نويد صبح
اى مهدى! اى امام رهايى، دلهاى پر ز درد در انتظار لحظه ديدارمى تپد.
اى ناخداى كشتى انسان، بيا، بيا بس خون حق طلب كه به بىحرمتىبريخت، بى كمترين گناه، بس خانهها كه بر سر مردم خراب گشتشدروزشان سياه اى آخرين امام! كى مىشود كه آمده، برگيرى انتقام؟اينك در اين جهان، هر سو شعار تفرقهانگيز دشمنان هر دم هزارنغمه ز حلقوم «سامرى» هر جا هزار دام، ز «قارون زرپرست»هر سو هزار معبد تاريك شرك و جهل هر لحظه بانگ ناخوش «گوسالهزرين» مردم اسير دام و كمند تحيرند اى رهبر نجاتستمديدگان،...بيا اى آخرين پناه و اميد جهان،...بيا
مهدى (ع) خواهد آمد.
او موعود ملتها و منجى امتها و منتقم خونهاى شهداست.
او مىآيد... رايت اسلام در دست، زبور داود در بر، مشعل هدايت در پيش، «تابوت سكينه» به همراه، عصاى موسى در كف، ذوالفقارعلى در دست، پرچم پيامبر(ص) را مى گشايد، با نصرت الهى وسپاه رعب ، حق را تجلى مى بخشد و عدالت را حاكم مى سازد ومستضعفان را به امامت زمين و وراثت جهان مى رساند.
آن روز، روز ظهور اسلام و دين، روز گسترش عدل و داد، روز خلاص ونجات، روز فتح بزرگ و پيروزى نهايى است.
روز حكومت صالحان و امامت مستضعفان است.
روز استخراج گنجها، روز فتح شهرهاى شرك و سقوط پايگاههاى كفراست.
دولت مهدى(ع)، دولت حق و اسلام است و ياران و هوادارانش ازاستوارترين، با وفاترين و صادق ترين يارانند.
آن حضرت پس از ظهور، حكومت واحد جهانى تشكيل مىدهد، جهان راآباد و عقول و انديشهها را كامل مىسازد، چشم جهان و جهانيان رابه روى عدل و احسان مىگشايد.
اينها اميدهايى است كه به آينده داريم.
ما چشم به راه آن طلوع و ظهوريم ، تا اين «انتظار» به سرآيد و آن «روز موعود» فرا رسد.
«غيبت» و دوران «انتظار» جوشش دوباره «غدير»ى عاشورايىدر نينواى زمان است. در بسترى از فرات ظهور و علقمه نور.
«عصر ظهور»، رجعت دوباره بعثت در حرا ، امامت در غدير وشهادت در عاشوراست.
«مهدى»، همان «محمد» است، در جلوه علوى و حسن حسنى و شورحسينى.
دولت مهدى، تجسم آرمان «بعثت» و «غدير» و «عاشورا»ست.
«نيمه شعبان» ياد آور آن حكومت موعود و دوران مسعود است .
ياد مهدى(ع) افروختن چراغ شوق در دل شيعيان و اميد دادن بهمحرومان است. با نام آن محبوب، گلواژههاى «انتظار» ، «ظهور» ، «فرج» ، (حكومت جهانى) ، (قسط و عدل) و (ديدار)مىشكوفد.
مهدى(ع)، خورشيد جانها و اميد انسانهاست.
يادگار پيامبران ، خلاصه ابراهيم ، عصارهمحمد(ص) و زنده كنندهسنتها و نابود كننده بدعتهاست.
انتظار فرج، فلسفه مقاومت است، نه عامل تسليم.
منتظران واقعى ، سلاح بر دوشان شهادت طلباند، كه «استقامت»مدال و نشان آنان است و «ايمان» ره توشه حركتشان و «توكل)تكيهگاه هميشگى ايشان است.
منتظران، چشم به راه سپيده تاريخاند.
با «بصيرت» و «جهاد» ظلمتشب ظلم را مىشكافند و رها ازتعلقات، خود را براى شهادت در ركاب آن مولى، آماده مىسازند.
انتظار، درختى است كه جز «اقدام» و «اصلاح»، ميوهاىنمىدهد. انتظار فرج، دل بستن به ظهور و حضور پيشوايى است كهبندها را از دست و پاى بشريتبگسلد و خونخواه مظلومان تاريخگردد و انتقام شهيدان طف را باز ستاند.
پيشوايى كه «وارث» است، وارث دين محمد و خط سرخ شهادت.
«قائم» است ، ايستاده و استوار و پا بر جا، تا جهانى را بهقيام حقطلبانه وا دارد.
«بقيهالله» است، يادگارى از خط امامان و ذخيرهاى از سوى خدا
نویسنده : جواد محدثی : روز دوشنبه ٢۸ شهریور ،۱۳۸٤