نظام خانواده در اسلام
25 - حقوق فرزند بر پدر و مادر
بــســـم الله الـــرّحــمـــن الــــرّحــیــم
حقوق فرزند بر پدر و مادر
راهى بسوى خير
در ابتداى كلام اشاره به قطعهاى پربار، حكيمانه، ملكوتى، كه از مشرق قلب عرشى اميرالمؤمنين (عليه السلام)، جهت راهنمائى انسان به سوى خير طلوع كرده، لازم است.
آن حضرت در جواب كسى كه پرسيد خير چيست؟ فرمود:
لَيْسَ الْخَيْرَ انْ يَكْثُرَ مالُكَ وَوَلَدُكَ، وَلكِنَّ الْخَيْرَ انْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ، وَانْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَانْ تُباهِىَ النّاسَ بِعِبادَهِ رَبِّكَ فَانْ احْسَنْتَ حَمِدْتَ اللّهَ وَانْ اسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللّهَ وَلاخَيْرَ فِى الدُّنْيا الّا لِرَجُلَيْنِ، رَجُلٌ اذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدارَكُها بِالتَّوْبَهِ، وَرَجُلٌ يُسارِعُ فِى الْخَيْراتِ وَلايَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوى وَكَيْفَ يَقِلُّ مايَتَقَبَّلُ.
خير در اين نيست كه ثروت و فرزندانت زياد شوند، خير در زياد شدن علم و حلم و بردبارى توست، و اينكه به بندگى و عبادات پروردگارت مباهات كنى، اگر رفتار و كردار و اخلاقت خوب بود، خدا را بر اين خوبى سپاس كن، و اگر بد كردى از حضرت او طلب مغفرت نمائى، در اين دنيا خير نيست مگر براى دو نفر: كسى كه مرتكب گناهانى شده و آن را با توبه تدارك كرده، و كسى كه به سوى تمام خوبيها سرعت كرده، عملى كه همراه با تقواست كم و اندك نيست، چگونه كم و اندك باشد عملى كه پذيرفته شده؟
در اين فرازهاى عرشى به سه حقيقت اشاره شده: دانش، بردبارى، بكارگيرى هر دو كه عبادت حق است، و در پايان به اين معنى توجه داده شده كه علم و حلم و بكارگيرى آن بايد همراه با پرهيز از گناه، و خوددارى از معصيت باشد، تا به قبولى حضرت حق برسد.
علمى كه صاحبش تقوا ندارد، حلمى كه همراه با پرهيز از گناه نيست، عبادتى كه تقوا در آن نقشى ندارد، كارگاه توليد ضرر و خسارت، و آب ميان غربال است.
آنان كه در اين دنيا به جائى رسيدند از طريق دانش و بصيرت، عبادت و توبه، تقوا و پرهيز رسيدند.
بىخبران و بىخردان، كمظرفيتها و بىحوصلهها، بردگان هوا و هوس، غرق شدههاى در لجنزار معصيت، فراريان از خير و برّ و نيكوكارى، مردمى عاطل و باطل، و منابعى از ضرر و خسارت هستند.
در هر صورت در رابطه با حقوق فرزند بر پدر و مادر، از اين جملات نورانى و ملكوتى چنين استفاده مىشود كه پدر و مادر در مرحله اوّل بايد به وظائف و مسئوليتهاى خود نسبت به فرزندان از نظر اسلام بصيرت و آشنائى پيدا كنند، و در درجه بعد براى اجراى آن حوصله و بردبارى به خرج دهند، و بكارگيرى آن دستورات كه عبادتى بزرگ است، به آن عبادت در باطن خود مباهات داشته و خوشحال باشند، و حضرت حقرا در توفيق توجه به فرزندانشان، و رعايت حقوق آنان سپاس گويند، و اگر در اين زمينه تقصيرى از آنان سرزده، از پيشگاه مولا طلب مغفرت نمايند، و در تمام جوانب مسئله تقوا را رعايت كنند، كه زحمات آنان بر باد نرود.
