نظام خانواده در اسلام
30 - طلاق و ارث
بــســـم الله الـــرّحــمـــن الــــرّحــیــم
طلاق و ارث
زشتى طلاق
طلاق خودبخود مسئله خوبى نيست، طلاق برنامهاى است زشت، ناروا، و مورد نفرت حق و انبياء و امامان، مگر اينكه انجامش به خاطر علّت شرعى، و مورد قبول عرف اهل شرع باشد.
طلاق بر اساس هوا و هوس مرد يا زن، عملى خلاف حق، و خلاف انسانيت، و بازى با احكام شرع، و دستاندازى به شخصيت يكى از دو طرف يا هر دو طرف است.
من ابتدا به روايات بسيار مهم باب طلاق اشاره مىكنم، سپس به بررسى آيات قرآن كريم و شرايط مسئله طلاق از نظر قرآن مىپردازم.
حاجى سبزوارى آن حكيمبزرگ در كتاب شرح مثنوى از معصوم روايت مىكند:
ما خَلَقَ اللّهُ شَيْئاً عَلى وَجْهِ الْارْضِ احَبَّ مِنَ الْعَتاقِ، وَلا خَلَقَ شَيْئاً عَلى وَجْهِ الْارْضِ ابْغَضُ مِنَ الطَّلاقِ.
خداوند چيزى در روى زمين محبوبتر از آزاد كردن برده، و مبغوضتر از طلاق و جدائى نيافريده.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
ما احَلَّ اللّهُ شَيْئاً ابْغَضَ الَيْهِ مِنَ الطَّلاقِ.
در حلالهاى خدا چيزى مبغوضتر از طلاق نيست.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
انَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الذَّوّاقينَ وَلَاالذَّوّاقاتِ.
خداوند متعال مردانى كه زن را بازيچه خود، و زنانى كه مرد را بازيچه خود قرار دهند، و دم به ساعت دنبال طلاق باشند دوست ندارد.
حضرت باقر (عليه السلام) فرمود:
انَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يُبْغِضُ كُلَّ مِطْلاق ذَوّاق.
همانا خداوند متعال دشمن هر طلاقدهندهاى است، كه با تعدد طلاق زن را بازيچه يا مرد را بازيچه خود قرار داده.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
انَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يُحِبُّ الْبَيْتَ الَّذى فيهِ الْعُرْسُ، وَيُبْغِضُ الْبَيْتَ الَّذى فيهِ الطَّلاقُ.
خداوند خانهاى كه در آن عروسى است دوست دارد، و دشمن خانهاى است كه در آن طلاق صورت مىگيرد.
رسول خدا به مردى فرمود: همسرت چه كرد، گفت: او را طلاق دادم، فرمود بدون علت، بدون اينكه در او بدى و زشتى باشد؟ عرضه داشت آرى بىعلت!
آن مرد ازدواج كرد، رسول خدا او را ديد، فرمود زن گرفتى؟ عرضه داشت آرى، فرمود اكنون همسرت چه مىكند؟ گفت او راطلاق دادم. فرمود بدون بودن زشتى عرضه داشت آرى.
آن مرد دوباره ازدواج كرد، رسول حق به او گذشت فرمود زن گرفتى گفت آرى. فرمود اكنون چه مىكند عرض كرد او را طلاق دادم، فرمود بدون اينكه در او زشتى باشد گفت آرى. حضرت فرمود:
انَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يُبْغِضُ اوْ يَلْعَنُ كُلَّ ذَوّاق مِنَ الرِّجالِ وَكُلَّ ذَوّاقَه مِنَ النِّساءِ.
خداوند عزوجل دشمن دارد يا لعنت مىكند هر مردى كه زن را بازيچه خود قرار دهد، و هر زنى كه مرد را بازيچه دست خود كند، طلاق فراوان دادن به وسيله مرد، يا طلاق فراوان گرفتن به توسط زن، به بازى گرفتن انسان و انسانيت است.
مقدمات طلاق
چنانچه علّتى در زندگى از جانب مرد ديده شود كه ادامه زندگى زن با او صلاح نباشد، يا موجبى در زن باشد كه براى مرد ادامه زندگى سخت و مشكل باشد، اگر رفع آن علت ممكن نباشد و مورد و زمينه براى طلاق مهيا باشد، طلاق امرى شرعى و بىمانع است.
