زلال بصیرت (۱۴۶) - خدمت به انسانیت انسان ۱۳۹۶/۱۱/۰۴
در زندگی انسانی مسائل مختلفی وجود دارد که نمیتوان به سادگی و با توجه به یک بعد، همه انسانها را در یک خط مستقیم به پیش برد؛ چرا که هم انسانها دارای گروهها، صنفها، علایق و سلیقهها و روحیات مختلف هستند و هم شرایط و اوضاع زمانی و مکانی متفاوت است. لذا نمیتوان انتظار داشت با یك حركت، مسیر صحیح به همه نشان داده شود و همه هم در همان مسیر، هدایت شوند. حتی از ابتدای خلقت علیرغم وجود شرایط مشابه و زندگی ساده، یکی از پسران حضرت آدم(ع)، برادرش را به قتل میرساند! در دوره هیچ یک از پیامبران نیز چنین نبوده که همه مردم، یک نظر و یک فهم و درک داشته باشند.
عقد اخوتی که میان سلمان و ابوذر به فرمان پیامبر(ص) بسته شد نشان میدهد که از نظر ایمانی، این دو به هم نزدیکتر از سایرین بودند؛ در عین حال طبق روایت، اگر ابوذر به آنچه در قلب سلمان بود علم داشت، او را کافر میدانست و میکشت! یعنی تا این اندازه درک افراد با یکدیگر متفاوت است.
معنی وحدت
نه تنها نمی توان توقع داشت كه همه افراد جامعه، بلكه نمی توان توقع داشت افراد یك گروه حزب اللهی كوچك، مثل هم بیندیشند. وحدت به این معنا نیست كه همه یك نحوه فكر كنند، بلكه وحدت در خطوط كلی است كه افراد باید سعی كنند حول محور حق جمع شوند؛ اما عمل به حق ممكن است در اشكال مختلفی باشد.
از نظر روانی، انسان هر کاری را انجام میدهد، مصلحت و سعادت خودش را در نظر میگیرد، حتی آن کسی که به دیگران خدمت میکند، یا برای آرامش وجدان خود است یا برای کسب ثواب الهی برای خود و یا قرب خودش به خدای متعال و کمال خودش؛ البته تفاوت در این است که عدهای مستقیما به دنبال لذت خود هستند، اما عده دیگر لذت و کمال خود را در گرو سعادت جامعه و خدمت به جامعه میدانند.
میتوان چنین تشبیه کرد که انسان وقتی میخواهد برای دیگران هم کار کند، مانند این است که وجود خود را بزرگتر فرض کرده و جامعه را نیز جزیی از خود میداند که سعادت جامعه، در واقع سعادت خود اوست.
لزوم شناخت اولویتها در خدمت به دیگران
طبق روایات، کسی که اهتمامی به امور مسلمین نداشته باشد، اصلا مسلمان نیست! لذا برای خدمت به دیگران ابتدا باید خدمت را شناخت. آیا - همان گونه که بسیاری از مردم دنیا معتقدند- خدمت فقط در سیر کردن و پوشانیدن و رفع نیازهای مادی دیگر انسانهاست؟ از نظر اسلام، چنین بینشی بسیار محدود است و انسان را در حد یک چهارپا تنزل میدهد که تنها باید غذایش تأمین شود.
از نظر اسلام، رشد واقعی انسان در گرو کمال روحی و قرب به خداوند متعال است، این نگاه اصلا قابل مقایسه با محدود کردن انسان به امور مادی نیست؛ لذا مهمترین خدمت برای انسانها، نه خدمت برای بعد حیوانی، بلکه خدمت به انسانیت انسان است.
خدمت به انسانهای دیگر دارای شاخههای بسیار زیادی است، ما توان شمارش این خدمتها را نداریم؛ بقدری ابعاد زندگی انسان زیاد است و شرایط زمانی و مکانی تفاوت میکند که نمیتوان همه این خدمات را احصاء کرد.
