صهیونیستها و راهزنی در آسمان!
پس از مدتى نيز خبر ديگرى در اين باره مطرح شد. متن اين خبر چنين است:
«دولت اسرائيل با اكراه اعتراف كرد كه جعبه سياه پيدا شده از لابهلاى لاشه هواپيماى ساقط شده ليبى، حاوى نوار ارتباط از طريق بىسيم ميان هواپيما و برج مراقبت بوده است. طبق مكالمات ضبط شده روى اين نوار، خلبان هواپيماى ليبى كه تابعيت فرانسوى داشته، گمان كرده كه هواپيماى جنگنده اطراف آن، هواپيماهاى جنگى مصرى و از نوع ميگ بودهاند. (او فكر كرده) كه مىخواستهاند او را به سوى فرودگاه قاهره هدايت كنند. زيرا راه را گم كرده بوده است.»
يكى از مفسرين مطبوعات اسرائيل تصريح كرد كه خبر اسقاط هواپيماى ليبى تا چهار ساعت از مطبوعات اسرائيل پنهان ماند، و آن گاه دولت اسرائيل اين خبر را رسماً اعلام كرد. مقامهاى اسرائيلى به خبرنگاران اسرائيلى اجازه عكس گرفتن از لاشه هواپيماى ليبى را تا 24 ساعت پس از وقوع حادثه ندادند. تقاضاى همه خبرنگاران براى ديدار از مكان لاشه هواپيما، بدون هيچ توجهى رد شد. به استناد منابع اسرائيلى، رئيس ستاد ارتش اسرائيل تا ۳ روز از اين حادثه براى مردم سخن نگفت. روزنامهنگاران، حتى اسرائيلىها، اين سؤال را كردند كه چرا با اين سرعت تصميم گرفته شد كه هواپيما ساقط شود.
اين سؤال ناشى از آن بود كه تصميم مزبور تنها سه دقيقه پس از اطلاع فرماندهى از پرواز هواپيما بر فراز مراكز نظامى اسرائيل صورت گرفته است. بهانهاى كه فرمانده هواپيماى جنگى اسرائيل در كنفرانس مطبوعاتى عنوان كرد، مىتواند تا حدودى روشن كند كه چرا فرماندهى با اين سرعت چنان تصميمى گرفته است. او گفت: «هنگامى كه هواپيماى ليبى را هدف قرار دادم، چند دقيقه با كانال سوئز فاصله داشت.»
سپس فرماندهى بايد به سرعت تصميم مىگرفت. در غير اين صورت، هواپيماى ليبى مىتوانست از چنگ اسرائيليان خارج شود. از اين رو هيچ تماسى با وزير دفاع، براى كسب رهنمود گرفته نشد.
روشن است كه رئيس ارتش اسرائيل هنگامى به صدور فرمان اسقاط هواپيما پرداخت كه مطمئن شده بود هواپيماى ليبى هيچ خطرى براى آنها ندارد، و راه خود را بر فراز صحراى سينا گم كرده است. بيم اسرائيلىها از اين كه آن هواپيما نيّات تجاوزكارانه دارد، داراى پايهاى از صحت نبود. زيرا چنين نيّتهايى تنها هنگامى تحقق مىيابند كه آن هواپيما به سوى اهداف نظامى اسرائيل بيايد نه اين كه با تغيير مسير از اين اهداف دور شود.
تغيير مسير اجبارى هواپيماهاى مسافربرى
در تاريخ 10 آگوست 1973.م، هواپيماهاى نظامى رژيم صهيونيستى با نفوذ به داخل فضاى لبنان، اقدام به ربودن يك فروند هواپيماى مسافربرى عراقى كردند. آنها خلبان عراقى را مجبور كردند تا مسير هواپيما را تغيير دهد و آن را در يكى از پايگاههاى هوايى اسرائيل در فلسطين اشغالى فرود آورد.
ربودن هواپيماى لبنانى
در زمان كمتر از 24 ساعت از صدور قطعنامه شوراى امنيت سازمان ملل در محكوميت رژيم صهيونيستى در ارتكاب عمل تروريستى سابق، هواپيماهاى جنگى رژيم صهيونيستى اقدام به ربودن يك هواپيماى لبنانى از نوع بوئينگ 707، متعلق به شركت هواپيمايى خاورميانه كردند. اين هواپيماها خلبان را مجبور كردند تا هواپيما را در فرودگاه شهر الّلد، در فلسطين اشغالى، فرود آورد.
ربودن هواپيماى ليبى در آسمان
در تاريخ 4 فوريه 1986.م، هواپيماهاى جنگى رژيم صهيونيستى يك هواپيماى مسافربرى ليبى را ربوده، آن را مجبور كردند تا در يكى از پايگاههاى هوايى در شمال فلسطين اشغالى فرود آيد.
آن چه بيان شد، فقط نمونههايى اندك از عمليات پرشمار تروريسم صهيونيستى در خارج از فلسطين اشغالى بود. امّا عمليات تروريستى رژيم صهيونيستى عليه فلسطينىها در داخل سرزمينهاى اشغالى فلسطين به قدرى زياد و جنايتآميز است، كه حتى صداى اعتراض خود اسرائيلىها نيز درآمده است. اظهارات ذيل از پرفسور اسرائيل شاهاك، رئيس جامعه حقوق بشر و شهروندان اسرائيل؛ دليلى است گويا بر اين مدعا، و تصويرى است روشن از تروريسم صهيونيستى در فلسطين اشغالى:
براى جلوگيرى از اتلاف وقت و تطول كلام، من به آدمكشىهاى يهوديان در دوران استعمار انگليس اشارهاى نمىكنم. فقط به آن قسمت از آدمكشىهاى يهوديان مىپردازم كه در دوران حكومت اسرائيل به وقوع پيوسته است.
گمان نمىكنم بتوان مردى را پيدا كرد كه مثل مئير هارزيون
آدمكش باشد. او در خاطرات خود، و در بسيارى از مصاحبههايش كه در روزنامههاى اسرائيلى چاپ شده است، با خوشحالى مشخص مىكند كه چه آدمكش قهارى بوده است و با چه مسرتى مردم را مىكشته است. او بيان مىكند كه وقتى يك عرب را مىكشت، چقدر احساس خوشحالى مىكرد؛ و به ويژه وقتى كه ناراحت بود براى رفع ناراحتى خود، اعراب را با كارد مىكشت.
او تعريف مىكند كه چگونه از فرمانده خود خواسته است تا اجازه دهد يك چوپان بىسلاح را با كارد خود بكشد. و تعريف مىكند كه دوستش چوپان عرب بدبخت را نگه داشته، و او كارد را در قلبش فرو برده، و خون فواره زده است. اگر بخواهيم ساير انواع جنايتهاى مئير هارزيون را كشف كنيم، بايد خاطرات موشه شارت را مطالعه كنيم. او تعريف مىكند كه هارزيون چگونه همراه يك گروه از تروريستها نظير خودش، 6 نفر عرب را آوردند، و 5 نفر آنها را يكى بعد از ديگرى با كارد كشتند، و ششمين نفر را زنده نگهداشتند تا او آن چه را ديده بود براى مردم تعريف كند.
عجبا كه اين مرد به نظر اكثر اسرائيلىها، يك قهرمان ملى به شمار مىآيد. او را خريدند، و وزير دفاع و فرمانده منطقه جنوب (موشه دايان و آريل شارون) او را به عنوان نمونه به جوانان معرفى كردند؛ و هيچ كس، حتى آنهايى كه از صلح دَم مىزنند، اعتراض نكردند.