به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,051
بازدید دیروز: 2,123
بازدید هفته: 10,238
بازدید ماه: 16,028
بازدید کل: 23,504,400
افراد آنلاین: 12
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۰۹ فروردین ۱٤۰۳
Thursday , 28 March 2024
الخميس ، ۱۸ رمضان ۱٤٤۵
فروردین 1403
جپچسدیش
321
10987654
17161514131211
24232221201918
31302928272625
آخرین اخبار
۸ - این چهره تطهیر شدنی نیست - وزیران ایرانی که در مذاکرات وکیل آمریکا می‌شدند! ۱۳۹۶/۰۱/۲۳
این چهره تطهیر شدنی نیست - ۸

وزیران ایرانی که در مذاکرات وکیل آمریکا می‌شدند!

Image result for ‫وزیران ایرانی که در مذاکرات وکیل آمریکا می‌شدند!‬‎
 

سید روح‌الله امین‌آبادی

در شماره‌های پیشین این سلسله نوشتار به ابعاد گوناگونی از حکومت پهلوی پرداخته‌ایم‌، حکومتی که از سویی کوچکترین آزادی به مردم در انتخاب مسیر حرکت و زندگی خود نمی‌داد و برگزاری انتخابات در آن رژیم به اذعان سران این حکومت و حتی خود شاه یک ظاهرسازی بوده و با تقلب نمایندگان به مجلس راه می‌یافتند و از سوی دیگر نیز یک تعداد محدود خانواده‌های متنفذ اداره کشور را به عهده داشتند.
از لحاظ اقتصادی نیز مردم در فقر و محرومیت مطلق به سر می‌بردند و در حالی که اکنون با گذشت نزدیک به چهار دهه از پایان آن ایام عده‌ای با توهم فراموشی مردم یا ضعف تاریخ ادعای ارزانی و وفور در رژیم پهلوی را دارند نشان دادیم که گرانی‌ها و تورم بالا در دوره صدارت هویدا تا بدان جا پیش رفت که او هر روز برای توضیح این گرانی‌ها و دلیل آن به مجلس می‌رفت و در یکی از این آمد و رفت‌ها گفته بود مگر مردم چقدر نخود می‌خورند که ده برابر شدن قیمت آن تاثیری در زندگی آنان داشته باشد؟!
در این قسمت به بعد دیگری از چهره پهلوی خواهیم پرداخت و آن سیاست خارجی شاه!

