به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 18,391
بازدید دیروز: 4,654
بازدید هفته: 23,045
بازدید ماه: 23,045
بازدید کل: 25,010,184
افراد آنلاین: 41
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۰۲ دی ۱٤۰۳
Sunday , 22 December 2024
الأحد ، ۲۰ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۲۳- چگونگی ترور و به شهادت رساندن طاهری،میرجلیلی،طهماسبی ( بخش دوم ) ۲۱/ ۰۵/ ۱ ۱۳۶
 چگونگی ترور و به شهادت رساندن  طاهری،میرجلیلی،طهماسبی

Image result for ‫چگونگی ترور و به شهادت رساندن  طاهری،میرجلیلی،طهماسبی‬‎


سپس مسعود قربانی به محمدرضا گفت آب سرد
رویش بریز تا به هوش بیاید . من از حمام بیرون رفتم و وارد اتاقی که جواد محمدی و مصطفی معدن پیشه در آن بودند شدم. جواد خطاب به طالب می گفت زندگی و نجاتت دست خودت است یا باید اطلاعات بدهی یا پوستت را می کنم سپس به مصطفی گفت: برو چاقو بیاور مصطفی چاقو را آورد و به جواد داد. جواد دو بار چاقو را روی بازوی طالب کشید که خون نیامد بار سوم چاقو را محکم کشید که بازوی طالب را برید ناگهان طالب بر اثر درد شدید تکان خورد و خون از بازویش جاری شد می خواست حرف بزند که جواد گفت: خفه شو دوباره خواست حرفی بزند جواد گفت خفه شو و با مشت توی دهان طالب کوبید طوریکه دندان هایش شکست و دهانش خونی شد باز که خواست حرفی بزند جواد گفت الان حالیت می کنم و سپس میله ای سربی را برداشت و به دهان و فک و چانه و دندان های او زد مصطفی نیز با میله سربی دیگر که در دستش بود به جاهای مختلف بدن طالب می زد و این ضربات آنقدر محکم بود که طالب از ناحیه دنده هایش احساس درد شدید می کرد.
 
سپس به حمام رفتم دیدم محسن به هوش آمده است مسعود قربانی گفت: باید با آب داغ حال اینها را جا آورد و سپس من آب داغ آوردم و مسعود به من گفت: آب داغ را یواش یواش بریز تا بیشتر زجر بکشد.
 
طوری که تمام تاول های پایش ترکید و حال خیلی وحشتناکی پیدا کرده بود و از جای باندها خون آبه راه افتاده بود و پوست پاها از بدن جدا می شد. محسن بیهوش شد و وقتی به هوش آمد مسعود قربانی که آب داغ را روی دست های محسن ریخت که دستهایش پف کرد و چروک شد و حالت پختگی داشت. من در حالیکه عرق کرده بودم از حمام خارج شدم و به اتاقی که جواد و مصطفی بودند رفتم با صحنه دلخراشی مواجه شدم:
 
پوست سمت راست سرطالب به همراه موهایش کنده شده بود.
 
وقتی طالب به هوش آمد مصطفی سر او را محکم گرفت و جواد با عصبانیت گوش و بینی طالب را برید. طالب بیهوش شد جواد محمدی چاقو را کنار چشم طالب گذاشت و فشار داد که خون از چشمش بیرون ریخت  وقتی طالب به هوش آمد مصطفی با کابل به سینه و پاهای طالب می زد.
 
به حمام رفتم و با کابل شروع به زدن محسن کردم محمدرضا هم دهان محسن را گرفته بود. سپس محسن را که دیگر رمقی در بدن نداشت باز کردیم و داخل اتاق دیگر بردیم و با زنجیر به میز بستیم.
 
من مجددا به اتاقی که طالب در آن شکنجه می شد رفتم. طالب بیهوش، در حالیکه خون در جاهای مختلف صورتش خشکیده بود روی صندلی همچنان در حال شکنجه شدن بود و جواد محمدی در حالیکه انبردست در دستش بود مشغول کشیدن دندان های طالب بود. طالب که به هوش آمد جواد از او اطلاعات می خواست و در مورد یکسری کارت و مدارک پاسداری که از جیب طالب به دست آورده بود سوال می کرد و می گفت: آدرس دوستانت را به ما بده که طالب جوابی نمی داد. جواد گفت: اینطوری نمی شود باید این را کبابش کرد و مصطفی به آشپزخانه رفت و یک گاز پیک نیک و یک سیخ به همراه خودش آورد و به جواد داد.
 
