نظام خانواده در اسلام
26 - حقوق پدر و مادر بر فرزندان
بــســـم الله الـــرّحــمـــن الــــرّحــیــم
حقوق پدر و مادر بر فرزندان
وظيفهاى سنگين
اداى حقوق پدر و مادر به اندازهاى سنگين، ظريف و دقيق، و نيازمند به تحمل و طاقت بالا و فوقالعادهاى است، كه جز از مؤمن واقعى به حق و قيامت ساخته نيست.
كدام مؤمن، مؤمنى كه اوصاف و خصوصيات او در قرآن مجيد بيان شده:
انَّما كان قول المؤمنين اذا دُعوا الى الله ورسوله ليَحكُم بينهم ان يقولوا سمعنا واطعنا واولئك هم المفلحونَ.
ومن يطع الله ورسوله ويخش الله ويتَّقْه فاولئك هم الفائزونَ.
سخن و گفتار مردم مؤمن غير از اين نيست كه وقتى به سوى خدا و رسول خدا دعوت شوند، تا بين آنان حكم كند از دل و جان بگويند، مىشنويم و اطاعت مىكنيم، اينان رستگاران واقعى هستند.
هر كس فرمان خدا و رسولش را اطاعت كند و خداترس و اهل تقواى الهى باشد، به فوز واقعى رسيده.
اكنون حكم حضرت حق را نسبت به پدر و مادر در سوره مباركه اسرا ملاحظه كنيد:
وقضى ربّك الّا تعبدوا الّا ايّاه، وبالوالدين احساناً امّا يبلغنَّ عندك الكِبر احدهما، او كلاهما، فلاتقل لهما افٍّ، ولاتنهرهما وقل لهما قولًا كريماً، واخفض لهما جناح الذُّلِّ من الرَّحمهِ وقل ربِّ ارحمهما كما ربَّيانى صَغيراً.
تفسير و توضيح و معناى واقعى اين آيه شريفه كه حق پدر و مادر را به دنبال حق خدا قرار داده، و اين ترتيب دليل بر عظمت مسئله است، در كتاب بسيار پرقيمت كافى جلد دوم صفحه 157 روايت اول از قول امام بهحق ناطق حضرت صادق (عليه السلام) روايت شده.
كتاب شريف كافى به خاطر مؤلف بزرگوارش مرحوم كلينى (ره) كه در عصر غيبت صغرى مىزيسته، و به خاطر محتويات و رواياتش، كه از راويان نزديك به عصر معصوم گرفته شده، و به خاطر ترتيب و نظمش، و به جهت توجهى كه از روز تأليف تاكنون به آن شده، و محض اينكه از مصادر و منابع بسيار مهم اصول دين و فقه اهلبيت است، از اعتبار ويژهاى برخوردار است، كه كتب ديگر از چنين اعتبارى برخوردار نيستند.
من فكر نمىكنم بعد از تفسير اين آيه، آن هم از قول حضرت صادق (عليه السلام)، در كتابى چون كافى نسبت به حقوق پدر و مادر عذرى براى كسى باقى بماند.
راوى مىگويد از حضرت صادق معناى آيه را پرسيدم حضرت فرمود:
احسان به پدر و مادر يعنى بخوبى و به شيرينى و با حالى خوش و با صبر و حوصله با آنان نشست و برخاست كنى، با كسالت و چهره درهم با آنان روبرو نشوى، و هرچه نياز دارند گرچه مستغنى باشند، بدون اينكه وادار شوند از تو بخواهند براى آنان فراهم آورى، و هر وقت به ديدنشان مىروى با دست پر بروى.
مگر خداوند نفرموده:
لنتنالوا البرَّ حتّى تنفقوا ممّا تحِبُّون.
به نيكى نمىرسيد مگر از آنچه دوست داريد در راه خدا انفاق كنيد.
و اما گفتار حضرت حق كه فرمود: اگر يكى از آنها يا هر دوى آنها پير بودند، در صورتى كه به خاطر پيرى و ضعف و كمحوصلگى تو را ناراحت و دلتنگ كردند به آنان اف نگوئى، و اگر ترا زدند صدايت را بلند نكن با آنان با سخن كريمانه، قول بزرگوارانه روبرو شو، و اگر باز بروى تو دست بلند كردند، به آنان بگو خداوند هر دوى شما را مورد مغفرت قرار دهد، و اين گونه سخن نيست مگر قول كريم.
سپس مىفرمايد نهايت تواضع و فروتنى را نسبت به آنان رعايت كن، و جز به رحمت و رأفت به آنان نظر مينداز، و صدا و دست بالاى صدا و دست آنان بلند مكن، و جلوتر از آنان منشين و بر ايشان مقدّم مشو.