كسی كه میخواهد به جامعه خدمت كند، اول باید انواع خدمت را بشناسد، خدماتی كه اولویت دارد را مشخص كند و ببیند خودش توانایی انجام كدام خدمات را دارد. چنین نیست كه اگر كسی در رأس جامعه طوری رفتار كرد، همه هم تکلیفی شبیه او داشته باشند؛ بلكه هر كس وظیفهای دارد.
به عنوان نمونه خدمت برای بهداشت مردم، در شاخههای گوناگونی متصور است، از دندانپزشكی گرفته تا چشم پزشکی و هر کدام از آنها نیز دارای شاخههای متعدد هستند؛ لذا باید شخص، اولویتها را در نظر گرفته و ببیند كدام خدمت برای مردم مهمتر است و البته این فرد در کدام زمینه میتواند بهتر خدمت كند.
آگاهیبخشی، شرط اول خدمت به جامعه
البته شناخت نیازها و تعیین اولویتها بسیار دشوار است؛ به گونهای که جا دارد افرادی سعی کنند اولویتها را تشخیص دهند تا دیگران را راهنمایی کنند که در کدام زمینه خدمت کنند؛ اما طبیعتا کسانی که بتوانند اولویتها را تشخیص دهند، بسیار اندک هستند.
یکی از مهمترین خدمتها به جوامع این است که مردم به خودشان شناسانده شوند؛ یعنی مردم بدانند چه هستند و به کجا میتوانند برسند؛ لذا شرط اول خدمت به مردم آگاهیبخشی است؛ همان گونه که اولین کار پیامبران نیز هشدار دادن و آگاهی دادن بود؛ بر همین اساس اگر کسی نداند چرا مردم انقلاب کرده اند، نمیتواند نیازها و اولویتهای جامعه ما را بشناسد و در نتیجه نمیتواند خدمتی درخور و شایسته به مردم داشته باشد.
دو عامل شناخت و وجود الگو برای آگاهی دادن و هدایت مردم ضروری است. خداوند متعال، هم راه رسیدن به سعادت یعنی اسلام را به ما معرفی کرده است و هم الگوهایی برای ما قرار داده است؛ که اگر نبودند این الگوها، تطبیق مسائل کلی بر مصادیق بسیار دشوار میشد.
خداوند متعال به ما ایرانیها نعمتی داده است که سایر جوامع از آن محرومند و آن نعمت اسلام است؛ اما متأسفانه گاهی ناسپاسی میکنیم و میگوئیم ایدئولوژی اسلام کاربردی ندارد و باید ببینیم حقوق بشر چه میگوید و سخن لیبرالیسم چیست تا به سعادت برسیم!
علاوه بر نعمت اسلام، خداوند الگویی برای ما قرار داده است که دشمنان به عظمت و بزرگی وی اعتراف میکنند؛ لذا نباید احساس کمبود داشته باشیم، اما متأسفانه عواملی مانند تبلیغات سوء سبب شده تا نتوانیم از این نعمتها به خوبی استفاده کنیم.
فرض بر این است که جمعی که نظراتشان به هم نزدیک است، دور هم جمع شدهاند تا در محدوده فعالیتهای خود، به جامعه خدمت کنند و در اینجا دو آسیب مهم و متضاد وجود دارد؛ یکی افراط در تخصصگرایی و برکنار دانستن خود از دیگر مسائل و دیگری تفریط در تخصص و ورود همه در همه زمینهها. افراط در تخصص یعنی اینکه انسان بگوید تخصص بنده فقط در یک زمینه است و در هیچ زمینه دیگری فعالیت نخواهم داشت؛ طبیعتا این آسیب است، چرا که هیچ انسانی نمیتواند خود را در یک بعد منحصر کند؛ از سوی دیگر نمیتوان تخصص را نادیده گرفت و در همه زمینهها و ابعاد به شکل جدی ورود پیدا کرد؛ چرا که نه وقت انسان و نه معلومات انسان، این اجازه را نمیدهد.