در اين مورد بايد زن و شوهر، و خانواده طرفين از تشديد مسئله بپرهيزند، و از هرگونه سخن ناروائى نسبت به مرد يا زن، يا خانواده هر يك از آن دو نفر خوددارى كنند.
اختلاف مرد با همسرش اگر علت شرعى داشته باشد موجب اين نگردد، كه ديگران با خود آن دو نفر دچار گناهان زبان از قبيل غيبت و تهمت و تحقير و سرزنش و استهزاء گردند، كه اينگونه گناهان باعث ازدياد شعله كينه زن و مرد و خانوادههاى آنان نسبت به يكديگر، و باعث عذاب انسان در روز قيامت است.
متأسفانه با پپش آمدن زمينه طلاق، در غيبت و تهمت و كينهتوزى در خانوادهها باز مىشود، و تعداد زيادى از افراد خانواده، دچار اين گناهان سنگين و شقاوتبار مىگردند.
زن يك وقت زن زندگى نيست، و تحمل او براى مرد بسيار مشكل، يا مرد مردى است كه در ضمن عقد شرايطى را با زن امضاء كرده، كه در صورت عملى نشدن آن شرايط زن حق طلاق داشته باشد و بالعكس، در اين وقت فقط بايد با آرامى و آرامش، و بدون آلوده شدن به معصيت طلاق صورت بگيرد، نه اينكه منجر به جار و جنجال و دعوا، و كشيده شدن پاى دو خانواده به معركه و تحقق همه گونه معصيت حق، و آبروريزى براى دو خانواده آبرودار شود.
من ناچارم به دو گناه از گناهان بزرگى كه در ابتداى طلاق دامنگير دو خانواده مىشود اشاره كنم، باشد كه با توجه به واقعيات الهى از گناه و معصيت پرهيز شود.
غيبت
قرآن مجيد مىفرمايد:
لا يغتب بعضكم بعضاً ايحبُّ احدكم ان يأكل لحم اخيه ميتاً فكرهتموه.
پشت سر يكديگر بدگوئى مكنيد، آيا يكى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ بىگمان آن را ناخوش و ناپسند مىداريد.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
الْغيبَهُ اسْرَعُ فى دينِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ مِنَ الْاكِلَهِ فى جَوْفِهِ.
كار غيبت در ويرانكردن دين مسلمان، سريعتر از هضم لقمه در شكم اوست.
و فرمود:
ايّاكُمْ وَالْغيبَهَ فَانَّ الْغيبَهَ اشَدُّ مِنَ الزِّنا.
بر شما باد به غيبت، همانا غيبت از زنا شديدتر است.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
مَرَرْتُ لَيْلَهَ أُسْرِىَ بى عَلى قَوْم يَخْمِشُونَ وُجُوهَهُمْ بِاظافيرِهِمْ فَقُلْتُ يا جَبْرَئيلُ مَنْ هؤُلاءِ قالَ هؤُلاءِ الَّذينَ يَغْتابُونَ النّاسَ.
شب معراج به قومى گذشتم كه با ناخنهاى خود صورتشان را مىكندند، از جبرئيل پرسيدم اينان كيستند، گفت كسانى كه از مردم غيبت مىكردند.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
انَّ اللّهَ حَرَّمَ الْغيبَهَ كَما حَرَّمَ الْمالَ وَالدَّمَ.
خداوند غيبت مسلمان را حرام كرده، چنانكه ضرر به مال و خونش را حرام فرموده.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:
الْغيبَهُ آيَهُ الْمُنافِقِ.
غيبت نشانه انسان منافق است.
و فرمود:
مِنْ اقْبَحِ اللُّؤْمِ غيبَهُ الْاخْيارِ.
از زشتترين پستىها، غيبت خوبان است.
امام هفتم (عليه السلام) فرمود:
مَلْعُونٌ مَنِ اغْتابَ اخاهُ.
از رحمت خدا دور است كسى كه از برادر ايمانى خود غيبت كند.
حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) به مردى كه در حال غيبت بود، فرمود:
يا هذا كُفَّ عَنِ الْغيبَهِ فَانَّها ادامُ كِلابِ النّارِ.