شب آمپول سیانور به بدنشان تزریق کردیم که بعد از تزریق سیانور صدای خر خر از گلوی آنها خارج می شد و ما در حالیکه هنوز زنده بودند و در حال جان دادن بودند بدن آنها را طوری طناب پیچ کردیم که داخل صندوق عقب جا شود و حین طناب پیچ کردن دیدم داخل لباس های طالب خرده شیشه است به طرف خیابان نظام آباد به راه افتادیم تا ماشین را تحویل خروزندی و محمد جعفر هادیان برای دفن بدهیم.
 
بخشی از سوالات دادستان از مهران اصدقی
 
باتوجه به اینکه اجساد شکنجه شده توسط شما، سه تن از برادران پاسدار بوده اند و شما در رابطه با جزییات شکنجه به دو نفر از آنان اشاره نموده اید، در مورد سومین پاسدار شکنجه شده توضیح کافی دهید؟
 
پاسدار سوم که شاهرخ طهماسبی نام دارد به وسیله واحدهای دیگر بخش ویژه که تحت مسوولیت فردی به نام محمد شعبانی با نام مستعار نادر و حمید از مسوولان نظامی بخش ویژه بوده اند ربوده می شود. شاهرخ طهماسبی در یکی از خانه های تیمی بخش ویژه مورد شکنجه قرار می گیرد و پس از مقاومت زیادی که در قبال شکنجه می کند به شهادت می رسد و سپس وی را در محلی دفن می کنند.
 
هدف شما از اعمال این گونه شکنجه های وحشیانه چه بود؟
 
این خط جدای از سایر خطوط ما نبود چون بعد از ضربه 12 اردیبهشت خط شکنجه داده شد و در تحلیل سازمان نسبت به شکنجه گفته می شد که ما ضربه نظامی با رژیم زیاد زده ایم ولی تا به حال کار اطلاعاتی نکرده ایم کار اطلاعاتی موفقیتش خیلی بالا است و از طرفی ماهر نوع شیوه ای اعم از ترور، به آتش کشیدن منازل را انجام داده ایم ولی نتیجه ای نداده بنابراین باید به کار اطلاعاتی رو بیاوریم و با شکنجه افرادی که عضو شبکه های اطلاعاتی رژیم هستند می توانیم براحتی خطمان را جلو ببریم و جلوی ضرباتی که به خودمان وارد می شود بگیریم و به عبارتی حیات و موجودیت سازمان تنها و تنها با ادامه شکنجه امکان پذیر است.
 
این جنایات فجیع توسط چه کسانی طراحی و هدایت می شد؟
 
ضربه 12 اردیبهشت که به مرکزیت سازمان وارد شده بود کیفی ترین و بالاترین نیروهای سازمان را پشت جریان شکنجه کشاند چون مسئله مهم بود و خط سیر عملیاتی سازمان روی شکنجه قرار گرفته بود لذا مرکزیت سازمان در راس این جریان قرار داشت و بطور خاص افرادی از مرکزیت که در هدایت این جریان نقش داشتند عبارتند از مسعود رجوی، علی زرکش یزدی، محمود عطایی، مهدی افتخاری و افرادی که در داخل کشور مسوول اجرای آن بودند مهدی کتیرایی و حسین ابریشمچی... بودند و ما نیز عاملین اجرایی جریان فوق بودیم.
 
برادران در مقابل شکنجه وحشیانه شما چه عکس العملی از خود نشان می دادند؟
 
پاسداران در مقابل اقدامات ما هیچگونه اطلاعاتی ندادند و مقاومت کردند و در مقابل شکنجه های ما مدام الله اکبر می گفتند و هر چه قدر به آنها فشار می آوردیم تا آدرس دوستانشان و نحوه کشف خانه ها را به ما بدهند جواب نمی دادند و اظهار بی اطلاعی می کردند.
 
چه نتیجه ای از شکنجه عاید شما شد؟
 
با آن اهدافی که وارد این جریان شدیم چیزی از آن اهداف نصیبمان نشد و هنوز نتوانسته بودیم کانال ضربات را در بیاوریم و روز به روز ضربات بیشتری از جانب رژیم دریافت می کردیم لذا سازمان تصمیم به خارج کردن آخرین بازمانده های تشکیلات خود که ضربه نخورده بودند را گرفت و برای این که بتواند براحتی این کار را انجام دهد. خطر انجام روزی 30 عملیات به واحدهای عملیاتی داده شد تا جو شهر را متشنج کنند. از طرف دیگر افشای جریان شکنجه سازمان را زیر علامت سوال برده بود و حتی بچه های خودمان نسبت به این جریان مسئله دار شده بودند و سوال می کردند که این کار کیست و ما چون توجیهی برای کار نداشتیم و نتیجه مناسبی هم کسب نکرده بودیم ناچارا می گفتیم کار ما نیست.
 
