عزت بینظیر زنان پس از انقلاب
۱۳۹۶/۰۸/۰۳بسم الله الرحمن الرحیم
برقراری نظام اسلامی که آرزوی انبیاء و اولیا بوده و خداوند به دست مبارک حضرت امام(ره) آن را نصیب ما کرده است، نعمتی بزرگ است که شکر این نعمت علاوه بر حفظ و حراست از انقلاب، به این است که از امکاناتی که در سایه انقلاب بهدست آمده در راهی استفاده کنیم که موجب سعادت ما شود.
یکی از نعمتهایی که کمتر قدر آن دانسته میشود نعمت وجود جانشین امام(ره) است.بنده به عنوان خدمتگزار ولایت وظیفه دارم که از وجود این نعمت شکرگزاری کنم و شکرش هم به این است که حداقل آنچه در مورد ایشان میدانم و قابل بیان است، برای دیگران بازگو کنم.
جامعه اسلامی زمان پیامبر اکرم(ص) ظاهراً از عقبافتادهترین جوامع دنیا از نظر مادی، علمی و اخلاقی بود؛ اما خداوند بهترین و کاملترین بندگانش را برای آنها فرستاد تا آنها را هدایت کند و در ظرف مدت کوتاهی همین مردم توانستند از یک طرف بر امپراطوری روم و از طرف دیگر بر امپراطوری ایران پیروز شوند. پیامبر(ص) در مدت حدود ده سال، چنین عزتی را برای ملت عقبافتادهای به ارمغان آورد.
مسلمانان در صدر اسلام، در شرایط سختی مانند شرایط دشوار بدون آب و نان در شعب ابیطالب بسر میبردند. آیا آنها واقعاً ایمان آورده بودند و یا ایمانشان ظاهری بود؟ آیا کسانی که حاضر شدند به خاطر دینشان به حبشه مهاجرت کنند، به دروغ اظهار اسلام میکردند؟ آیا کسانی که در رکاب پیامبر(ص) میجنگیدند و کشته و زخمی میشدند، واقعا اسلام را باور داشتند یا دروغ میگفتند؟ بسیار دور از ذهن است که بگوییم آنها واقعاً ایمان نیاورده بودند.
در سال سوم بعثت، پیامبر اکرم(ص)، به امر خدا، علی(ع) را به جانشینی خودش تعیین کرد و تا حجهًْالوداع این امر بارها تکرار شد که آخرین آنها در غدیر خم بود، ولی بعد از وفات پیامبر(ص) در حالی که جنازه پیامبر(ص) هنوز دفن نشده بود، کسانی به دنبال تعیین جانشین برای او رفتند و اکثریت مردم هم پذیرفتند؛ آیا اینها همانهایی نبودند که در جنگها شرکت کرده و فداکاریها کرده بودند، سالها رنج مهاجرت کشیده بودند و بر فقر و گرفتاریهای صدر اسلام صبر کرده بودند؟ اما چه شد که دستور پیامبر(ص) را نادیده گرفتند؟
هیچ تفسیر معقولی برای این امر وجود ندارد؛ جز اینکه با کمال مسامحه بگوییم اینها شناخت و معرفتشان کم بوده است و قصد تکذیب پیامبر را نداشتند؛ اگر داشتند در جنگها و سختیها شرکت نمیکردند. پس مسلمان بودند، اما در اثر ضعف معرفت- و البته برخی عوامل دیگر-جانشین پیامبر(ص) را نشناختند و این نعمت عظیم را کنار گذاشتند.
ممکن است این واقعه در زمان ما هم تکرار شود؛ لذا اول باید قدر این نعمت را بدانیم و دیگران را هم از چنین نعمتی آگاه کنیم؛ الآن چه کسی را میشناسید که بتواند جانشین رهبری شود؟ البته خزانه خدا خالی نیست، اما براساس ظاهر کسی به کمالات ایشان یافت نمیشود، که اگر بینظیر نباشد، کمنظیر است.آیا امروز رفتار عدهای متناسب با این نعمت عظیم هست؛ و آیا ما وظیفه خود را نسبت به ایشان انجام دادهایم؟
عزت یافتن زنان پس از انقلاب
اگر شکر نعمت کردیم، خداوند نعمت را بر ما میافزاید و اگر کفران نعمت کنیم، باید منتظر عذاب الهی باشیم، یکی از آثار نعمت انقلاب اسلامی، وضع زنان بعد از انقلاب است. زمانی در پایتخت کشور شیعی ایران، به قدری وضع مدارس و دبیرستانها خراب بود که خانوادههای متدین، دبیرستان مناسبی برای فرزندانشان نمییافتند و بسیاری از آنها به خاطر وضعیت نامناسب مدارس، اجازه تحصیل در مقاطع بالاتر را به آنها نمیدادند؛ در دانشگاهها که وضع بدتر بود.
