به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 158
بازدید دیروز: 1,937
بازدید هفته: 2,095
بازدید ماه: 117,601
بازدید کل: 23,779,398
افراد آنلاین: 2
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
یکشنبه ، ۳۰ اردیبهشت ۱٤۰۳
Sunday , 19 May 2024
الأحد ، ۱۱ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
28 - انحراف مبانی تفکر غرب درخصوص آزادی جنسی (پرسش و پاسخ) ۱۳۹۳/۰۲/۰۶

 انحراف مبانی تفکر غرب درخصوص آزادی جنسی

(پرسش و پاسخ)

Image result for ‫آزادی جنسی‬‎

پرسش: تفکر آزادی مطلق و بی‌قید و بند روابط جنسی در غرب از چه مبانی و اصولی برخوردار است و آیا چنین رویکردی می‌تواند انسان رابه سعادت و رستگاری برساند؟
 

پاسخ:آنچه امروزه در دنیای غرب تقدس یافته، لزوم ایجاد آزادی مطلق و از بین بردن هر نوع قید و بندی در زمینه روابط جنسی است، که این تفکر را نه‌تنها در جوامع خود پیاده کرده‌اند بلکه خواهان گسترش آن در تمامی کشورهای جهان در قالب حقوق بشر و قالب‌های دیگر می‌باشند. اما با اندکی تأمل در مبانی این اندیشه، به وضوح می‌توان به انحراف آنها از مسیر آموزه‌های عقلانی، انسانی و وحیانی پی‌برد. شارع مقدس اسلام درخصوص غرائز انسان دعوت به توقف کنترل و رهبانیت ننموده بلکه در چارچوب آموزه‌های عقلانی و وحیانی استفاده صحیح و بهینه از غرائز را سفارش و تأکید کرده است. بنابراین نه آزادی مطلق و بدون قید و شرط استفاده از غرائز مورد تأیید شارع مقدس است و نه تعطیلی و توقف و کنترل آنها.
استاد شهید مرتضی مطهری(ره) در کتاب اخلاق جنسی از صفحه14 تا 22 این اندیشه را به‌طور روشن و شفاف توضیح داده و در پایان نتیجه می‌گیرد که ادامه راه بشر در این مسیر جز فنای انسانیت چیز دیگری را دربر ندارد. استاد شهید می‌نویسد:
«دنیای غرب در زمان حاضر، در زمینه اخلاق جنسی نسبت به گذشته، به اصطلاح یک دور 180درجه‌ای زده است. امروز همه سخن از تقدیس و احترام علایق و روابط جنسی و لزوم آزادی و برداشتن هر قید و بندی در این زمینه است. در گذشته آنچه گفته شده است، به نام دین بوده و امروز نقطه مقابل آنها به نام علم و فلسفه پیشنهاد می‌شود. طرفداران اخلاق جنسی نوین، نظرات خود را بر سه اصل مبتنی کرده‌اند:
1- آزادی هرکسی تا آنجا که مخل آزادی دیگران نباشد، باید محفوظ بماند.
2- سعادت بشر در گرو پرورش تمام استعدادهایی است که در وجود وی نهاده شده است. خودپرستی و بیماری‌های ناشی از آن، مربوط به آشفتگی غرایز است. آشفتگی غرائز از آنجا ناشی می‌شود که میان آنها تبعیض شود. بعضی ارضا و اشباع و بعضی دیگر همچنان ارضا نشده باقی بمانند. علیهذا برای اینکه انسان به سعادت زندگی نائل آید، باید تمام استعدادهای او را متساویاً پرورش و توسعه داد.
3- رغبت بشر به یک چیز، در اثر اقناع و اشباع، کاهش می‌یابد و در اثر امساک و منع، فزونی می‌گیرد. برای اینکه بشر را از توجه دائم به امور جنسی و عوارض ناشی از آن منصرف کنیم، یگانه راه صحیح آن است که هرگونه قید و ممنوعیتی را از جلوی پایش برداریم و به او آزادی بدهیم. شرارت‌ها، کینه‌ها و انتقامها هم ناشی از اخلاق خشن جنسی است.
اینهاست اصولی که اخلاق نوین جنسی را بر آنها نهاده‌اند. ممکن است افرادی که اطلاع کافی ندارند، طرح مباحث بالا را چندان لازم و مفید ندانند، اما به نظر ما بحث در این گونه مسائل در اجتماع حاضر، بسیار ضرورت دارد. نه‌تنها از آن جهت که افکار فلاسفه و متفکران معروف و مشهوری را به خود جلب کرده است، بلکه از آن نظر که این افکار در میان طبقه جوان درحال پیشرفت و توسعه است.
چه بسا جوانانی هستند که سرمایه فکری‌شان وافی نیست که به بررسی این مسائل بپردازند. ممکن است شخصیت و شهرت صاحبان این افکار، آنها را تحت نفوذ و تأثیر خود قرار دهد و عقیده پیدا کنند که این سخنان صددرصد مطابق با منطق است. به نظر ما ضرورت دارد، خوانندگان محترم را در جریان بگذاریم و آگاه کنیم، افکاری که در این زمینه از غرب برخاسته و جوانان ما تازه با الفبای آن آشنا شده‌اند و احیاناً تحت عنوان‌های مقدسی نظیر آزادی و مساوات، با جان و دل آنها را می‌پذیرند، به کجا منتهی می‌شود و آخر این خط سیر کجاست؟ آیا اجتماع بشر قادر خواهد بود درا ین مسیر گام بردارد و راه خود را ادامه دهد، یا اینکه این کلاهی است که برای سر بشر خیلی بزرگ است. این راهی است که ادامه دادن آن، جز فنای بشریت چیزی دربر ندارد.»
«می‌گویند در اروپا تا حدود زیادی عدالت هست، اما عواطف بسیار کم است. حتی در میان برادران، پدران و فرزندان عواطف کمی مشاهده می‌شود، برخلاف مردم مشرق‌زمین چرا؟ برای اینکه این‌گونه عواطف در کانون‌های باصفا و صمیمی و پرمهر خانوادگی رشد می‌کند، اما در اروپا چنین صفا و صمیمیت و وحدت و یگانگی که میان زنان و شوهران وجود دارد، در آنجا وجود ندارد، برای اینکه در آنجا عواطف جنسی میان زن و مرد به یکدیگر اختصاص ندارد. هر کدام به‌طور نامحدود می‌توانند لااقل از تمتعات نظری و لمسی در اجتماع بزرگ بهره‌مند شوند. وقت آن است که غرب مانند همه زمان‌های دیگر، با همه تقدمی که در علوم و صنایع دارد، فلسفه زندگی را از شرق بیاموزد.» (همان، ص28)