به آنان دعا كن و بگو خدايا اين دو نفر را مورد رحمت قرار بده، چنانكه در كودكى مرا پرورش دادند تا به اينجا رسيدم.
در آيه ديگر مىفرمايد:
ان اشكر لى ولوالديك الىَّ المصير، وان جاهداك على ان تشرك بى ماليس لك به علم فلا تطعهما و صاحبهما فى الدّنيا معروفاً واتَّبع سبيل من اناب الىَّ ثمَّ الىَّ مرجعكم فانبِّئكم بما كنتم تعملون.
مرا نسبت به تمام نعمتهايم شكر كن، و سپس از پدر و مادرت در مقابل زحمات طاقتفرسائى كه براى تو كشيدند تشكر نما، بازگشت همه در قيامت به من است، آنجا نسبت به تمام وظائفى كه داشتيد مؤاخذه خواهيد شد.
اگر از تو دعوت به شرك كنند، چيزى كه آن را حق نمىدانى، از آنان اطاعت مكن، ولى با آنان در عين اينكه مشركند معاشرتى نيكو داشته باش، و از راه آنكه رجوع و انابهاش به من است پيروى كن، كه بازگشت همه شما پس از مرگ به من است، و من همه شما را به آنچه انجام دادهايد آگاه مىكنم.
نكتهاى عجيب
چون موسى مبعوث به رسالت شد، دستور گرفت كه در برخورد با فرعون با زبان نرم و ليّن با او سخن بگويد، سبب پرسيد، پاسخ شنيد، او پانزده سال زحمت تو را كشيد، و از ايام شيرخوارگى تا جوانى براى بزرگ كردن تو متحمّل رنج و مشقت شد، بنابراين نسبت به تو بوى حق پدرى مىدهد، و تو نبايد با او بلند بلند صحبت كنى، و با خشونت با او روبرو شوى.
مسئلهاى ظريف
در تفسير منهج در توضيح آيه شريفه
الم يجدك يتيماً فآوى.
آورده كه خداوند متعال به رسولش فرمود من قبل از ولادت تو پدرت را از دنيا بردم، و در ايام كودكى تو مادرت را به آخرت منتقل كردم، زيرا اگر زنده مىماندند، تحمل بار نبوت و بار اداى حقوق پدر و مادر براى تو كمر شكن بود.
***
روايات باب حقوق پدر و مادر
راوى از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيد:
أَىُّ الْاعْمالِ افْضَلُ؟ قالَ الصَّلاهُ لِوَقْتِها، وَبِرُّ الْوالِدَيْنِ، وَالْجِهادُ فى سَبيلِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.
چه عملى در ميان اعمال از برترينهاست؟ فرمود: نماز در وقت خودش، نيكى به پدر و مادر، جهاد در راه خدا.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
ما يَمْنَعُ الرَّجُلَ مِنْكُمْ انْ يَبِرَّ والِدِيْهِ حَيَّيْنِ وَمَيِّتَيْنِ.
چه مانعى در راه شماست، كه به پدر و مادر نيكى كنيد، زنده باشند يا مرده.
از حضرت پرسيد براى پدر و مادر از دنيا رفته چه كنيم؟
يُصَلِّىَ عَنْهُما وَيَتَصَدَّقَ عَنْهُما وَ يَحُجَّ عَنْهُما، وَيَصُومَ عَنْهُما.
از جانب آنها نماز خوانده شود، صدقه بدهند، حج بجا بياورند، و روزه بگيرند.
اسلام آوردن زكريا بن ابراهيم و خدمت او به پدرو مادر
زكريا مىگويد مسيحى بودم و در مسيحيت متعصب، مسلمان شدم، و خوشحال بودم، بهمكه رفتم، خدمت حضرت صادق (عليه السلام) رسيدم فرمود اگر پرسشى دارى، بپرس. عرض كردم: خانوادهام مسيحى هستند، تنها مسلمان آن خانواده منم، مادرم كور شده، من به ناچار با آنان زندگى مىكنم، زيرا پدر و مادرم جز من كسى را ندارند، دوست دارند با آنها هم غذا شوم و از ظرف آنان آب بخورم، فرمودند پدر و مادرت گوشت خوك مىخورند گفتم نه، با خوك تماسى دارند؟ گفتم: نه. فرمود: از آن خانه بيرون نرو. از پدر و مادرت جدا مشو، به مادرت خدمت كن، كارهايش را انجام بده، او را به حمام و دستشوئى ببر، لباسهايش را عوض كن، لقمه به دهانش بگذار!
