۳ ۵ - خاطرهای از شهید محمد حسن نظر نژاد : نشانی از موی سپید ۱۳۹۶/۱۱/۲۸
خاطرهای از شهید محمد حسن نظر نژاد :
نشانی از موی سپید
آخرین مأموریت پدر بود. با هم روی یکی از ارتفاعات رفتیم. پدر چفیهاش را پهن کرد و روی آن دراز کشید؛ من هم کنارش نشستم. گفت:
- «مرتضی، میبینی موی سر و صورتم چقدر سفید شده؟ فکر کنم حالا وقتش رسیده.»
من از خوابی که او در مورد شهادتش دیده بودند اطلاعی نداشتم، برای همین بلافاصله گفتم:
- «اشکالی نداره پدر جان؛ مشهد که رسیدیم موهای سر و صورتتان رو رنگ کنید تا دوباره مشکی بشه.»
***
روزها بعد وقتی از خواب پدر آگاه شدم، دانستم که نشان موی سپیدی که روی آن تاکید داشت یعنی چه؟ آخر پدر خواب دیده بود تا موهای سر و صورتش سفید نشود، شهید نخواهد شد.
* خاطرهای از شهید محمد حسن نظر نژاد
* راوی: محمد حسن نظر نژاد، پسر شهید