيبتى دچار آيد، از خود بيخود شدن او را رسوا نمايد، و اگر مالى به دست آرد، غنا و دارائى او را به طغيان آلوده نمايد، و اگر فقر به او حمله كند، بلا و ناراحتى سرگرمش كند، و اگر گرسنگى به او فشار آورد، ضعف وى را زمينگير كند، و اگر در سيرى افراط كند، شكمپرستى راه نفس بر او ببندد، كه هر كمى براى چنين انسانى زيانبار و هر اضافهاى براى او فسادآور است.
كلام عجيبى از رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) در رابطه با سلامت و بيمارى قلب نقل شده:
فِى الْانْسانِ مُضْغَهٌ اذا هى سَلِمَتْ وَ صَحَّتْ سَلِمَ بِها سائِرُ الْجَسَدِ، فَاذا سَقِمَتْ سَقِمَ بِها سائِرُ الْجَسَدِ وَ هِىَ الْقَلْبُ.
در انسان پارهگوشتى است، كه اگر سالم و صحيح باشد، بقيه جسم سالم، و اگر بيمار باشد ساير اعضا و جوارح بيمار است و آن پارهگوشت جز قلب چيزى نيست.
و نيز آن حضرت فرمود:
انَّ لِلّهَ تَعالى فِى الْارْضِ اوانِىَ الا وَهِىَ الْقُلُوبُ، فَاحَبُّها الَى اللّهِ ارَقُّها وَاصْفاها وَاصْلَبُها، ارَقُّها لِلْاخْوانِ، وَاصْفاها مِنَ الذُّنُوبِ، وَاصْلَبُها فى ذاتِ اللّهِ.
براى خداوند در زمين ظرفهائى است، بدانيد كه آن ظرفها قلوب است، محبوبترين آن قلوب، نرمترين و صافترين و محكمترين آنهاست، نرمترين دل نسبت به برادران ايمانى، صافترين آنها از گناه، و محكمترين قلب نسبت به حضرت حق.
از اميرالمؤمنين (عليه السلام) كلام بسيار بسيار مهمى در رابطه با سلامت قلب روايت شده:
لايَسْلَمُ لَكَ قَلْبُكَ حَتّى تُحِبَّ لِلْمُؤْمِنينَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِكَ.
قلبت براى تو سالم نمىشود، مگر براى مردم مؤمن دوست داشته باشى آنچه را براى خودت دوست دارى.
چه راه عجيبى براى سلامت دل پيشنهاد شده، چه سخن نورانى و حكيمانهاى از سر حلقه اولياء و عاشقان نقل شده؟!
آرى انسان اگر براى ديگران آنچه را براى خود مىخواهد بخواهد، دل به تدريج از تمام رذائل و آلودگيها پاك مىشود، و تبديل به قلب سليم مىشود.
در اين وقت عرصهگاه قلب از ايمان و عشق و رأفت و رحمت و كرامت و اخلاص موج مىزند، و همگان بخصوص زن و بچه در كنار انسان از خير دنيا و آخرت بهرهمند مىشوند.
جوانانى كه ازدواج نكردهاند اگر در قلب خود عيب و نقص مىبينند، به اصلاح آن قيام كنند، ورنه پس از ازدواج زن و فرزند را دچار ستم مىكنند، و مردانى كه ازدواج كردهاند، اگر در فضاى دل خود تيرگى رذائل را مشاهده مىكنند، به علاج آن برخيزند، و گرنه زن و فرزند از آنان در امان نخواهند بود، و اين حقيقت را همه بدانند، كه عذاب برزخدامنگير آن مردمى است كه زن و فرزندشان در جنب آنان به خاطر آلوده بودن به كژخلقى و سوء عمل، در راحت و امنيت نبودند.
عقل اگر با دانش تغذيه شود، و قلب اگر به اخلاق الهى متخلق گردد، نفس نورانى، و تمام حركات جسم عرشى و ملكوتى گشته، و آدمى تبديل به منبع خير و چشمه فضيلت، و مولّد امنيّت مىشود، در اين زمينه به آيهاى از كتاب حق قرآن مجيد دقت كنيد:
الّذين آمنوا و لميلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الأمن و هم مهتدون.
آنان كه ايمان آوردند، و ايمان خود را كه حقيقتى قلبى است به ستم نيالودند، براى آنان ايمنى است، و هم اينان بسر منزل سعادت هدايت شدهاند.