وقتى به كوفه برگشتم تمام دستورات حضرت را نسبت به مادر عمل كردم، به من گفت حقيقت را به من بگو آيا مسلمان شدهاى؟ گفتم: آرى و اين همه خدمت و محبت به دستور امام زمانم فرزند رسولاللّه حضرت صادق (عليه السلام) است، مادرم گفت: او خود پيامبر است. گفتم: نه او امام ششم و زاده رسول حق است، گفت: نه، اين كارهائى كه در حق من انجام مىدهى دستور انبياء خداست، در هر صورت من كورم، در عين كورى مىفهمم كه دين تو از دين من بهتر است، من را هم به دين خودت راهنمائى كن، مادرم را به عرصهگاه مسلمانى آوردم. نماز ظهرش را با من خواند، وقت مغرب به من گفت باز نماز بخوان تا با تو بخوانم، زيرا من از برنامه ظهر لذت بردم، نماز مغرب را با من خواند و پس از نماز از دنيا رفت، يادم آمد كه حضرت فرمود اگر مادرت از دنيا برود خودت دفنش كن، شيعيان را اول صبح خبر كردم، گفتند به كشيش بگو، گفتم مسلمان شده بود، به من كمك كردند تا كارهايش انجام گرفت.
جابر جعفى مىگويد: در محضر امام صادق (عليه السلام) بودم، مردى عرضه داشت پدر و مادرم از اهل سنتاند و بسيار متعصب، با آنها چگونه رفتار كنم؟ امام فرمود: با شيعيان واقعى ما چگونه برخورد مىكنى؟ عرض كرد: با عشق و محبت، و با اقدام به حلّ مشكلات آنان، فرمود: با پدر و مادرت به همين صورت رفتار كن.
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود:
جوانى در زمان زنده بودن پدر و مادرش به آنان زياد خدمت مىكند، پس از مرگ در وصيت پدر و مادر اين جمله را مىبيند، فرزندم مقدارى مديون هستيم، از عهده پرداختش برنيامديم، تو از جانبما اين دينرا اداكن،
پسر مىگويد: به من هيچ ربطى ندارد، مىخواستند خودشان در زمان حيات بدهى خود را اداكنند، او از حضرت حق حتى براى آنان طلب مغفرت هم نمىكند، خداوند دستور مىدهد وى را از جمله عاق شدهها ثبت كنند!
و فرزندى در حيات پدر و مادر عاق است ولى پس از مرگ آنها دينشان را ادا مىكند، و براى آنان طلب مغفرت مىنمايد، جزء نيكوكاران به پدر و مادر ثبت مىشود.
در كتاب امالى از حضرت صادق (عليه السلام) روايت مىكند موسى (عليه السلام) در سايه عرش چهرهاى زيبا ديد عرضه داشت:
مَنْ هذَا الَّذى قَدْ اظَلَّهُ عَرْشُكَ.
اينكه عرش سايه بر سرش انداخته كيست؟
خطاب رسيد شخصى است كه به پدر و مادرش زياد نيكى كرده، و پروندهاش از نمّامى و دو به هم زنى پاك بوده است.
امام ششم (عليه السلام) مىفرمايد: اگر مىخواهيد مرگ بر شما آسان شود، به اقوامتان سر بزنيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد، كه به ملكالموت خطاب مىرسد به او سخت نگير، و نيز فقر را از شما تا آخر عمر دور مىكند.
مردى در كنار كعبه به ابوذر گفت: به چهره على زياد نگاه مىكنى، جواب داد كنار پيامبر بودم، بين من و حضرت فاصله نبود، خطاب به من فرمودند:
النَّظَرُ الى عَلِىِّ بْنِ ابيطالِب عِبادَهٌ، وَالنَّظَرُ الَى الْوالِدَيْنِ بِرَأْفَه وَرَحْمَه عِبادَهٌ.
نگاه به چهره على و نظر به رأفت و رحمت به پدر و مادر عبادت است.
على (عليه السلام) فرمود:
سخن پدر و مادر را در تمام برنامهها بپذير، مگر در معصيت خدا.
امام هفتم (عليه السلام) فرمود: مردى به رسول خدا عرضه داشت حق پدر را برايم بگو. حضرت فرمود:
لايُسَمّيهِ بِاسْمِهِ وَلايَمْشى بَيْنَ يَدَيْهِ، وَلايَجْلِسُ قَبْلَهُ، وَلايَسْتَسِبُّ لَهُ.
او را بنام نخواند، جلوتر از او راه نرود، قبل از او ننشيند، و عامل فحش به او نگردد.
حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: بر عهده فرزندان نسبت به پدر و مادر سه چيز واجب است: از آنان در همه حال تشكر كنند، در غير معصيت خدا امر و نهى آنان را بپذيرند، و در پنهان و آشكار خيرخواه آنان باشند.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: به عاق گفته مىشود:
اعْمَلْ ما شِئْتَ فَانّى لا اغْفِرُ لَكَ.
هر چه مىخواهى بكن، كه من تو را نمىبخشم.