آمد و شد دولت‌ها در آمریکا و تغییر سیاست‌های شاه!
سیاست داخلی و خارجی شاه همواره تحت تاثیر آمد و شد دولت‌ها در آمریکا بوده است از این رو او تلاش‌های گسترده ای انجام می‌داد که برخی افراد در آمریکا به قدرت برسند تا منافع او بیشتر تامین شود ولی همواره روسای جمهور بر اساس نظر و میل او انتخاب نمی‌شدند!
از ظاهر امر که بگذریم به تغییر سیاست‌های شاه بلافاصله پس از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا می‌رسیم که عجیب و در عین حال تاسف‌بار به نظر می‌رسد.
هیچ استدلالی قوی‌تر از این برای اثبات و نشان دادن وابستگی رژیم پهلوی به قدرت‌های خارجی نیست که سیاست‌های یک کشور مستقل که بایستی به صورت مجزا و فارغ از آمد و شد مسئولین دیگر بلاد تعیین و اجرایی شود با انتخاب یک رئیس‌جمهور در آمریکا دستخوش تغییرات اساسی می‌شود.
کندی در سال 1961 در آمریکا به ریاست جمهوری انتخاب شد‌، کندی از زماني كه به عنوان سناتور ايالت «ماساچوست» فعاليت داشت، از دوستان علي اميني از رجال عصر پهلوی و در شمار هواداران زمامداري وی بود و از این جهت پیروزی کندی موفقیت علی امینی را در پی داشت!
براساس برنامه و طرحی که مشاوران كندي تدوين كرده بودند، قرار بود علي اميني به عنوان مجري اصلاحات ظاهري مورد نظر رئیس‌جمهور وقت آمریکا، عهده‌دار مقام نخست‌وزيري ايران باشد. بر اين اساس دولتمردان آمریکایی از شاه خواستند تا علي اميني را به نخست‌وزيري منصوب كند و راه را براي اجراي اصلاحات مورد نظر آمریکا هموار سازد و این‌گونه هم شد!
آمریکا این بار تعارف نداشت و انتصاب علی امینی به عنوان نخست‌وزیر تنها یک پیشنهاد به شاه نبود که می‌توانست بپذیرد یا نه و کار خودش را بکند‌، آمریکا به صراحت به شاه گفته بود که اگر این کار را انجام ندهی به کودتا و فروپاشی سلطنت منتهی خواهد شد!
در بخشی از خاطرات ارتشبد فردوست آمده است ‌: «... دولت آمريكا ترديد و دودلي سال‌هاي 1332 ـ 1339 را كنار گذاشت و با قاطعيت وارد گود شد و به محمد‌رضا پهلوي فشار آورد كه هر چه سريع‌تر علي اميني را با اختيارات كامل به نخست‌وزيري منصوب كند. شدت فشار آمریکا به حدي بودكه ظاهراًَ در مسافرت زمستاني سال 1339 او به سوئيس به وي اعلام شد كه اگر با خواست جديد آمریکا موافقت نكند، با سقوط سلطنت و رياست جمهوري اميني مواجه خواهد شد...» (1)
این گونه بود که علی امینی اردیبهشت 1340 نخست‌وزیر شد و کار خود را در جهت امیال و سیاست‌های آمریکا آغاز کرد‌، سیاست‌های این دوره چه در عرصه داخلی و چه در حوزه‌های خارجی با صلاحدید آمریکا تعیین و به مورد اجرا گذاشته می‌شد!
عجیب‌تر آن که علی امینی به همان صورتی که آمده بود به همان ترتیب نیز می‌رود‌، با اعمال فشار آمریکا شاه مجبور به انتخاب او به عنوان نخست‌وزیر می‌شود و در نهایت نیز با اخذ رضایت آمریکا امینی برکنار می‌گردد.
در اوج اختلافات میان دولت امینی و دربار، چستر پاولز (مشاور کندی در امور آسیا و آفریقا) برای حل اختلاف به تهران آمد و اقدامات دولت امینی را تأیید کرد. اما شاه در مذاکره با مشاور و نماینده کندی‌،  موافقت پاولز را در مورد سفر خود به واشنگتن و ملاقات با رئیس‌جمهور آمریکا به دست آورد.
شاه در مذاکره خصوصی و سه ساعته که سلطنت خود را در گرو موفق شدن در آن می‌دید، خود را با تمام پیشنهادات کندی موافق و همراه نشان داد. رئوس نظریات کندی، بعدها تبدیل به اصول شش‌گانه‌ انقلاب سفید شد. کندی که انتظار داشت به دنبال شروع اصلاحات ارضی، سلسله اصلاحات دیگری نیز در جهت تبدیل ایران به یک رژیم سرمایه‌داری و در حال پیشرفت صورت پذیرد، با آشکار شدن شکست‌های سیاسی و اقتصادی امینی، و با توجه به اعلام آمادگی شاه برای انجام تمام طرح‌های آمریکا، تغییر موضع داد و حاضر شد که دو سال به شاه فرصت دهد تا با دگرگونی عمیق اجتماعی تمایل واقعی خود را به اصلاحات آمریکایی نشان دهد. (2)
به هر حال امینی پس از اخذ رضایت آمریکا مجبور به استعفا شد و نخست‌وزیران بعدی به ترتیب و با نظر قدرت‌های خارجی منصوب گردیدند.
ترس‌، غرور و اشتباه محاسباتی!