آرى چنانكه در اول بحث گفته شد، تمام خوبيها از خدا، و همه زشتىها از خود انسان است.
با روى آوردن به حق به وسيله انبياء، قرآن، امامان، عالمان ربانى، و بكارگيرى قواى ظاهرى و باطنى، مىتوان تمام خوبيها را كسب، و زشتىها را از صفحه وجود زدود.
چون خوبيها كسب شد، وظيفه انسان است خوبيها را تا جائى كه قدرت دارد به ديگران بخصوص به زن و فرزند منتقل كند، كه بىتفاوتى در اين زمينه گناهى بزرگ و موجب عقاب حق است.
ائمه ما فرمودهاند نه با زبان بلكه با اعمال خود براى ديگران سرمشق شويد، كه هرگاه هر كس زيبائيها و جمال باطن را در انسان ببيند، مشتاق كسب آن مىشود.
مرد خانه بايد براى همسر و فرزندانش حجت خدا باشد، مرد خانه بايد در خانه اسوه حسنه باشد، مرد خانه در خانه بايد الگوى زيبائيهاى معنوى و اخلاقى و عملى براى زن و فرزند باشد، و مرد خانه اينگونه نمىشود، مگر اينكه عقل و قلب و نفس و جسم را تا جائى كه قدرتدارد از علم و اخلاق و صافى و پاكى و تقوا و درستى و عمل صالح تغذيه كند، تا خانهاش و اهل او شعبهاى از خانه اهل بيت، و جلوهاى از اولياء حق شود.
اينجاست كه ضرورت شركت در مجالس مفيد مذهبى، و رفت و آمد به مساجد، و همنشينى با فقيه در دين و عالم ربانى حسّ مىشود، كه دورى از اين واقعيات منشأ تشديد جهل، و ظهور بيماريهاى قلبى، و انحرافات نفسى و عملى است.
با جلوه وحى در قرآن، و آثار نبوت انبياء و امامت امامان در كتابهاى پرارزش و محكم، و با بودن اين همه مساجد و مجالس مذهبى، و دراختيار بودن عالمان ربانى براى پيمودن راه خدا و طريق سلامت، و رسيدن به كمالات و تحصيل خير دنيا و آخرت، براى احدى در پيشگاه خدا، در دنيا و برزخ و محشر عذر و حجّتى نخواهد بود.
عذاب در عرصهگاه قيامت
آتش فردا، افروخته شده جهل، و فساد قلب، و انحرافات عملى است.
اين خداى مهربان نيست كه عذاب را اجباراً براى هر كس خواسته اراده كند، اين گناه و زشتى و رذائل اخلاقى است كه در آخرت به صورت عذاب و آتش ظهور مىكند، و وجود گناهكار را اسير خود مىنمايد.
اگر گناه و معصيت، و انكار و كفر، و عناد با حق نبود، از عذاب برزخ و قيامت هم خبرى نبود.
در دعاى شريف كميل آمده:
به طور قطع و يقين مىدانم اگر حكم تو به عذاب اهل انكار و خلود معاند و دشمن در جهنم نبود، تمام آتش را سرد و سلامت مىنمودى، و براى احدى در عذاب جا و مقام نبود، ولى قسم ياد كردى كه جهنم را از كافران، و ناسپاسان پر كنى.
بنابراين مردم هستند كه با آلوده شدن به گناه و معصيت، براى خود عذاب فراهم مىكنند، نه خداوندى كه رحمت و عفو و مغفرت و كرماست، و براى آراسته شدن بندگانش به حسنات كه نتيجهاش امنيت دنيا و آخرت است تمام وسائل لازم را فراهم آورده است.
در هر صورت مرد و زن سعى كنند با كمك ايمان و اخلاق و عمل صالح و صفا و وفا، و راستى و درستى، و حلم و صبر، و حوصله و بردبارى امنيت قابل قبولى در زندگى دنيا براى خود و فرزندانشان، و ارحام و اطرافيانشان فراهم كنند، تا به سبب اين امنيت در روز قيامت هم از امنيت و آرامش برخوردار شوند، كه به فرموده رسول حق:
الدُّنْيا مَزْرَعَهُ الْاخِرَهِ.
دنيا كشتزار آخرت است.
و به فرموده حضرت باقر (عليه السلام)
وَلَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقينَ.
و هر آينه دنيا نيكو منزلى براى اهل تقوا است.