و نيز آن جناب فرمود:
اثْنانِ يُعَجِّلُهُمَا اللّهُ فِى الدُّنْيا، الْبَغْىُ وَعُقُوقُ الْوالِدَيْنِ.
نسبت به عقوبت دو چيز در دنيا عجله مىشود: زنا و عاق پدر و مادر بودن.
و نيز آن حضرت فرمود:
مَنْ احْزَنَ والِدَيْهِ فَقَدْ عَقَّهُما.
كسى كه پدر و مادر را غصهدار كند، عاق آنها شده.
امام ششم (عليه السلام) فرمود: تند نظر كردن به پدر و مادر از عوامل عاقّى است.
مردى به حضرت رسول (صلى الله عليه وآله وسلم) گفت:
ما مِنْ عَمَل قَبيح الّا قَدْ عَمِلْتُهُ فَهَلْ لى مِنْ تَوْبَه؟
كار زشتى نيست مگر آنكه من انجام دادهام، براى من راه توبه باز هست؟
فرمود: پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: مادرم از دنيا رفته ولى پدرم زنده است، حضرت فرمود اگر مىخواهى تمام گناهانت بخشيده شود برو به پدرت نيكى كن، آن مرد وقتى از مسجد بيرون رفت، حضرت فرمود:
لَوْ كانَتْ أُمُّهُ.
اگر مادرش زنده بود با نيكى به او به مغفرت خدا نزديكتر بود.
موسى سه بار از خداوند طلب سفارش كرد خطاب رسيد تو را دوباره به مادر سفارش مىكنم و يك بار به پدر.
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود: در سه چيز براى كسى آزادى نيست:
اداء امانت به خوب و بد، وفاء به عهد به خوب و بد، نيكى به پدر و مادر به خوب و بد.
شيخ انصارى و مادر
شيخ اعظم، فقيه بزرگ، خاتم مجتهدان مادرش را تا نزديك حمّام به دوش مىگرفت و او را به زن حمامى سپرده، مىايستاد، تا بعد از پايان كار او را به خانه برگرداند.
هر شب به دستبوسى مادر مىآمد، و صبح با اجازه او از خانه بيرون مىرفت.
پس از مرگ مادر به شدت مىگريست فرمود گريهام براى اين است كه از نعمت بسيار مهمى چون خدمت به مادر محروم شدم، شيخ پس از مرگ مادر با كثرت كار و تدريس و مراجعات تمام نمازهاى واجب عمر مادرش را خواند، با آنكه مادر از متديّنههاى روزگار بود.
عاق مادر
جوانى در حال مرگ بود، رسول خدا به عيادتش آمد، شهادتين را به او تلقين فرمود، جوان رو برگرداند، و از گفتن خوددارى كرد، رسول حق فرمود مادر دارد عرضه داشتند آرى، مادر را خواست فرمود از فرزندت ناراضى هستى؟ گفت آرى، فرمود راضى شو زيرا زبانش از گفتن شهادتين بسته شده، عرضه داشت دلم را سوزانده، از او ناراحتم، فرمود به خاطر من راضى شو، محض رسول خدا از او اعلام رضايت كرد، حضرت فرمود: به وحدانيت حق و رسالت من شهادت بده، شهادت داد، فرمود چرا بار اول نگفتى عرض كرد هيولاى وحشتناكى به من حمله مىكرد من از گفتن باز مىماندم، اكنون آن هيولا از من دور مىشود كه من توانستم سهل و آسان شهادتين بگويم.
امام سجاد (عليه السلام) فرمود:
نسبت به مادر اين معانى را توجه داشته باش: تو را نه ماه يا كمتر چون بار سنگينى حمل كرد، كه احدى نسبت به احدى آن را تحمل نمىكند، از ثمره قلبش خرج تو كرد، كه كسى براى كسى انجام نمىدهد، با تمام وجودش تو را حفظ كرد، تو را سير كرد و به گرسنگى خود توجه نكرد، تو را سيراب كرد، و تشنگى خود را لحاظ ننمود، تو را پوشاند، خود را به حساب نياورد، گرما خورد ولى تو را از آن حفظ كرد، به خاطر تو از خواب شيرين چشم پوشيد، از سرما و گرما تو را محافظت نمود، تا فرزندى چون تو را داشته باشد، تو طاقت سپاس از او را در برابر اين همه زحمات جز به توفيق خداوند مهربان ندارى.
حكم نامى مىگويد بهامام ششم (عليه السلام) عرضهداشتم، پدرم خانهاى به من بخشيد، فعلًا قصد برگشتن به آن را دارد، فرمود: پدرت كار بدى كرده، اگر با تو به دعوا برخاست، تو صدايت را در برابر او بلند نكن، اگر او داد و بيداد كرد، تو با او آهسته صحبت كن.
(... ما انفقتم من خير فللوالدين والاقربين ...)
«بقره/ 215»