جلادان حرفهای در واحدی به نام ۱۰۱
اشاره:
داستان جنایات رژیماشغالگر قدس مثنوی هفتاد منی است که بازخوانی تاریخی آن به نگارش صدها جلد کتاب احتیاج دارد. در شرایطی که جهان اسلام از سوریه تا میانمار درگیر مسائل داخلی خود شده است، رژیم سفاک صهیونیستی حاشیه امنی پیدا کرده تا خود را از چشماناشکبار جهان اسلام دور نگه دارد. فلسطینِ امروز، علاوه بر درد و رنجاشغال دچار مظلومیتی فراموش شده است. زخمی پایدار که در میان کوه غم و اندوه این روزهای مسلمانان جهان کمتر سر باز میکند و فریاد میزند. بر این اساس بر آنیم تا به سهم خود از بار این فراموشی بکاهیم و بار دیگر انگشتاشاره را به سمت پستترین و کثیفترین تروریسم دولتی جهان یعنی رژیم منفور صهیونیستی نشانه رویم. رژیمی که در طول حیات ننگین خود پایهگذار جنایاتی اینچنین بوده و حوادثی به مراتب مرگبارتر را برای جهان اسلام به یادگار گذاشته است و اکنون در سکوت خبری مشغول احیای ساختار شکننده و رو به اضمحلال خود است.
پس از استقبال مخاطبان از انتشار پاورقی «ردّ خون»؛ بر آن شدیم تا کاوش در این موضوع را به شکلی دیگر ادامه دهیم. به همین منظور به سراغ کتاب «تروریسم صهیونیستی» نوشته محقق گرامی جناب آقای «مجید صفاتاج» رفتیم. کتابی که اگرچه سالیانی از انتشار آن میگذرد اما همچنان اسناد بکر و مطالب نویی را برای علاقهمندان به پژوهش در این زمینه عرضه میکند و بیجهت نیست که اکنون از کتابهای نایاب به شمار میآید. با توجه به این امر دفتر پژوهشهای کیهان تصمیم گرفت دسترسی به محتوای این کتاب را برای خوانندگان تسهیل کرده و در قالب پاورقی بخشهایی از آن را در مقابل دیدگان مخاطبان قرار دهد که به لطف الهی در شمارههای پیش رو از نظرتان خواهد گذشت.
***
واحد كماندوئى كه شارون تشكيل داد، به نام واحد 101، منتسب به واحد چتربازان مشهور آمريكايى، نامگذارى شد. اين واحد كه شارون آن را رهبرى مىكرد، و افرادى از مجتمعهاى كشاورزى يهودىنشين در آن خدمت مىكردند، عمليات تروريستى متعددى را عليه اهداف عربى، و به ويژه روستاهايى كه نيروهاى نفوذى از آن خارج مىشدند به اجرا درآورد.بعدها اين واحد، كه از مشهورترين واحدهاى ارتش اسرائيل به حساب مىآمد، در تعهد و فداكارى و باقى نگذاشتن مجروح در صحنه نبرد، سمبل و الگوى ديگر واحدها شد. به گونهاى كه چتربازان هم اين اصول را فرا گرفتند.
شارون به اين سؤالات كه اين واحد چه نام داشت و هدف از تشكيل آن چه بود؛ چنين پاسخ داد:
«به عقيده من، بايستى يك واحد سازمانيافتهاى وجود داشته باشد و كسانى كه عهدهدار اجراى مأموريتهاى نظامى مىشوند، مطمئن باشند كه عمليات را به نحو احسن اجرا خواهند كرد.»
شارون در واحد خود، دو اصل را به اين ترتيب معين كرد:
«اول: بعد از تمامى عمليات كشتار، بايستى عمليات انتقامجويانه به اجرا گذاشته شود.
دوم: افراد واحد نبايستى بدون اجراى عمليات به مقرهاى خود مراجعت كنند.»
شارون با اشاره به هدف ديگر واحد گفت:
«من اين روش را تأييد مىكنم كه بايستى هر بار واحد كوچكى نمونه باشد. هرگاه چنين واحدى وجود داشتهباشد، ديگر واحدها خود را به سطح آن مىرسانند. اگر درست بررسى كنيد خواهيد ديد كه دستاوردهايى كه واحد ممتاز نصيب خود ساختهاست، به حساب تمامى ارتش نوشته مىشد؛ در حالى كه واحد ممتاز وجود نداشت.»
شارون افزود:
«شما امروز مىتوانيد واحد ويژهاى را از هر چند نفر كه بخواهيد تشكيل دهيد. واحد 101 در آن دوران از 25 نفر تشكيل شده بود؛ و در هنگام انحلال، 45 نفر در آن خدمت مىكردند. حتى جمعآورى اين تعداد افراد هم دشوار به نظر مىرسيد. اين افراد كسانى بودند كه با آنها در خلال جنگ استقلال آشنا شديم و غالباً افرادى از كوچنشينها بودند، كه به شجاعت و ثابتقدمى شهرت يافتند.»
واحد 101 سه هفته بعد از تشكيل خود، اردوگاه پناهندگان البريج واقع در باريكه غزه را گلولهباران و بمبگذارى كرد. كه در نتيجه اين عمليات، پنجاه نفر از ساكنان اين اردوگاه كشته، و 50 نفر مجروح شدند.
