« جوان و ازدواج »
39 - درس زندگی را از حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیاموزیم
درس زندگی را از حضرت زهرا (سلام الله علیها) بیاموزیم
1. امیرالمؤمنین در 74 جنگ در مدینه شرکت داشتند. در زمانی که حضرت حضور نداشتند همه کارها به عهده حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود. حضرت آن قدر کار می کردند که روزی حضرت پیامبر آمدند، دیدند که حضرت زهرا در حالی که یک دستش به سنگ آسیاب است و در یک دست ایشان امام حسن قرار دارد و صورتش نیز از آتش تنور سیاه شده است خوابشان برده است. حضرت شروع کردند به گریه کردن. حضرت زهرا چشمانشان را باز کردند حضرت پیامبر فرمودند: "يَا فَاطِمَةُ تَعَجَّلِي مَرَارَةَ الدُّنْيَا لِحَلَاوَةِ الْآخِرَةِ" (بحار الانوار، ج 16 : 143)
2. سلمان می گوید: به خانه علی رفتم دیدم که زهرا مشغول کار کردن است و بچه گریه می کند و فضه هم راحت نشسته استراحت می کند. به فضه گفتم: چرا نشسته ای؟ بلند شو و کاری انجام بده. فضه گفت: که حضرت زهرا اجازه نمی دهد من کاری کنم و کارها را تقسیم کرده است، یک روز من کار می کنم و یک روز زهرا.
روزی که پیامبر، فضه را نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) آوردند، آقا رسول الله فرمودند: دخترم تو هم احساس داری فضه هم احساس دارد، یک روز تو کار می کنی و او استراحت می کند و یک روز او کار می کند و تو استراحت می کنی. آن روزی که زهرا (سلام الله علیها) کار می کردند، فضه کاملاً استراحت می کرد ولی آن روزی که نوبت کار کردن فضه بود حضرت به او کمک می کردند و با او مشغول کار کردن می شدند.
3. با این همه سختی باز هم مولا علی (علیه السلام) می فرمایند: وقتی وارد خانه می شدم و زهرا را می دیدم تمام خستگی از تنم بیرون می رفت گاهی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) می فرمودند: چرا چیزی از من نمی خواهی در حالی که بچه ها در خانه گرسنه مانده اند.
حضرت زهرا می فرمایند: "أَبَا الْحَسَنِ إِنِّي لَأَسْتَحْيِي مِنْ إِلَهِي أَنْ أُكَلِّفَ نَفْسَكَ مَا لَا تَقْدِرُ عَلَيْه (یعنی از خداوند حیا می کنم که تو را مکلف به کاری بکنم که قادر به انجام آن نیستی؛ (بحار الانوار، ج 41 : 30 ) آیا این درد جامعه امروز نیست؟ گاهی حضرت زهرا می فرمودند: پدرم در شب زفاف به من فرمودند که از علی چیزی نخواه مگر اینکه خودش آن را تهیه کند. در تاریخ از این موارد بسیار وجود دارد.