یک میلیون دلار سود فرانکلین از افغانستان
اسناد ساواک نشان میدهد که آنها از زمینهها و بسترهای تاسیس روزنامه آیندگان مطلع بودهاند. در یکی از این اسناد که مربوط به 6 مهرماه 1346 است، آمده :
... از چندی پیش موسسه فرانکلین در تبریز ظاهرا به عنوان نگارش و نشر کتاب و باطنا برای پیش بردن مقاصد خاصی که مورد علاقه فراماسونها میباشد، دست به جمع آوری و همکاری اشخاصی خاص زده و در صدد تهیه کتابهای جدیدی است که از طرف این موسسه انتشار خواهد یافت. در بین این عده آقای «وحدت» و چند نفر آخوند دیگر دیده میشود. از مدتها پیش این موسسه در مرکز برای اخذ امتیاز روزنامه دوندگی میکرد و گویا اخیرا این امتیاز صادر شده و به زودی روزنامه آیندگان از طرف این موسسه انتشار خواهد یافت...
فعالیت و عاملیت همایون صنعتی زاده برای موسسه آمریکایی فرانکلین به ایران ختم نشد و او شعب این موسسه را در برخی کشورهای منطقه از جمله افغانستان نیز برپا کرد. «عبدالرحیم جعفری» در این باره مینویسد:
... بعد از دو سه سالی ضمن ادامه کار چاپ و انتشار کتاب در تهران، تصمیم گرفتم طبق دستور موسسه مرکزی به افغانستان بروم و شعبه فرانکلین را در آنجا هم دایر کنم ... پیشنهاد کردند که کتابهای درسی افغانستان را در تهران زیر نظر سفیر افغانستان و با هزینه آنها چاپ کنیم...به هر طریق بود کتابها چاپ شد و به افغانستان رسید. منافع این کار سرمایهای شد برای موسسه فرانکلین که کارهای بزرگتری انجام دهد ...
«صنعتی زاده» از طریق یک آمریکایی به نام «مک میکین» که کارمند اصل 4 ترومن در افغانستان بود، با وزارت فرهنگ این کشور تماس برقرار کرده و چاپ و نشر کتب درسی افغانی را برعهده گرفت.
چاپ و نشر کتابهای درسی در افغانستان، اگر برای بچههای افغانی نتیجهای جز تزریق فرهنگ غربی و آمریکایی نداشت اما برای موسسه انتشارات فرانکلین، میلیونها دلار سود خالص به همراه داشت. «صنعتی زاده» در پاسخ به این سوال که چاپ و نشر کتابهای درسی افغانستان هر سال چقدر برای فرانکلین سود داشت، پاسخ میدهد:
... حدود یک میلیون دلار... یک میلیون دلار خیلی پول بود...
ساواک گزارش مفصلی درباره مسافرت «صنعتیزاده» و دیگر مسئولین فرانکلین به افغانستان برای چاپ کتب درسی تهیه کرد که هنوز در اسناد موسسه فرانکلین موجود است.
فساد اداری و مالی در موسسه فرانکلین
در طول سالهایی که موسسه فرانکلین تحت مدیریت «همایون صنعتی» یا «علی اصغر مهاجر» در ایران فعالیت میکرد، فسادهای متعدد اداری و مالی در آن جریان داشت که بعضا همچون دملی چرکین سر باز میکرد و نشان میداد که موسسه یاد شده از یک سازمان ظاهرا فرهنگی به یک دکان کاسبکاری تبدیل شده است!
یکی از این موارد فسادهای اداری و پارتی بازیها و حاکمیت روابط بر ضوابط به دلائل مختلف مفسده آمیز بود. یکی از اسنادی که از آن زمان باقی مانده، نشان میدهد که چگونه مدیران موسسه بر سر یک منشی نامه نگاری میکنند و هریک درصدد تصاحب وی هستند اما آنکه در نهایت برنده ماجرا میشود مدیر اصلی یعنی «علی اصغر مهاجر» است که سپس خانم منشی را به عنوان دستیار به لندن میبرد تا در مصاحبه با متقاضیان منشی گری برای دفتر لندن موسسه فرانکلین حضور داشته باشد!