تردیدی نیست که در مسیر عزتبخشی به زنان در جمهوری اسلامی قدمهای بلندی برداشته شده است، هر چند معتقدیم هنوز هم زنان به جایگاهی که شایستهشان باشد، نرسیدهاند.
خداوند متعال همسر فرعون را الگویی برای همه مؤمنین عالم- و نه فقط زنان- بیان میکند و این نهایت لطفی است که خدای متعال برای خانمها داشته است و زنی را که نه پیامبر و نه امام است را الگوی همه مؤمنان معرفی میکند؛ خانمی که وظیفه را شناخت و به وظیفهاش عمل کرد.
شرط تقرب به خدا، مرد بودن یا جوان بودن نیست؛ بلکه حتی ملکه مصر که شوهرش فردی ظالم بوده و ادعای خدایی میکند، میتواند بنده مقرب خدا و الگوی تمام مؤمنین عالم شود.
در دوره پهلوی زنان مبتلا به ذلت و خواری بودند و زن، تنها ابزاری برای شهوترانی مردها تلقی میشد- هرچند عنوان دیگری به آن میدادند، این در حالی است که عزتی که زنان بعد از انقلاب بهدست آوردهاند، عزتی بینظیر است و زنانی مانند خانم دباغ، دوشادوش مردان، مانند مفیدترین رزمندگان و مجاهدین کشور، زحمت کشیده و مورد احترام امام(ره) هم بود.
بعد از انقلاب و بخصوص در دوران دفاع مقدس و همین امروز، زنانی را میبینید که مایه افتخار انسانیتاند؛ مانند مادری که سه فرزند جوانش شهید شدند و میگفت: ای کاش فرزند دیگری هم داشتم تا در راه اسلام تقدیم کنم! گفتن اینها آسان است؛ ولی اینکه مادری که سر تا پا عاطفه و محبت و احساسات است، جوانی را با عشق و خون دل تربیت کرده و سپس با افتخار در راه خدا و برای اسلام و انقلاب تقدیم کند، بسیار تعجببرانگیز است، بویژه مادر شهیدی که حتی دوست ندارد به عنوان مادر شهید معرفی شود؛ چرا که میگوید: من شهید را برای خدا دادهام؛ او را تقدیم نکردم که خودم عنوانی بگیرم!
اینها کجا و زن در دوران قبل از انقلاب کجا؟ حتی آن زنی که قبل از انقلاب وزیر هم میشد، نتیجهاش چیزی غیر از فساد خود و خانواده و بستگانش نبود!
مهمترین وظیفه ما در مقابل این نعمتها حفظ دستاوردهای انقلاب و تبیین آن با زبان و ادبیات مناسب برای دیگران و رشد دادن آنها و در مرحله بعد تربیت نسل آینده است.
لزوم انجام کار فرهنگی تشکیلاتی
امروز سایتها و شبکههای متعدد، دسترسی به فساد را بسیار ساده کرده است؛ لذا باید نسل آینده را خوب تربیت کنیم. ولی تربیت به معنای اخم و تندخویی نیست؛ تربیت به معنای رشد دادن است؛ و باید با استفاده از احساسات و عواطف پاک و تغذیه فکری مناسب، بهگونهای برخورد کنیم که جوانان این ارزشها را پذیرفته و واجد این ارزشها شوند و حاضر به دفاع از آنها باشند.
کار فردی در جامعهای که این همه شیاطین با ابزارها و امکانات متنوع در حال کار کردن هستند جوابگو نیست؛ لذا باید کار فرهنگی به صورت تشکیلاتی و دستهجمعی باشد، اساسنامه و برنامه داشته باشد و دائم مورد ارزیابی قرار گیرد تا نقاط ضعف حذف و نقاط قوت تقویت شود؛ و در این مسیر با دیگرانی که اهداف مشترکی با ما دارند مشورت و همکاری شود، نه اینکه رقابت کنیم، چرا که هدف ما باید فقط رضایت امام زمان(عج) باشد.
بیانات آیتالله مصباح یزدی(دامظله) در جمع گروهی از بانوان عضو حزب زنان جمهوری اسلامی؛ تهران؛ 29 / 6 / 96 .