به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,402
بازدید دیروز: 4,654
بازدید هفته: 7,056
بازدید ماه: 7,056
بازدید کل: 24,994,391
افراد آنلاین: 98
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۰۲ دی ۱٤۰۳
Sunday , 22 December 2024
الأحد ، ۲۰ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
« جوان و ازدواج » 25 - خدایا من این پسر رانمی خواهم!

« جوان و ازدواج » 

25 - خدایا من این پسر رانمی خواهم!

Image result for ‫حجة الإسلام والمسلمین دکتر سید حسن عاملی‬‎

خدایا من این پسر رانمی خواهم!

بسیاری ازبزرگان ما بوده اند كه شاهان حاضر بوده اند دخترشان را به او بدهند ولی قبول نكرده اند. چون قضیه، قضیه پایه گذاری یك نسل است.

فتحعلی شاه به مرحوم میرزای قمی (رضوان الله تعالی علیه) گفت: آقا اجازه می دهید من دخترم را به ازدواج پسر شما درآورم؟ میرزا فرمودند: تا فردا به من مهلت بده تا فکر بکنم. فردا از خداوند خواست و گفت: خدایا اگر قرار است پسرم  داماد این شاه ظالم شود، من این پسر را نمی خواهم. آقای مرعشی نجفی می فرمودند: صبح فردا پسر آقای میرزای قمی را تشییع جنازه كردند.

آخوند ملا محسن یزدی از مشاهیر علمای دوره قاجار بودند و كتابی به نام "مثیر الأحزان" رابرای زنده نگه داشتن واقعه كربلا نوشته اند، فردی بسیار عابد و زاهد بودند. فتحعلی شاه به ایشان گفت: آقا اجازه بدهید من دخترم را به عقد پسر شما درآورم. آقا قبول نكردند ولی شاه اصرار كردند در نهایت آقا گفتند: صلاح ما نیست كه بنات المولك در خانه ما باشد.

بنای ابدی یا لذت مقطعی؟

فتحعلی شاه دختری به نام ضیاءالسلطنه داشت كه بعد از مرگ پدر به عتیات رفت و در آنجا پیغامی به آیت الله سید محمدمهدی طباطبایی پسر آقای سید علی طباطبایی صاحب ریاض فرستاد. این دختر به ایشان گفت: من می خواهم با شما ازدواج بكنم. ولی آقا قبول نكردند.

این شاهزاده پیامی هم به شیخ محمدحسین صاحب فصول فرستاد - نظرات صاحب فصول در حال حاضر در درس خارج از نظرات مطرح است و كفایه كه قوی ترین كتاب اصول ماست بسیاری از بندهایش در جواب به نظرات صاحب فصول نوشته شده است - و گفت آقا می خواهم با شما ازدواج بكنم امّا صاحب فصول قبول نكردند.

این شاهزاده پیامی به استادالفقهاء، مرحوم آقای سیدابراهیم موسوی قزوینی صاحب ضوابط كه شخصیت بسیار بزرگی بودند فرستاد - ضوابط الاصول ازكتب بسیار بزرگ در علم اصول است - و گفت: آقا من آماده ام با شما ازدواج بكنم.

آقا جواب دادند كه هزینه شاهزاده ها بسیار زیاد است و من زندگی فقیرانه ای دارم و از شما عذر می خواهم.

شاهزاده دوباره پیام فرستاد كه من از شما پول نمی خواهم و به تو و خانواده ات پول خواهم داد. آقا دوباره پیام فرستاد كه من همسر و فرزندانی دارم كه در سختی ها با من بودند، شرط انصاف نیست كه من آنها را رها بكنم و با تو ازدواج كنم، من چنین كاری نمی كنم.

شاهزاده دوباره پیام فرستاد و گفت: آقا شما پیش اهل بیت خود بمانید، من فقط می خواهم اسم شما با من باشد. این عالم دوباره پیام فرستاد كه من را از این تمنّا معذور بدار.
قضییه، قضییه رنگ و لذت های مقطعی نیست. موضوع، موضوع ازدواج و بنای ابدی زندگی دنیا و آخرت شخصی می باشد و باید دقت بسیاری در این زمینه صورت گیرد.