از آنجا که انسان دارای ابعاد مختلف است، باید به همه ابعاد توجه داشته باشد؛ به این صورت که آنچه در تخصص اوست را به عنوان شغل خودش قرار داده، روزانه 6 تا 8 ساعت را به آن اختصاص میدهد؛ در عین حال در ابعاد دیگر نیز فعالیت میکند و مثلا آگاهی دینی و سیاسی خود را افزایش میدهد.
اینکه رهبر معظم انقلاب بر اصلی و فرعی کردن مسائل و در نظر گرفتن مسائل اصلی تأکید میکنند، یک مسئله کاملا عقلایی است و برای این است که کارها، علمی و بر اساس اولویت و نیاز جامعه، انجام بگیرد.
باید توجه داشت که نمیتوان با توده مردم با زبان فلسفی سخن گفت؛ یکی از عوامل جذابیت و تأثیر سخن امام(ره) هم این بود که با زبان مردم و بسیار ساده سخن میگفت؛ به همین دلیل است که قرآن نیز گاهی با زبان جدل– و نه استدلال– با مردم سخن گفته است؛ چرا که مهم این است که مخاطب ،آن را درک کند و متوجه شود. از همین رو باید از ابزار مناسب برای هر مخاطب استفاده کرد.
ضرورت اطاعت از رهبری
بنده در طول تاریخ– بعد از معصومین(ع)– رهبری به جامعیت حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب سراغ ندارم؛ شاید افرادی در یک جهتی از آنها بالاتر باشند، اما با این جامعیت وجود ندارد؛ این جمله را هم نه از روی مبالغه و تعارف بلکه از سر صداقت عرض کردم و لذا باید قدردان این نعمت عظیمی که خداوند به ما عطا کرده است، باشیم.
ما نمیگوییم رهبری معصوم است، ولی نه تنها از نظر شرع، بلکه از نظر عقلی هم تبعیت از رهبری امری لازم است؛ حتی در زمانی كه فرد گمان كند كه رهبری اشتباه میكند، مصلحت جامعه این است كه مطیع رهبری باشد؛ همان طوری كه اگر فرمانده مسیری را مشخص كرد و فردی میداند این تصمیم اشتباه است، صلاح در تبعیت است، وگرنه اگر هر كسی بر اساس فهم خود عمل كند دیگر لشکری بر جای نمیماند!
بیانات آیتالله مصباح یزدی (دام ظله) در دیدار با جمعی از جوانان
و فعالان فرهنگی؛ قم؛15 /4 / 1396 .
عقد اخوتی که میان سلمان و ابوذر به فرمان پیامبر(ص) بسته شد نشان میدهد که از نظر ایمانی، این دو به هم نزدیکتر از سایرین بودند؛ در عین حال طبق روایت، اگر ابوذر به آنچه در قلب سلمان بود علم داشت، او را کافر میدانست و میکشت! یعنی تا این اندازه درک افراد با یکدیگر متفاوت است.
معنی وحدت
نه تنها نمی توان توقع داشت كه همه افراد جامعه، بلكه نمی توان توقع داشت افراد یك گروه حزب اللهی كوچك، مثل هم بیندیشند. وحدت به این معنا نیست كه همه یك نحوه فكر كنند، بلكه وحدت در خطوط كلی است كه افراد باید سعی كنند حول محور حق جمع شوند؛ اما عمل به حق ممكن است در اشكال مختلفی باشد.
از نظر روانی، انسان هر کاری را انجام میدهد، مصلحت و سعادت خودش را در نظر میگیرد، حتی آن کسی که به دیگران خدمت میکند، یا برای آرامش وجدان خود است یا برای کسب ثواب الهی برای خود و یا قرب خودش به خدای متعال و کمال خودش؛ البته تفاوت در این است که عدهای مستقیما به دنبال لذت خود هستند، اما عده دیگر لذت و کمال خود را در گرو سعادت جامعه و خدمت به جامعه میدانند.