توجه به حقوقى كه فرزند بر عهده انسان دارد، و زحمت كشيدن براى اداى آن حقوق، بدون ترديد عبادتى بزرگ، و خيرى عظيم است، كه ثمره آن در دنيا و آخرت نصيب خود انسان مىشود.
حقوق فرزندان بر پدر و مادر
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
حَقُّ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ انْ يُعَلِّمَهُ الْكِتابَهَ، وَالسِّباحَهَ، وَالرِّمايَهَ، وَانْ لايَرْزُقَهُ الّا طَيِّباً.
بر پدر لازم است به فرزندش نوشتن، شنا و تيراندازى تعليم دهد، و جز روزى پاك و حلال به او ندهد.
البته در بعضى از اين امور دخالت مستقيم و مباشرت لازم نيست، همين كه پدر فرزندش را به مدرسه بفرستد، و به مراكز پاكى كه شنا و تيراندازى ياد مىدهند حق او را رعايت كرده، در زمينه غذاى پاك و حلال وظيفه سنگين است، نسبت به اين وظيفه به هر نحو ممكن بايد دقت شود، كه در دنيا و آخرت مشكلى پيش نيايد.
چه اندازه عالى بود، اگر در كنار تمام مدارس، باشگاه ورزشى، و مسجد وجود داشت، تا فرزندان مملكت، پس از درس، براى تعليمگيرى شنا و تيراندازى به باشگاه، و سپس براى يادگيرى مسائل شرعى و عبادت به مسجد مىرفتند، تا به موازات رشد فكرى و بدنى به رشد روحى و تربيتى هم مىرسيدند.
كتابت يا به معناى اعم سواد، و شنا و تيراندازى، و حلالخورى چهار منبع قدرت و نيرو براى فرزندان كشور است، كه با مجهز شدن آنان به اين قواى عالى، از بسيارى از خطرات درامان مىمانند.
دنبال كردن اين امور وقت جوانان و كودكان را پر مىكند، و در تعديل نيروهاى باطنى آنان، و بخصوص شهوات و غرائزشان بسيار مؤثر است.
شيخ بهائى در كتاب مخلاه در رابطه با مال حلال از بزرگى بنام حسن، كه ندانستم منظورش كدام حسن است نقل مىكند، اگر گِرده نان حلالى به دستم آيد، آن را خشك مىكنم، سپس مىكوبم، و به صورت گرد نرمى درمىآورم. آنگاه آن را در جائى حفظ مىكنم، تا اگر مريضى كه مرضش صعبالعلاج است به من مراجعه كند، ذرهاى از آن حلال خالص را به او بدهم، تا از بيمارى با خوردن آن مادّه حلال برخيزد!
آثار حلال و حرام
يكى از علماى بزرگ و خدمتگزار به دين و به مردم برايم نقل كرد، در ايامى كه در قم خدمت حضرت امام خمينى «ره» تحصيل مىكردم در دهه عاشورا جهت تبليغ به بخشها و شهرها مىرفتم.
نزديك دهه عاشورا خدمت آن مرد بزرگ رسيدم، عرضه داشتم امسال به محل جديدى دعوت دارم مرا دعا كنيد و اجازه رفتن مرحمت نمائيد، امام مرا دعا كردند، و در زمينه برخورد با مردم و تبليغ دين نصيحت فرمودند.
به محلى كه بايد مىرفتم رفتم، در ابتداى ورودم به آن منطقه كه دو سه هزار نفر بيشتر جمعيت نداشت مردى كشاورز، بيل بدوش، با چهرهاى نورانى به من برخورد، پرسيد براى تبليغ آمدهاى گفتم: آرى، گفت: در اينجا فقط از حلال و حرام خدا بگو، زيرا مردم اين منطقه نيازشان به اينگونه مسائل بيش از مسائل ديگر است، اكثر اينان حلال و حرام را رعايت نمىكنند، سپس به من گفت در اين ده شبانهروز جز خانه من جائى نرو، من با كمال دقت حلال و حرام الهى را مواظبت مىكنم، خوردن غذاى من قلب تو را نورانىتر كرده، و سخنرانيت به خوبى اداره مىشود.