شارون با اشتياق در مورد گذشته و ساعات قبل از عمليات به ايراد سخن پرداخت و گفت:
«من آن ساعات و لحظهها را به خاطر دارم. در آن موقع در جنگلى در نزديكى مستعمره بنشين، با تمامى نيروها صحبت كردم و دستوراتم را به اطلاع آنها رساندم. داويدى براى سربازان، خبر كشته شدن مادر شوشانا و دو فرزندش را از روزنامه عل هميشمار قرائت مىكرد. اعراب بمبى را به داخل اتاقى كه شوشانا در آن مىخوابد پرتاب كرده بودند. سربازان با ناراحتى دستهايشان را بههم گره مىكردند، و تنها سرهايشان را آرام تكان مىدادند. برخى از آنها دچار ترس و وحشت شده بودند.
شب بر جنگل حكمفرما شد. در حالى كه پشتم را به درخت صنوبر تكيه داده بودم، به كيفيت نگارش دستورات عمليات، كه مىبايستى به فرماندهان ارتش ابلاغ مىشد فكر مىكردم. ما به كار عادت كرده بوديم، نه به نوشتن. ولى فرماندهان ارتش، نسخهاى از دستورات را قبل از اجرا از من مطالبه كردند.
هنگامى كه زمان اجراى عمليات فرا رسيد، در حالى كه هنوز موفق به تكميل نگارش امريه نشده بودم، دستورى را كه كامل نشده بود به اين ترتب نوشتم: با كمال تأسف نتوانستم بند اداره را تكميل كنم. آن را بعد از اجراى دستور تكميل خواهم نمود.»
پس از آن، نيروها، روستاى قبيه را در ساعاتى از شب بمباران كردند. دهها سرباز وارد منازل شدند و به طرف حياط منازل آتش گشودند. به زبان عربى و انگليسى مىپرسيدند آيا كسى در منزل هست؟ و چون پاسخ نمىشنيدند منازل را بمباران مىكردند. فرماندهان به شارون ابلاغ كردند كه واحد، 12 نفر را به قتل رسانيده است. در حالى كه اردنىها اعلام كردند تعداد كشته شدهها 69 نفر مىباشند كه بيشترشان غيرنظامى هستند. اكثر آنها كه در طبقات پايين منازل مخفى شده بودند، در زير خروارها خاك مدفون شدند.
بمباران قبيه هياهوى زيادى در جهان برپا كرد تا جايى كه نخستوزير و وزير دفاع بنگورين، مجبور شد اطلاعيهى رسمى زير را صادر كند:
«ما طى انجام بررسىهايى، مطمئن شديم كه هيچ واحد نظامى در شب حمله به قبيه از اردوگاه خود خارج نشده است. كوچنشينهاى مرزى اسرائيل، سلاحهايى از دولت تحويل گرفتند، و افراد خود را با طرز استفاده از آنها آشنا نمودند. ساكنين اين كوچنشينها صبر و تحمل را از دست دادهاند، و مجبور شدهاند دست به انجام اين عمليات بزنند.»
اما شارون در واكنش به اين اظهارات گفت:
«من عملى خارج از دستورات انجام ندادم. به موقع مدارك رسمى را براى همه نشان خواهم داد كه من حتى كمتر از آنچه كه از من خواسته شده بود انجام دادم. مسئولان از مقدار مواد منفجرهاى كه ما با خودمان حمل نموديم به خوبى آگاه بودند.»
اين عمليات اين سؤالات را برانگيخت كه آيا انتخاب هدف غيرنظامى كار درستى بود؟ آيا به راستى عمليات تفتيش در داخل تمامى منازل اجرا شد؟
شارون در پاسخ به اين سؤالات گفت:
«عمليات هنگام شب بود و در زمين دشمن انجام گرفت. يك روستاى عربى نقطه آغاز كشتارها بود. ما 12 كشته متحمل شديم. اين چيزى است كه بعد از فرار دستهجمعى ساكنان روستاها مشاهده كرديم. چند ساعت در روستايى كه به نظر مىرسيد خالى از سكنه باشد مكث كرديم، و هر اتاقى را قبل از جاسازى مواد منفجره در آن به دقت مورد بررسى و تفتيش قرار داديم.
من معتقدم تمامى طرحهايى را كه براى اجراى عمليات نظامى در منطقه دشمن لازم بود اتخاذ كرديم. در آن هنگام يك نامه خطى به موشه دايان، رئيس شعبه عمليات ارسال شد. در آن نامه آمده بود: شما بىنظير هستيد.»
كسى به اصولى بودن عمليات اعتراضى نكرد. عمليات بعد از گذشت سالها كه مالامال از شكست بود، با موفقيت انجام گرفت. براى اولين بار به ارتش اسرائيل نشان داد كه مىتواند عملياتى را با موفقيت اجرا كند. بعد از انجام عمليات، در ملاقاتى كه با ديويد بنگورين در قبيه داشتم، او به من گفت:
«براى ما مهم نيست كه دنيا در مورد اين عمليات چه مىگويد. براى ما افكار و نظريات اعرابى كه در اين منطقه سكونت دارند مهم است.»
بنگورين احساس كرد كه اين عمليات، اعراب را به تجديدنظر در توان رزمى خودشان وادار كرده است.