اهل تقوا از تمام برنامههاى دنيا توشه آخرت مىسازند، و با دنياى خود، آخرت خويش را آباد مىكنند، در دنيا خوش و در آخرت خوشتر هستند.
عبداللّه ابن يعفور كه از شخصيتهاى كمنظير اسلامى است مىگويد: به حضرت صادق (عليه السلام) عرضه داشتم ما عاشق دنيا هستيم، حضرت فرمود با دنيا چه مىكنيد، گفتم از آن براى ازدواج، حج، خرجى زن و بچه، رسيدگى به برادران مؤمن، و صدقه دادن استفاده مىكنيم، حضرت فرمود: اين از دنيا نيست، از آخرت است.
ملاحظه كنيد اهل ايمان و تقوا، تجارت و كسب و زراعت و درآمد دارند، ازدواج مىكنند، خانه و زندگى را به نحو احسن اداره مىنمايند، به مردم رسيدگى مىكنند، به سفرهاى زيارتى مىروند، صدقه مىپردازندو خلاصه دنيا را در فضائى از سلامت و امنيت و ايمان و اخلاق خوش مىگذرانند، و به دنبال آن از آخرتى خوشتر و بهتر بهرهمند مىشوند.
اى كاش همه خانهها داراى امنيت و سلامت بود، اى كاش ايمان و اخلاق و عمل صالح حاكم بر خانهها بود، اى كاش تمام مرد و زن آراسته به حسنات و پيراسته از رذائل بودند، تا براى احدى مشكل پيش نمىآمد، و همگان در سايه يكديگر به سلامت و آرامش زندگى مىكردند، و از مواهب الهى با لذت و خوشى بهره مىبردند.
امام ششم (عليه السلام) مؤمن واقعى را در روايتى مهم معرفى مىكند، كه در قسمتى از آن روايت فرموده:
النّاسُ مِنْهُ راحَهٌ وَ نَفْسُهُ مِنْهُ فى تَعَب.
تمام مردم از مؤمن راحت، و خود مؤمن بخاطر ايجاد اين امنيت و راحتى، در زحمت است.
پدران و مادران صالح
زن وشوهرى كه آراسته به حسنات وپيراسته از سيئات ورذائل هستند، نسبت به هم منبع آرامش وامنيت، وبراى فرزندان خود عامل رشد وكمال وآسايش و راحتند.
هيچگاه نسبت به نياز فرزندانشان، بىتفاوت نيستند، به وقت نياز به محبت، نياز به مخارج مادى، نياز به تحصيل و درس، نياز به رفت و آمد منطقى، نياز به گردش و تفريح، نياز به ازدواج، با كمال محبت و مهر و عاطفه، و وقار و ادب به پاسخگوئى برمىخيزند، و اگر نسبت به برخى از نيازها امكان نداشته باشند، با اخلاق وحوصله و خوشخلقى و خوشروئى عزيزان خود را قانع مىكنند و فرزندان باوقار و باكرامت هم اين معنا را از خانواده قبول مىنمايند.
فرزندان باانديشه و درستكار، اگر احياناً از جانب پدر و مادر به علّت بىتوجهى آنان، دعوت به خلاف شدند، با كمال ادب، و رعايت حرمت آنان، از قبول دعوت خوددارى مىكنند، و خود را در معرض خطا واشتباه قرار نمىدهند، چنانچه مادرى در عهد رسول حق، از مسلمان بودن فرزندش ناراضى بود، و حتى اعتصاب غذا كرد، ولى وقتى شنيد خداوند به اسلام فرزندش راضى، و براى نارضايتى مادر ارزش قائل نيست، اعتصاب غذا را شكست، و نسبت به فرزند سكوت كرد.
پدران و مادران در صورتى كه رسول خدا به جنين سقط شده شما توجه مىكند، تا جائى كه فرموده به جنين در كنار در بهشت گفته مىشود: داخل شو، مىگويد، نه تا پدر مادرم پيش از من داخل نشوند وارد نمىشوم، چرا شما از فرزند برومند خود، اين نعمت و احسان حق به نحو شايسته، در جهات مادى و معنوى جانبدارى نكنيد؟ اولاددارى و توجه به او، و پاسخ به نيازهاى انسانى وى تجارتى است كه سود آن در دنيا و آخرت عظيم است.
قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) (من تزوّج للّه ولصله الرحم توّجه اللّه بتاج الملك)
«وسائل چاپ آلالبيت، ج 20، ص 51»