به خانه او رفتم، همانطور بود كه از او شنيدم، عادى و راحت و بدون لكنت زبان و با القاء مطالبى عالى منبر مىرفتم.
او صبح زود به صحرا مىرفت، و وقت نماز مغرب به مسجد مىآمد، و پس از سخنرانى با هم به خانه باز مىگشتيم.
يك روز بىخبر از او با اصرار شخصى به مهمانى رفتم، شب آن روز به وقت سخنرانى احساس سنگينى و محدوديت در مطلب و بيان كردم، گرچه مستمعين متوجه نبودند، ولى من در بيان مطالب بجان كندن افتاده بودم، دهاتى مهماندار دو سه بار از ميان جمعيت با حالت خشمگين به من نظر كرد، در نگاه او اين معنا را مىخواندم كه به من اعتراض داشت، پس از پايان مجلس به خانه برگشتيم، با لحنى تند به من گفت كارد به شكم خورده امروز از خانه من جاى ديگر رفتى، من از وضع سخنرانى تو اين معنا را فهميدم، تا اينجائى حق رفتن جاى ديگر ندارى، و تا پايان عمر هم در غذاى خود، و رفت و آمدت به خانه مردم دقت كن، كه حلال نورانيت مىآورد، و حرام تاريكى ايجاد مىنمايد.
يك بار ديگر به سخن عرشى و ملكوتى رسول خدا در زمينه نان و آداب بردن به خانه دقت كنيد.
وَانْلايَرْزُقَهُ الّا طَيِّباً.
جز روزى پاك و حلال براى فرزندان به خانه نبرد.
***
شيخ زاهد
عالم بزرگوارى در تهران به نام آشيخ محمدحسين زاهد داشتيم، كه مفهوم زهد در او عملًا جلوهگر بود.
بسيارى از جوانان را جذب مسجد و جلسات مذهبى كرد، و آنان را به تربيت دينى آراست.
مىگفت جائى دعوت شدم، بايد نمىرفتم، ناخودآگاه رفتم، فقط يك عدد بستنى با اكراه خوردم، شب براى نماز و عبادت برخاستم، در راه وضو و تطهير از پلهها افتادم و پيشانيم به شدت شكست، همسرم پيشانى شكستهام را مرهم گذاشت و بست، از شدت درد نتوانستم به عبادت ادامه دهم، سر به بالين گذاشتم، خوابم برد، در عالم خواب اين جمله را شنيدم آشيخ تو را به بستنى چكار؟ بيدار شدم و سر شكستن خود را به جريمه آن جرم ديدم!
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
حَقُّ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ انْ يُحْسِنَ اسْمَهُ، وَيُزَوِّجَهُ اذا ادْرَكَ، وَيُعَلِّمَهُ الْكِتابَهَ.
حق فرزند بر پدر اين است كه براى او نام نيكو انتخاب كند، و اگر زمانش رسيده زمينه ازدواج او را فراهم نمايد، و به او نوشتن ياد دهد.
مردى از رسول خدا پرسيد: حق فرزندم بر من چيست؟ فرمود:
حَسِّنْ اسْمَهُ وَادِّبْهُ، وَتَضَعُهُ مَوْضِعاً حَسَناً.
نامش را نيكو انتخاب كن، بخوبى او را ادب نما، و وى را در جايگاهى نيكو بگذار.
و نيز آن حضرت فرمود:
مَنْ بَلَغَ وَلَدُهُ النِّكاحَ وَعِنْدَهُ مايُنْكِحُهُ فَلَمْيُنْكِحْهُ ثُمَّ احْدَثَ حَدَثاً فَالْاثْمُ عَلَيْهِ.