پس از افشای جریان شکنجه و انعکاس آن در رسانه های گروهی، عکس العمل مرکزیت سازمان تروریستی منافقین چه بود؟
 
ضربات 12 اردیبهشت آنقدر برای سازمان سنگین بود که مانند فردی که غرق می شود و برای نجات خود به هر چیزی دست میاندازد ما نیز برای نجات خود از نابودی تنها به این فکر بودیم که حتی اگر شده برای چند روزی موجودیت سازمان را حفظ کنیم و لذا جنون آمیز دست به شکنجه زدیم و خودمان حتی پیش بینی این مسئله را نکرده بودیم که در صورت فاش شدن این قضیه چه کار کنیم این مسئله نشان دهنده دستپاچگی ما و بی برنامه بودن سازمان و نداشتن تحلیل درت از جریانات بود و وقتی خسرو زندی بعد از این جریان در عملیات دستگیر شد و محل دفن اجساد شکنجه شده و قضیه شکنجه گری سازمان لو رفت سازمان تصور نمی کرد که فاش شدن این جریان اینقدر برایش گران تمام شود و وقتی با انبوه شرکت کنندگان در تشیع جنازه این پاسدار و مسئله دار شدن بچه ها در داخل تشکیلات رو به رو شد و دید تمامی اذهان عمومی بر علیه اش بسیج شده اند مجبور به موضع گیری شد و به ما که در این عمل دست داشتیم گفتند چیزی به افراد تشکیلات نباید بگویید و اگر سوالی کردند بگویید کار خود رژیم است.
 
 
اعتراف فرانسوی!
 
اجساد سه تن از نیروهای کمیته انقلاب اسلامی که به دست عناصر سازمان مجاهدین خلق ربوده شده و پس از شکنجه های فراوان به قتل رسیده بودند، امروز 25 مرداد با شرکت صدها هزار تن از مردم تهران تشیع شد. روزنامه جمهوری اسلامی در گزارشی از این مراسم نوشت: پیکر مطهر سه تن از پاسداران مظلوم کمیته انقلاب اسلامی که به فجیع ترین وضع به دست منافقین ضد خلقی به شهادت رسیدند صبح امروز در میان انبوه هزاران تن از امت عزادار تهران با حضور شخصیت های سیاسی و مذهبی کشور از مقابل کمیته انقلاب اسلامی تشیع و در قطعه  26 شهدای بهشت زهرا به خاک سپرده شد. ساعت 9 صبح امروز در حالی که میدان بهارستان و خیابان های اطراف آن مملو از جمعیت عزادار تهران با چهره های برافروخته شان بود، پیکرهای مطهر شهیدان طالب طاهری، محسن میر جلیلی و شاهرخ طهماسبی، سه شهید مظلوم کمیته انقلاب اسلامی که پس از اسارات به دست منافقین و تحمل هولناک ترین شکنجه های ددمنشانه از سوی مزدوران امریکا، به شهادت رسیدند، طی مراسمی باشکوه در حالی که دسته موزیک مارش عزا می نواخت، به میان جمعیت انتقال داده شد.
 
تشییع کنندگان با گفتن الله اکبر، لا اله اله الله شعار می دادند: مرگ بر منافق، مجاهدین بر سنگر حق می ستیزند، منافقین در پشت جبهه خون می ریزند، ای پاسدار قرآن شهادتت مبارک، دادستان، دادستان به خاطر مکتب من، شکنجه های تن من، القصاص القصاص، شهیدان زنده اند الله اکبر، این جان و تن ما هدیه به رهبر ماست.
 
خبرگزاری فرانسه نیز در گزارشی این مراسم، اقدامات سازمان مجاهدین خلق و مقابله جمهوری اسلامی با آن سازمان را مورد توجه قرار داده است که گزیده ای از آن بدین شرح است: با اجتماع هزاران تن از مردم تهران برای تشییع جنازه سه پاسداری که به وسیله منافقین شکنجه شده بودند، مبارزه ای که مقامات ایرانی از چند روز قبل علیه تروریسم داخلی شروع کرده بودند، مشخص تر شد. اجساد این سه تن در حالی که در پلاستیک پیچیده شده بود بر سر دست های هزاران تن، از کمیته مرکزی مرکز تهران تشییع شد. صدای گنگ دست هیای که با یک نوحه به شدت به سینه ها می خورد با فریاد مرگ بر منافق در حالی که مشت ها به هوا می رفتند جا عوض می کرد...

 

Image result for ‫گل لاله‬‎