وجه مشخص اين سازمانها آن است كه اغلب آنها تروريستى بوده، داراى گرايشهاى دينى نژادپرستانه و بسيار افراطى هستند. اين سازمانها داراى پيوندهاى مشخصى با يكديگر هستند، و برخى از آنها نيز منشعب از سازمانهاى ديگر هستند. اين امر، خود نشانگر همپيوندى نيرومند ميان تمامى اين سازمانهاست. عمدهترين اين سازمانها عبارتند از:
سازمان ناحال
ناحال نام اختصارى جوانان رزمنده پيشگام اسرائيل است. و آن سازمانى است كه در سال 1948.م، در آغاز جنگ استقلال، به منظور آمادهسازى پسران 17 ساله براى شركت در جنگها تشكيل شد. در ابتدا هدف اصلى اين سازمان دفاع بود. اما پس از آن، سازمان مستقلى شد كه نظام وظيفه و كشاورزى را به هم آميخت، و به عنوان پايه تعاونىهاى كشاورزى اسكان در ايجاد مستعمرههاى مناطق مرزى بهشمار آمد.
واحد 101
با وجود اينكه در طى سالها، و حتى پيش از تشكيل رژيم صهيونيستى، تروريسم بر روى اجساد ملت فلسطين، لازمهى قدرتنمايى و سيطره رهبران اين رژيم بوده و هست؛ ولى اگر قدرى در ماهيت ترور و «تروريسم مجسم در شكل انسان» دقيق شويم، قطعاً در برابر خود تروريستى چون آريل شارون را خواهيم ديد.پس از تشكيل رژيم صـهيونيسـتى،فـعاليـتهاى خرابكارى و تروريستى شارون در واحدى كه مأمور تشكيل آن شد و واحد 101 نام داشت شكل گرفت. اين واحد، كشتار اهالى روستاى قبيه و ديگر كشتارهايى كه در نوع خود كارنامه نظامى و تروريستى شارون تشكيل مىدهند را مرتكب شد.
مجله بماحانيه، سخنگوى ارتش اسرائيل، در مورد واحد 101 چنين نوشته است:
«آريل شارون در اگوست 1953.م از كرسى دانشگاه كنارهگيرى كرد، و بار ديگر یونيفورم نظامى و فرماندهى واحد جديدى كه در ارتش اسرائيل به نام واحد 101 تشكيل داد را بر عهده گرفت. اين واحد كه تعداد افراد آن از 45 تن تجاوز نمىكرد، دهها عمليات تروريستى را به اجرا درآورد. با وجود اين، فقط پنج ماه دوام آورد، تا اينكه در ژانويه 1954.م منحل، و به واحد چتربازان ملحق شد.»
در مورد تأثير شگرف اين واحد تروريستى بر ارتش رژيم صهيونيستى در نخستين سالهاى خود، جاى هيچگونه شكى وجود ندارد. عدهاى عقيده دارند كه اين واحد در ايجاد تحولى در اصول جنگى رژيم اشغالگر قدس، نقش مهمى ايفا نموده است.
بماحانيه با شارون به گفتوگو نشست، تا آنچه را كه او در مورد اتفاقات آن روز تعريف مىكرد بشنود. معلوم شد كه شارون با وجود سپرى شدن 32 سال از آن رويدادها چيزى را فراموش نكرده است. وى حتى جزئيات عملياتى را كه آن روزها در واحد 101 به اجرا درمىآورد، براى خبرنگار اين مجله تعريف كرد.
هنگامى كه گفتوگو در مورد «واحد 101» احداثى شارون آغاز شد، وی آن را به عنوان يك نمونه تمام عيار مورد توصيف قرار داد. وى ضمن مخالفت با تلاشهايى براى خدشهدار كردن اين اسطوره صورت مىگيرد گفت:
«اصولى را كه آن روزها در پيش گرفته بودم امروز نيز آنها را در پيش مىگيرم.»
شارون اعتراف نمود:«ارتش اسرائيل راه خود را در 1953.م، يعنى هنگام تشكيل واحد 101 آغاز نكرد. ارتش در خلال جنگ استقلال ارتش بزرگى بود. ولى بعد از پايان جنگ وارد مرحله دشوارى شد.»
شارون در توصيف زمينهاى براى تشكيل واحد 101 اظهار داشت:
«در فاصله بين 1949 و 1953، موج گستردهاى از فعاليتهاى تروريستى عربى - فلسطينى وجود داشت. تروريسم عربى پديده تازهاى نيست، و زاييده جنگ لبنان نبود. امروز درست يك قرن از عمر تروريسم عربى سپرى مىشود.»
به گفته وى تعداد عمليات نفوذى اعراب به اسرائيل در سال 1953.م، به بيش از 3000 عمليات بالغ شد، و به كشته شدن صدها يهودى كه اكثرشان غيرنظامى بودند منتهى گرديد.
شارون همچنان بر اين ارقام تأكيد مىكرد در حالى كه منابع ديگر گزارش دادند كه تعداد عمليات نفوذى به فلسطين اشغالى در فاصله اين سالها از يكصد علميات تجاوز نكرد، و تلفات يهودىها در خلال انجام اين عمليات آنها 124 نفر بود.
شارون افزود:«مشكلى كه وجود داشت، نفوذ خرابكاران در خلال روز، و بازگشت در همان شب، به سرزمين اشغال شده توسط اردن بود. ارتش در يافتن پاسخ براى اين مشكل عاجز مانده بود. تا به امروز هيچگونه راهحل دفاعى براى خط سبزى كه طولش به صدها كيلومتر بالغ مىشد وجود ندارد.
مسلماً اگر مرزهاى ما مبتنى بر خط سبز باشد، نخواهيم توانست آن را قاطعانه كنترل كنيم.»
شارون در توجيه شكست در متوقف كردن مقاومت فلسطينىها، اظهار داشت:«واكنشهايى در قبال عمليات كشتار، در شكل تسليم اعتراضنامههايى به سازمان ملل متحد و يا كميتههاى صلح، ظاهر مىشد. همچنين تدابيرى در زمينه دفاع اتخاذ شد، كه به شكست انجاميد. گذشته از آن عواملى كه بتواند در اجراى عمليات انتقامجويانه نقشى داشته باشد وجود نداشت.»
راهحل مناسب بنا به نظريه شارون، فقط در سركوب فلسطينىها خلاصه مىشد؛ و اين همان روشى است كه او امروز هم آن را تأييد مىكند. در آن دوران از سوى سرهنگ ميشل شاحم، فرمانده تيپ قدس، پيشنهاد رسمى براى تشكيل واحدى براى پاسخ به عمليات انتقامجويانه ارايه شد.
شاورن در آن هنگام با استفاده از تعطيلات تحصيلى ارتش، خود را براى امتحان انتقال از سال اول به سال دوم دانشكده تاريخ خاورميانه دانشگاه عبرى قدس، آماده مىكرد. شاحم او را براى تشكيل و فرماندهى واحد تهاجم انتخاب كرد، و شارون بلافاصله موافقت كرد. او گفت:
«ترديدى در من وجود نداشت. ما آموختهايم كه مسايل امنيتى با هيچ چيز نمىتواند قابل قياس باشد.»وى در ادامه سخنانش گفت:
«من بسيار خوشحال بودم كه بعد از عهدهدار شدن سمتهاى مختلف ارتش، زندگى دانشجويى داشته باشم.»