كسى كه فرزندش آماده ازدواج است، و پدر قدرت بر فراهم آوردن برنامه ازدواج را براى فرزند دارد، ولى اقدام نكند، اگر گناه و معصيتى براى فرزندش پيش آمد به عهده پدر است.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:
حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى الْوالِدِ انْ يُحْسِنَ اسْمَهُ، وَيُحْسِنَ ادَبَهُ، وَيُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ.
حق فرزند بر پدر سه چيز است: انتخاب نام نيكو، تربيت خوب، و تعليم قرآن.
مردى از انصار به حضرت صادق (عليه السلام) گفت:
مَنْ ابِرُّ؟ قالَ والِدَيْكَ، قالَ قَدْمَضَيا، قالَ بِرّ وَلَدَكَ.
در حق چه كسى خوبى كنم؟ فرمود: پدر و مادرت، عرضه داشت از دنيا رفتهاند، فرمود: در حق فرزندانت.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
ادِّبُوا اوْلادَكُمْ عَلى ثَلاثِ خِصال: حُبِّ نَبِيِّكُمْ، وَحُبِّ اهْلِبَيْتِهِ، وَقِراءَهِ الْقُرْآنِ.
فرزندان خود را به سه خصلت بيارائيد، عشق به پيغمبرتان، عشق به اهلبيت، و قرائت قرآن.
شناساندن رسول خدا و اهل بيت طاهرين او به فرزندان وظيفه پدران است، كودك از زمان كودكى بايد رسولحق و امامانمعصوم را بشناسد، و به آنان علاقهمند شود، تا در كنار شناخت آنان و عشق به آن بزرگواران رشد كند، و در تمام شئون زندگى همرنگوهمراه آنانگردد، وجزآنانالگو واسوه وسرمشق پيدانكند كه بهترين خير براى انسان عشق به رسول حق و امامان، و اقتداى به آن اولياء الهى است.
خاطرهاى شيرين
اولين بارى كه براى تبليغ به تبريز دعوت شدم، با دعوتكننده شرط كردم، در محلهاى فقيرنشين، و در خانهاى معمولى، برايم تهيه جا ببيند، پذيرفتند، وقتى به تبريز رفتم به وعده عمل شده بود، خانهاى معمولى در محلهاى متوسط، خانه دوطبقهداشت در طبقهاى خانوادهاش زندگى مىكردند، و طبقه ديگر جنبه حسينيه داشت، صاحبخانه كسبى عادى و درآمدى معمولى داشت، اهل عبادت و نماز شب بود، انسان عجيبى به نظر مىرسيد، به من گفت علّت آمدنت را به اين خانه مىدانى؟ گفتم خودم در تهران با دوستاندعوتكننده اين وضع را شرط كردم، گفت نه ارتباطى به شما ندارد، من روز عرفه در مشهد در دعاى عرفه شما شركت داشتم، پس از پايان دعا در غروب آفتاب به حرم حضرت رضا (عليه السلام) رفتم و با گريه و ناله به حضرت عرضه داشتم، اين شخص اگر بنا شد روزى به تبريز بيايد به خانه من بيايد، اين برنامه تنظيم شده حضرت رضا (عليه السلام) است! و شما به دعوت امام هشتم به خانه من آمدهايد، اين خانه و من و زن و بچهام متعلق به اهلبيت هستيم، و خدمتگزار خدمتگزاران به اهلبيت، سپس مطلب عجيبى از پدرش نقل كرد، گفت: پدرم در تمام عمر اهل نماز شب و عبادت بود، مرا هم از سن سيزده يا چهارده سالگى با محبت و لطف بيدار مىكرد مىگفت: پسرم همه مردم خوابند، وقت بسيار مناسبى است، بيا با هم گوشهاى گرفته و ساعتى براى مظلوميت حضرت سيدالشهداء گريه كنيم، ما حسينى بوده و حسينى بار آمدهايم، و دست از حسين برنمىداريم، تا در قيامت در خدمت او قرار بگيريم!
