به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,331
بازدید دیروز: 4,654
بازدید هفته: 6,985
بازدید ماه: 6,985
بازدید کل: 24,994,320
افراد آنلاین: 104
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۰۲ دی ۱٤۰۳
Sunday , 22 December 2024
الأحد ، ۲۰ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
« جوان و ازدواج » 30 - کدام زن با من ازدواج می کند؟

« جوان و ازدواج » 

30 - کدام زن با من ازدواج می کند؟

Image result for ‫حجة الإسلام والمسلمین دکتر سید حسن عاملی‬‎

کدام زن با من ازدواج می کند؟

فردی بود به اسم جویبر که یک سیاه پوست فقیری بود و جمال زیبایی هم نداشت. آقا رسول الله به او گفتند: ای جویبر! چه خوب است که ازدواج کنی. هم عفت تو حفظ می شود و هم یک یاور و دوستی در امر دنیا و آخرت پیدا می کنی.

گفت: یا رسول الله! کدام زن با من ازدواج می کند؟ نه جمالی دارم و نه پولی و نه نسب و قبیله ای؟ حضرت از حرف او بسیار ناراحت شدند و فرمودند: این چه حرفی است که می زنی؟ به برکت اسلام خداوند ارزش همه اینها را شکسته است و هیچ کس بر تو برتری ندارد، مگر اینکه تقوای او از تو بیشتر باشد و این تمایزات طبقاتی در اسلام ملغی است. سپس فرمودند: بلند شو برو پیش زیاد بن زبیر و بگو که به خواستگاری آمده ام.

زیاد بن زبیر از اشراف و اعیان مدینه بود. جویبر وقتی آمد دید که خانه بسیار بزرگی است و اعیان عرب در آنجا نشسته اند، به زیاد گفت: از پیامبر پیامی به تو دارم اینجا بگویم یا در خلوت بگویم؟ گفت: برای من افتخاری است که همین جا بگویی. جویبر گفت: پیامبر مرا برای خواستگاری فرستاده اند. زیاد گفت: تو برو من خودم به محضر پیامبر می روم.

وقتی این موضوع را به دخترش گفت، دختر گفت: پیامبر که دروغ و خلاف نمی گویند. زود برو آن مرد را صدا کن تا در خانه بنشیند و تو خودت به محضر پیامبر برو. وقتی به محضر پیامبر آمد و ماجرا را گفت، آقا رسول الله از ایمان آن مرد تعریف کردند و گفتند: مبادا تو این مرد را به خاطر فقرش برگردانی.

زیاد در مقابل حرف پیامبر خاضع شد و به جویبر گفت: منزل داری؟ گفت: نه! گفت: پول داری؟ گفت: نه! زیاد همه اینها را فراهم کرد و این دختر به خاطر اینکه با هوی و هوس خود مقابله کرد و به حرف پیامبر گوش داد خداوند متعال او را جزو زنان بسیار مجلل مدینه قرار داد و خانواده اش را بسیار پر برکت نمود. این نشان می دهد که باید همیشه اخلاص در کار باشد.

دختر من آماده ازدواج است چه کسی آماده است؟!

مرحوم کاشف الخطاء وقتی در خانه دید که دخترش به آینه نگاه می کند آمد و گفت: دختر من آماده ازدواج است چه کسی آماده است؟ شیخ محمد تقی صاحب حاشیه آمد و با این دختر ازدواج کرد. ببینید این نسل چقدر پر برکت شد به طوری که شاه قاجار به ثروت اینها محتاج بود، در حالی که در زمان ازدواج او فقط یک طلبه بود.

مقصود این است که در امر ازدواج نباید به رتبه اجتماعی طرف نگاه کرد، بلکه به شایستگی فرد نگاه کرد و اینکه آیا می تواند بنیان گذار یک نسل صالح باشد یا نه؟

این حرفها سخن اسلام نیست

امام سجاد (علیه السلام) کنیزی داشتند که حضرت این کنیز را آزاد کردند و بعد از آزادی، با این کنیز ازدواج کردند. بعد از ازدواج جاسوس عبدالملک در مدینه به عبدالملک گفت که علی بن حسین با یک کنیز ازدواج کرده است.