ماروین زونیس در کتاب شکست شاهانه یکی از منابع قدرت شاه در سال‌‌های بعد از کودتای ۲۸ مرداد را، روابط همه جانبه در عالی‌ترین سطح، با قدرت بلامنازع و مسلط دنیا یعنی آمریکا می‌داند. (3)  اما ترکیب ترس و غرور سبب اشتباه محاسباتی وی و در نهایت نهادینه شدن دست‌نشاندگی عمیق در ابعاد مختلف سیاست‌ورزی شاه شد. در واقع ترکیب تهدیدات شوروی، عراق- به عنوان همسایه غربی و مورد حمایت شوروی و با سابقه اختلافات ارضی و مرزی متعدد از جمله اروندرود-  و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به عنوان رقبای ایدئولوژیک ایران – پان ایرانیسم در مقابل پان عربیسم-  با توهم احیای مجدد امپراطوری ایرانی، شاه را بیش از پیش به آمریکا و شخصیت‌های آمریکایی وابسته کرد.(4)
یک نمونه دیگر!
انتخاب جمشید آموزگار به عنوان نخست‌وزیر در سال پایانی رژیم پهلوی از چند جهت قابل تأمل است؛ نخست اینکه وی به عنوان شخصی که توانایی بهبود شرایط اقتصادی را دارد، برای خروج کشور از تورم و رکود سنگین در سال 56 از سوی شاه به این سمت انتخاب شد. از سوی دیگر با توجه به حجم گسترده اعتراضات و مخالفت‌ها در کشور، شاه بر این تصور بود که انتخاب آموزگار در مسند نخست‌وزیری با توجه به وجهه بین‌المللی نامبرده‌، موجب ایجاد فضای باز سیاسی مد نظر کارتر رئیس‌جمهور جدید آمریکا در کشور خواهد شد و این مسئله در نهایت منجر به آرام شدن اوضاع می‌گردد. (5)
«فضاي باز سياسي» اصطلاحي است كه به شرائط سياسي ايران از زمستان 1355 تا سقوط پهلوی اطلاق شده است. اين دوره كه با پيروزي كارتر و شكست جمهوري‌خواهان در جريان انتخابات رياست جمهوري آغاز شده بود، در نهايت به واسطه شرايطي كه بوجود آورد، به روند سقوط شاه كمك فراواني کرد.
آغاز به كار كارتر در دي ماه 1355 مقارن با اهميت يافتن مسائلي چون حقوق بشر و عدم فروش تسليحات به رژيم‌هاي ديكتاتوري در سياست‌هاي آمريكا بود. شاه كه همواره درصدد جلب رضايت بيگانگان بود،‌ اين بار نيز سعي كرد خود را با سياست‌هاي جديد واشنگتن هماهنگ سازد.(6)
 با این حال انتخاب آموزگار هیچ‌کدام از دو هدف را برای شاه به ارمغان نیاورد. آموزگار در ابتدا با دموکرات جلوه دادن کابینه خود از منتقدین خواست تا نظرات و نقدهای خود را مطرح کنند تا امکان حل آنها در یک فضای آرام و بدور از خشونت صورت گیرد. نکته جالب در این خصوص چندگانه عمل کردن آموزگار بود زیرا وی از طرفی به مذاکره با معترضان و روحانیون می‌پرداخت تا ایشان را آرام کند و از طرفی نیز در رسانه‌های بین‌المللی قدرت این قشر از جامعه را بسیار ضعیف نشان می‌داد.
 آموزگار همواره تلاش می‌کرد خود را مهره آمریکا نشان ندهد. هرچند بسیاری بر تمایلات وی نسبت به این قدرت آگاه بودند و این تمایلات تا حدی بود که خود سفیر وقت آمریکا در زمان بر عهده داشتن وزارت دارایی توسط آموزگار، اذعان داشت که وی در بسیاری از مجادله‌های میان ایران و آمریکا جانب آمریکا را گرفته است. (7)
از این رو آموزگار بر این باور بود که در دوران نخست وزیری با مساعدت آمریکا امکان خروج از بحران اقتصادی و سیاسی فراهم خواهد شد  ولی با توجه به روی کار آمدن کارتر از حزب دموکرات و هزینه‌های سنگینی که شاه برای پیروزی جمهوری‌خواهان کرده بود، عملا این امید آموزگار نقش بر آب شد.(8)
 آموزگار در روزهای آخر نخست‌وزیری وضعیت ایران را برای سفیر آمریکا کاملا آرام توصیف می‌کند و مخالفین رژیم پهلوی را بسیار اندک می‌شمارد تا جایی که اعلام می‌کند این عقیده که آیت‌الله‌ها بر مردم و بازاریان نفوذ دارند افسانه‌ای بیش نیست‌، و همه چیز تحت کنترل دولت وی می‌باشد. وی برای آرام جلوه دادن اوضاع می‌گوید‌؛ «همواره منافع روحانیون با بازاریون در یک‌سو بوده و زمانی که بازار از روحانیون طرفداری نکرده این گروه هیچ پشتیبانی نداشته‌اند» و با توجه به اقدامات درست شخص نخست‌وزیر، بازاریون از کمک به روحانیون دست برداشته و مخالفین شاه بسیار اندک و ضعیف شده‌اند.» (9)
این همه نشان می‌دهد که نخست وزیران کشور همواره خود را به آمریکا و نیز سفیران این کشور در تهران پاسخگو می‌دیده‌اند‌، آنان تلاش داشتند تا اوضاع کشور را برای سفیر آمریکا تشریح کرده و خود را موفق نشان دهند و با فهم خواسته‌های آمریکا در جهت اجرایی کردن آن و کاستن از اعتراضات خارجی به حکومت بکوشند‌، خواسته‌هایی که هیچ‌گاه پایانی بر آن نبود و شاه نیز با اجرایی کردن این خواسته‌ها نتوانست خود را حفظ کند.
در شماره‌های آینده این سلسله نوشتار بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.