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود:
الْغُلامُ يَلْعَبُ سَبْعَ سِنينَ، وَيَتَعَلَّمُ الْكِتابَ سَبْعَ سِنينَ، وَيَتَعَلَّمُ الْحَلالَ وَالْحَرامَ سَبْعَ سِنينَ.
كودك در خانه پدر و مادر هفت سال بازى كند، هفت سال ديگر قرآن بياموزد، هفت سال ديگر زمينه يادگيرى حلال و حرام برايش فراهم شود.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:
مُرُوا اوْلادَكُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ.
از فرزندان خود بخواهيد به دنبال علم و دانش بروند.
و نيز فرمود:
عَلِّمُوا اوْلادَكُمُ الصَّلاهَ وَخُذُوهُمْ بِها اذا بَلَغُوا الْحُلُمَ.
به فرزندانتان نماز بياموزيد، و به هنگام رسيدنشان به تكليف مسئله نماز را جدّى بگيريد.
در سه روايت بسيار مهم از رسول خدا روايت شده، همانطور كه فرزندان بر اثر آزاركردن به پدر و مادر، عاق پدر و مادر مىشوند، پدران و مادران هم در صورت عدم رعايت حقوق فرزندان عاق فرزندان مىگردند، و همانگونه كه رعايت حقوق پدران و مادران بر فرزند واجب است، رعايت حقوق فرزندان بر پدران و مادران لازم و واجب است.
پدران و مادران توجه كنند
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ كَتَبَ اللّهُ لَهُ حَسَنَهً، وَمَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَهِ، وَمَنْ عَلَّمَهُ الْقُرْآنَ دُعِىَ بِالْابَوَيْنِ فَيَكْسِيانِ حُلَّتَيْنِ يُضيئُ مِنْ نُورِهِما وُجُوهُ اهْلِ الْجَنَّهِ.
كسى كه فرزندش را ببوسد، حسنهاى براى او ثبت مىشود، و هر كه اولادش را خوشحال كند، خداوند او را قيامت خوشحال مىكند، و هر كس به فرزندش قرآن تعليم دهد، پدر و مادرش را در قيامت مىخوانند، و به آنان دو لباس مىپوشانند كه از نور آن دو چهره، اهل بهشت روشن مىگردد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
مَنْ كانَ عِنْدَهُ صَبِىٌّ فَلْيَتَصابَّ لَهُ.
آنكه بچه كوچك دارد، با او بازى بچهگانه داشته باشد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
مَنْ كانَتْ لَهُ ابْنَهٌ فَادَّبَها، وَاحْسَنَ ادَبَها، وَعَلَّمَها فَاحْسَنَ تَعْليمَها فَاوْسَعَ عَلَيْها مِنْ نِعَمِ اللّهِ الَّتى اسْبَغَ عَلَيْهِ، كانَتْ لَهُ مِنْعَهً وَسِتْراً مِنَ النّارِ.
كسى كه دختر دارد، او را به نيكى مؤدب به آداب نمايد، و به نيكى باسوادش كند، و از نعمتى كه خدا به او داده، بر دختر بريزد و نسبت به او گشايش دهد، براى خود مانع و حجابى از آتش دوزخ فراهم آورده.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) در رابطه با فرزندان اين سفارشات را دارند:
تقواى الهى را مراعات كنيد، و مابين فرزندانتان به عدالت رفتار نمائيد.
در تحفه و هبه بين فرزندانتان فرق نگذاريد، چنانكه دوست داريد بين شما در نيكى و رأفت عدالت به خرج دهند.
خداوند دوست دارد بين فرزندان حتّى در بوسيدن عدالت را مراعات كنيد.
رسول خدا مردى را با دو فرزندش ديد، يكى را مىبوسيد و به ديگرى توجه نداشت، فرمود: چرا بين آن دو در بوسيدن مراعات ندارى؛ اگر بنا باشد هر دو را ببوس.
(وقضى ربّك الّا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احساناً)
«اسراء/ 23»