زينب سلام الله عليها
باري... زينب است و يک وسعت تاريخ، حريت و شجاعت.
زينب است و يک آغوش معطر، عفاف و حيا.
زينب است و يک دهان فرياد و خروش بر ضد ستم و افشاگري بر ضد سلطه فريب!
مردانمان، از او درس جوانمردي ميآموزند،
زنانمان، در مکتب او، الفباي دينداري و حق مداري و دفاع از امام و رهبر و پرستاري از روحهاي خسته و دلهاي آزرده ميآموزند.
اي زينب، اي تنديس صبر و وفا!
حديث وفا را از روزي آموختيم، که پروانهوار،گرد شمع حسين ميچرخيدي و خود را به آتش اين عشق ميزدي.
((صبر)) را از تو آموختيم، که از درياي خون گذشتي وشهادت هفتاد و دو ستاره را با چشم ديدي و بر پيکر خورشيد و حنجر خونين بوسه زدي.
اي زينب، اي آينه((فاطمه نما))!
اگر تو نبودي، موج خونهاي کربلا، فراتر از آن دشت سرخ نميرفت.
اگر خطابه هاي حماسي تو نبود، فرياد شهيدان، در هياهوي شادي و سرمستي کوفيان و شاميان گم ميشد.
اگر تو نبودي، ((کتاب شهادت)) را چه کسي تفسير ميکرد؟
((پيام خون)) را چه کسي به خفتگان بستر غفلت ميرساند؟
اي زينب، اي پرستار بيمار کربلا!
اي زينب، اي اسوه همسران و مادران و خواهران و دختران((شهدا))!
اي زينب!
اي دختر ولايت، اي خواهر شهادت، اي الگوي صبوري!
نامت، هماره درس آموز باد.
و يادت هميشه الهام بخش((عزت)) و ((شرف)).
((زينب))، آن شير زن، آن ((اسير آزادي بخش))، از خون حسين عليه السلام پتکي ساخت و بر سر خفتگان ((شهر افسوس)) يزيد ساخته فرو کوفت و پيام آن ((ثار))هاي جوشان و مقدس را به گوش همه بي خبران و اغفال گشتگان رساند.
((زينب))، زينت پدر بود، و ... يار برادر، رسول خون شهيد، مفسير کتاب کربلا، و مبين درسهاي عاشورا...
اگر خطبههاي شورگستر زينب نبود، کربلا فراموش شده بود.
اگر آن سخنرانيهاي افشاگر نبود، خون شهدا هدر ميرفت.
و ... اگر آن تبيينها و تفسيرها نبود((عاشورا)) تحريف ميشد.
اگر خطابه زينب نبود، کتاب عاشورا، بدون نتيجهگيري خاتمه مييافت.
اگر زينب نبود، جلد دوم ((دفتر خون))، نگاشته نميشد.
زينب، پيک انقلاب و پيام گزار خون شهدا بود.
زينب، اسيري بود، آزادي بخش، که آزادي را، با اسارت خويش، براي ملت به ارمغان آورد. و آزادي را از ((اسارت)) آزاد کرد.
پس از شهادت، مرحله دوم نهضت عاشورا به دوش زينب عليها السلام و سجاد عليه السلام و اسيران اهل بيت بود. اين آزادگان، رسالت تفسير خون و شهادت را به دوش گرفتند و درس ((آزادي)) در ((اسارت)) را به همه کربلاييان تاريخ آموختند.