اى مرد خود را از غيبت حفظ كن، همانا غيبت غذاى سگان جهنم است!
آرى، هواپرست، بدعتگذار، سلطان و رهبر ستمگر، بدكارى كه بدكارى او علنى است غيبت ندارد.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره گناه شنيدن غيبت فرمود:
السّامِعُ لِلْغيبَهِ كَالْمُغْتابِ.
شنونده غيبت مانند غيبتكننده است.
درباره ردّ غيبت و نشنيدن آن، و حفظ آبروى برادر مسلمان و خواهر دينى در روايتى از رسول خدا آمده:
مَنْ ذَبَّ عَنْ عِرْضِ اخيهِ بِالْغيبَهِ كانَ حَقّاً عَلَى اللّهِ انْ يُعْتِقَهُ مِنَ النّارِ.
كسى كه از آبروى برادر مسلمانش با جلوگيرى از غيبتِ غيبتكننده دفاع كند، بر خداوند است كه او را از آتش جهنم آزاد كند.
بنابراين در مسئله طلاق آنچه كه بايد مطرح باشد فقط طلاق است، سخن گفتن خارج از حق و انصاف، و عدالت و كرامت، جز گناه و براى ديگران به جهنم رفتن چيزى نيست.
تهمت و افترا
گاهى براى توجيه طلاق، شوهر زن دست به تهمت عليه همسرش مىزند، و دامن پاك او را در ميان جمع لكهدار مىنمايد، و گاهى زن عليه همسرش خود را آلوده به تهمت مىكند، و گاهى خانواده مرد به زن و خانوادهاش، و خانواده زن به مرد و خانوادهاش تهمت مىزند، كارى كه در زشتى و پليدى نطير ندارد، و عذابش در قيامت بسيار سخت است.
امام صادق (عليه السلام) از حكيم نقل مىكند:
الْبُهْتانُ عَلَى الْبَرىءِ اثْقَلُ مِنَ الْجِبالِ الرّاسِياتِ.
تهمت به پاكدامن از كوههاى سر به فلك كشيده سنگينتر است.
حضرت رضا (عليه السلام) از پدرانش از رسول حق روايت مىكند:
مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً اوْ مُؤْمِنَهً اوْ قالَ فيهِ مالَيْسَ فيهِ اقامَهُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَهِ عَلى تَلٍّ مِنْ نار حَتّى يَخْرُجَ مِمّا قالَ فيهِ.
كسى كه به مرد يا زن باايمانى تهمت بزند، يا چيزى نسبت به او بگويد كه در او نيست، خداوند در قيامت او را بر تلى از آتش مىگذارد، تا آنچه در حق پاكدامن گفته ثابت كند.
***
درسى آموزنده
به مردى گفتند چرا مىخواهى همسرت را طلاق بدهى؟ گفت: غيبت همسرم حرام است، پس از واقع شدن طلاق، آن زن شوهر كرد، از شوهر اول پرسيدند چرا همسرت را طلاق دادى، گفت غيبت زن ديگران حرام است.
مسئله طلاق از نظر قرآن
اگر زن و مرد بتوانند بدون دخالت دادن ديگران مشكل خود را حل كنند، و علّت يا علل جدائى را از ميانه بردارند چه بهتر، اگر نتوانند، يك نفر انسان باوقار و باحوصله و تيزبين و متدين از جانب خانواده مرد، و يك نفر از جانب خاندان زن جلسهاى تشكيل دهند، باشد كه كار به طلاق نرسد:
وان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكماً من اهله، وحكماً من اهلها ان يريدا اصلاحاً يوفِّق الله بينهما انَّ الله كان عليماً خبيراً.
چنانچه بيم آن داريد كه نزاع و خلاف سخت بين زن و شوهر پديد آيد، از طرف خانواده مرد و خانواده زن داورى انتخاب كنند، اگر نيت اصلاح در كار باشد، تا خداوند آن دو را بر اصلاح موفق فرمايد، كه خدا بر همه دانا و از همه چيز آگاه است.
الطَّلاق مرَّتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان، ولايحلُّ لكم ان تأخذوا ممّا آتيتموهنَّ شيئاً الّا ان يخافا الّا يقيما حدود الله فان خفتم الّا يقيما حدود الله فلا جناح عليهما فيما افتدت به تلك حدود الله فلاتعتدوها ومن يتعدّ حدود الله فاولئك هم الظّالمونَ.
