دو استقامت
گفتم: اگر دنيا يک ميدان وسيع مسابقه باشد، کدام ورزشکاران برنده اند.
گفت: آنها که ((قله آزادگي)) را فتح ميکنند، آنها که به ((شکم شهوت)) مشت ميزنند، آنها که نفس خود را ((خاک)) ميکنند، آنها که به باشگاه تقوا و عفاف ميروند. آنها که بار سنگين مسووليت را بلند ميکنند، آنها که براي زيبايي(( اندام روح)) کار و تمرين ميکنند ...
گفتم: من به تربيت بدني علاقه مندم.
((آن نيست شجاعت که گلو چاک کني
مردانگي آنجاست که دل پاک کني))
((وقتي که به باشگاه تقوا رفتي
اي کاش حريف نفس را خاک کني))
گفتم: دويدن را هم دوست دارم. کاش ميدان بزرگتري بود تا ...
گفت: اين همه مي دودي، به جايي هم ميرسي؟
((تربيت جان)) چطور، به آن هم علاقهاي داري؟
گفتم: خود دويدن يک ورزش است، ((تا کجا)) خيلي مهم نيست.
گفت: در مسير طولاني دنيا تا آخرت، بشدت نيازمند ((دو استقامت)) هستيم. بدون آن از رقبا عقب ميمانيم و از فينال محروم ميشويم.
گفتم: مگر همه آنها که ميدوند، ميرسند؟
گفت: نکته همين جاست. خيليها ميدوند، ولي نميرسند!...
نویسنده : جواد محدثی : روز پنجشنبه ٢٧ اسفند ،۱۳۸۳