میتوان چنین تشبیه کرد که انسان وقتی میخواهد برای دیگران هم کار کند، مانند این است که وجود خود را بزرگتر فرض کرده و جامعه را نیز جزیی از خود میداند که سعادت جامعه، در واقع سعادت خود اوست.
لزوم شناخت اولویتها در خدمت به دیگران
طبق روایات، کسی که اهتمامی به امور مسلمین نداشته باشد، اصلا مسلمان نیست! لذا برای خدمت به دیگران ابتدا باید خدمت را شناخت. آیا - همان گونه که بسیاری از مردم دنیا معتقدند- خدمت فقط در سیر کردن و پوشانیدن و رفع نیازهای مادی دیگر انسانهاست؟ از نظر اسلام، چنین بینشی بسیار محدود است و انسان را در حد یک چهارپا تنزل میدهد که تنها باید غذایش تأمین شود.
از نظر اسلام، رشد واقعی انسان در گرو کمال روحی و قرب به خداوند متعال است، این نگاه اصلا قابل مقایسه با محدود کردن انسان به امور مادی نیست؛ لذا مهمترین خدمت برای انسانها، نه خدمت برای بعد حیوانی، بلکه خدمت به انسانیت انسان است.
خدمت به انسانهای دیگر دارای شاخههای بسیار زیادی است، ما توان شمارش این خدمتها را نداریم؛ بقدری ابعاد زندگی انسان زیاد است و شرایط زمانی و مکانی تفاوت میکند که نمیتوان همه این خدمات را احصاء کرد.
كسی كه میخواهد به جامعه خدمت كند، اول باید انواع خدمت را بشناسد، خدماتی كه اولویت دارد را مشخص كند و ببیند خودش توانایی انجام كدام خدمات را دارد. چنین نیست كه اگر كسی در رأس جامعه طوری رفتار كرد، همه هم تکلیفی شبیه او داشته باشند؛ بلكه هر كس وظیفهای دارد.
به عنوان نمونه خدمت برای بهداشت مردم، در شاخههای گوناگونی متصور است، از دندانپزشكی گرفته تا چشم پزشکی و هر کدام از آنها نیز دارای شاخههای متعدد هستند؛ لذا باید شخص، اولویتها را در نظر گرفته و ببیند كدام خدمت برای مردم مهمتر است و البته این فرد در کدام زمینه میتواند بهتر خدمت كند.
آگاهیبخشی، شرط اول خدمت به جامعه
البته شناخت نیازها و تعیین اولویتها بسیار دشوار است؛ به گونهای که جا دارد افرادی سعی کنند اولویتها را تشخیص دهند تا دیگران را راهنمایی کنند که در کدام زمینه خدمت کنند؛ اما طبیعتا کسانی که بتوانند اولویتها را تشخیص دهند، بسیار اندک هستند.
یکی از مهمترین خدمتها به جوامع این است که مردم به خودشان شناسانده شوند؛ یعنی مردم بدانند چه هستند و به کجا میتوانند برسند؛ لذا شرط اول خدمت به مردم آگاهیبخشی است؛ همان گونه که اولین کار پیامبران نیز هشدار دادن و آگاهی دادن بود؛ بر همین اساس اگر کسی نداند چرا مردم انقلاب کرده اند، نمیتواند نیازها و اولویتهای جامعه ما را بشناسد و در نتیجه نمیتواند خدمتی درخور و شایسته به مردم داشته باشد.
دو عامل شناخت و وجود الگو برای آگاهی دادن و هدایت مردم ضروری است. خداوند متعال، هم راه رسیدن به سعادت یعنی اسلام را به ما معرفی کرده است و هم الگوهایی برای ما قرار داده است؛ که اگر نبودند این الگوها، تطبیق مسائل کلی بر مصادیق بسیار دشوار میشد.
خداوند متعال به ما ایرانیها نعمتی داده است که سایر جوامع از آن محرومند و آن نعمت اسلام است؛ اما متأسفانه گاهی ناسپاسی میکنیم و میگوئیم ایدئولوژی اسلام کاربردی ندارد و باید ببینیم حقوق بشر چه میگوید و سخن لیبرالیسم چیست تا به سعادت برسیم!
