سرت سلامت اگر سر نماند روی تنت
چو شیر شرزهای از بیشهات برون شده ای
کسی ندیده چنین عاشق جنون شده ای
تو کیستی؟ یل امالبنین! گل خونین!
سر بریده ی خورشید غرق خون شده ای!
سر تو را به طبق میبرد به نزد یزید
گناه زادِ هوس بارهی زبون شدهای
سر تو را به سر نی زدند مثل حسین(ع)
چه اعتبار و چه حیثیت فزون شدهای
فدای پیرهن پارهات، برادر من!
شبیه یوسف در چاه واژگون شدهای
نماد غیرت و ایمان، سیاوش ایران!
شکیب زینبی و صبر آزمون شدهای
کدام منطق و شعر از تو میتواند گفت؟
هزار بغض مزامیر ارغنون شدهای
به جای فرش سلیمان چه هرزه میلافد
سیاه رایت پوسیده ی نگون شدهای
ستاره گرد سرتگریه میکند هر شب
شهاب ثاقب و خورشید بیسکون شدهای
سرت سلامت اگر سر نماند روی تنت
تو راز گمشدهی آن عقیق خون شدهای