عبدالملک نامه ای به حضرت نوشت و گفت: شنیده ام با کنیزت ازدواج کرده ای. در صورتی که زنان هم تراز تو از خانواده های بزرگ قریش آماده این کار بودند که هم مایه شرف تو بود و هم بچه های تو بچه های اصیلی می شدند. تو نه به خوت رحم کردی و نه به بچه هایت.

حضرت در جواب نامه او نوشتند: نامه تو به من رسید. تو مرا نصیحت کرده ای که چرا با کنیز آزاد شده خودم ازدواج کرده ام. حضرت فرمودند: ما شخصی بالاتر و اشرف تر از پیامبر که نداریم که من در ازدواج به ایشان برسم، پیامبر با کنیز خود به اسم صفیه دختر حی ابن اخطب یهودی ازدواج کردند.

حضرت فرمودند: این کنیز ملک من است خداوند دستور داده است ملکت را آزاد کن، من هم او را به خاطر اجر و ثواب آزاد کردم و سپس بر حسب سنت الهی با او ازدواج کردم. این مواردی که تو شمرده ای به پاکی انسان که خدشه ای وارد نمی کند. خداوند متعال به برکت اسلام تمام آن پستی های دوران جاهلیت را از بین برده است. پیامبر شریف ترین زن قریش را به عقد غلام خود در آورد و این حرفهایی که تو برای من نوشته ای سخن اسلام نیست.

بروید و احکام را از حمیده بیاموزید

امام باقر (علیه السلام) به کارگزار خود گفتند: برو به بازار، تعدادی برده را آورده اند. برو و دختری را با این نشانه ها که در بین آن هاست با این پول بخر و بیاور. کارگزار رفت و بین کنیزان دختری را که امام نشانه هایش را داده بودند خرید و به منزل آورد.

آن دختر به اسم حمیده بود و امام آن را برای همسری فرزندش امام صادق (علیه السلام) می خواستند. وقتی دختر را آوردند امام به فرزندشان فرمودند: این دختر را می بینی این یک طلای ناب است و این لطف خدا به من و به توست که پای این کنیز به خانه من باز شده است. بعد از آن حمیده وارد خانه امام شد و در اثر زندگی مشترک با امام صادق (علیه السلام) این زن به مرتبه ای رسید که امام صادق (علیه السلام) به زنان می فرمودند: بروید و احکام را از حمیده بیاموزید.

پدرم فدای آن مردی که فرزند بهترین کنیز است!!

امام باقر (علیه السلام) به اعوان و انصار خود فرمودند: بروید و برده ها را برای خود همسر انتخاب کنید. چون اینها اکثراً از نژادهایی هستند که هوش سرشار و فوق العاده ای دارند در حالی که در بچه های خانواده های مرفه این مورد وجود ندارد. از اینجا معلوم می شود که امام به استعداد و قابلیت فرد نگاه می کرده اند.

بحثی در اینجا وجود دارد که بسیار بحث حساسی است و آن اینکه پیامبر می فرمودند: "بأبي ابن خيرة الاماء" (مسند الإمام الرضا عليه السلام، ج ‏1 : 211) حضرت علی (علیه السلام) هم می فرمودند: "بابی ابن خیره الاماء" پدرم فدای آن مردی که فرزند بهترین کنیز است. چه کسی را می گفته اند؟ نرگس خاتون را.

پیامبر می فرمودند: ای فرزندم! ای صاحب الزمان! فرزند بهترین کنیز! پدرم فدای تو.

امیر المؤمنین هم می فرمودند: ای فرزندم ای صاحب الزمان! فرزند بهترین کنیز پدرم فدای تو. این کنیز چه کسی بود؟ این کنیز از احفاد حواریون حضرت عیسی بود. خداوند به وسیله معجزه نسبتی را بین عیسی و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار دادند و با یک معجزه این زن را از روم آوردند.

وقتی قیصر روم حرکت می کرد اجازه نداد یک زن با او بیاید. وقتی قیصر حرکت کرد در عالم رویا به این زن گفتند: بلند شو. و او هم به دنبال قیصر روم حرکت کرد. فقط موردی می گویم و آن اینکه وقتی آقا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دنیا آمدند به مادرشان نرگس خاتون سلام کردند.

پس معلوم می شود که در ازدواج صحبت ایجاد نسل مطرح است، نسلی که امتداد نسل توست. این خیلی مهم است که پایه گذار چه نسلی باشی تا بعد از تو حسنات برای تو باشد و یا سیئات برای تو.