علاوه بر نعمت اسلام، خداوند الگویی برای ما قرار داده است که دشمنان به عظمت و بزرگی وی اعتراف میکنند؛ لذا نباید احساس کمبود داشته باشیم، اما متأسفانه عواملی مانند تبلیغات سوء سبب شده تا نتوانیم از این نعمتها به خوبی استفاده کنیم.
فرض بر این است که جمعی که نظراتشان به هم نزدیک است، دور هم جمع شدهاند تا در محدوده فعالیتهای خود، به جامعه خدمت کنند و در اینجا دو آسیب مهم و متضاد وجود دارد؛ یکی افراط در تخصصگرایی و برکنار دانستن خود از دیگر مسائل و دیگری تفریط در تخصص و ورود همه در همه زمینهها. افراط در تخصص یعنی اینکه انسان بگوید تخصص بنده فقط در یک زمینه است و در هیچ زمینه دیگری فعالیت نخواهم داشت؛ طبیعتا این آسیب است، چرا که هیچ انسانی نمیتواند خود را در یک بعد منحصر کند؛ از سوی دیگر نمیتوان تخصص را نادیده گرفت و در همه زمینهها و ابعاد به شکل جدی ورود پیدا کرد؛ چرا که نه وقت انسان و نه معلومات انسان، این اجازه را نمیدهد.
از آنجا که انسان دارای ابعاد مختلف است، باید به همه ابعاد توجه داشته باشد؛ به این صورت که آنچه در تخصص اوست را به عنوان شغل خودش قرار داده، روزانه 6 تا 8 ساعت را به آن اختصاص میدهد؛ در عین حال در ابعاد دیگر نیز فعالیت میکند و مثلا آگاهی دینی و سیاسی خود را افزایش میدهد.
اینکه رهبر معظم انقلاب بر اصلی و فرعی کردن مسائل و در نظر گرفتن مسائل اصلی تأکید میکنند، یک مسئله کاملا عقلایی است و برای این است که کارها، علمی و بر اساس اولویت و نیاز جامعه، انجام بگیرد.
باید توجه داشت که نمیتوان با توده مردم با زبان فلسفی سخن گفت؛ یکی از عوامل جذابیت و تأثیر سخن امام(ره) هم این بود که با زبان مردم و بسیار ساده سخن میگفت؛ به همین دلیل است که قرآن نیز گاهی با زبان جدل– و نه استدلال– با مردم سخن گفته است؛ چرا که مهم این است که مخاطب ،آن را درک کند و متوجه شود. از همین رو باید از ابزار مناسب برای هر مخاطب استفاده کرد.
ضرورت اطاعت از رهبری
بنده در طول تاریخ– بعد از معصومین(ع)– رهبری به جامعیت حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب سراغ ندارم؛ شاید افرادی در یک جهتی از آنها بالاتر باشند، اما با این جامعیت وجود ندارد؛ این جمله را هم نه از روی مبالغه و تعارف بلکه از سر صداقت عرض کردم و لذا باید قدردان این نعمت عظیمی که خداوند به ما عطا کرده است، باشیم.
ما نمیگوییم رهبری معصوم است، ولی نه تنها از نظر شرع، بلکه از نظر عقلی هم تبعیت از رهبری امری لازم است؛ حتی در زمانی كه فرد گمان كند كه رهبری اشتباه میكند، مصلحت جامعه این است كه مطیع رهبری باشد؛ همان طوری كه اگر فرمانده مسیری را مشخص كرد و فردی میداند این تصمیم اشتباه است، صلاح در تبعیت است، وگرنه اگر هر كسی بر اساس فهم خود عمل كند دیگر لشکری بر جای نمیماند!
بیانات آیتالله مصباح یزدی (دام ظله) در دیدار با جمعی از جوانان
و فعالان فرهنگی؛ قم؛15 /4 / 1396 .