طلاق آن طلاقى كه شوهر در عدّه آن بدون عقد مىتواند همسرش را به خانه برگرداند، و دوباره با صلح و صفا زندگى را از سر بگيرند، و فرزندان را سر و سامان دهند دوبار است.
زن را در ايام طلاق بايد همسرش نيكو نگاه دارد، يا به نيكى رها نمايد. براى شما مردان حلال نيست آنچه را به زن دادهايد باز ستانيد، مگر آنكه هر دو بترسند كه نتوانند مرزها و احكام الهى برپا دارند، «به سبب ناسازگارى زن و شوهر» پس اگر ترسيدند كه حدود خدا را برپا ندارند، گناهى بر آن دو نيست در آنچه زن عوض طلاق مهر خود را ببخشد اينها حدود خدا است، از آنها فراتر مرويد، و هر كه از مرزهاى خدا فراتر رود از ستمكاران است.
واذا طلَّقتم النِّساء فبلغن اجلهنَّ فامسكوهنَّ بمعروف او سرِّحوهنَّ بمعروف ولا تمسكوهنَّ ضراراً لِتعتدوا ومن يفعل ذلك فقد ظلم نفسه ولا تتَّخذوا آيات الله هزواً واذكروا نعمت الله عليكم وما انزل عليكم من الكتاب والحكمه يعظكم به واتَّقوا الله واعلموا انَّ الله بكلِّ شئ عليمٌ.
چون زنان را طلاق داديد و به پايان عده خود رسيدند، يا به نيكوئى نگاهشان داريد، يا به نيكوئى رهايشان سازيد، و براى ضربهزدن و زيان رساندن نگاهشان مداريد تا ستم كرده باشيد، و هر كه چنين كند بر خود ستم كرده، و آيات خدا را به شوخى و ريشخند مگيريد، و نعمتى را كه خداوند به شما ارزانى داشته و آنچه از كتاب
و حكمت بر شما فرو فرستاده كه شما را بدان پند مىدهد به ياد آريد و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خداوند به همه چيز آگاه است.
ملاحظه كنيد در كنار مسئله طلاق، انسان را متوجه نعمتها، قرآن، حكمت و علم بىنهايت خودش مىنمايد، تا در اين مسئله انصاف و عدل در تمام جوانبش با تمام وجود رعايت شود.
مسلّم است اگر خانوادهها پاىبند به ايمان به خدا و قيامت، و آراسته به اخلاق حسنه، و عمل صالح باشند، چيزى به عنوان طلاق در جمع آنان مطرح نخواهد شد، و زن و شوهر با صلح و صفا و مسالمت تا آخر عمر كنار يكديگر زندگى كرده، و فرزندان آنها هم از آن زندگى پرصلح و صفا و محبت بهره خواهند برد.
پژمردگى، سستى، تنبلى، اعتياد، ترك تحصيل، و فاسد شدن بسيارى از فرزندان امت اسلام، ريشه در اختلاف پدر و مادر آنان و در نتيجه در طلاق آن دو نفر دارد.
مرد ظلم و ستم نكند، حقوق زن را رعايت نمايد، به تعهدات خود پاىبند باشد، در زن و بچهدارى قواعد انسانى و اسلامى را بكار بگيرد، و زن در شوهردارى و خانهدارى و فرزنددارى آنچنان كه بايد باشد، تا برنامهاى به نام طلاق كه مبغوض خدا، و هيولائى درنده، و آتشى به بنيان خانواده است پيش نيايد، كه مقصر در طلاق در قيامت به مؤاخذه سخت دچار خواهد شد.
كارى كنيم كه آمار طلاق به حدّاقل برسد، دست از چشمچرانى و گناه، ظلم و ستم بر يكديگر برداريم تا چيزى به نام طلاق نداشته باشيم.
بر دادگسترى كشور است كه دفترچهاى مختصر در رابطه با مسائل عالى اخلاقى، و منفوربودن طلاق و جدائى تهيه كند، و به مراجعهكنندگان جهت طلاق بدهد، تا پس از مطالعه مراجعه كنند، باشد كه مراجعه نكنند، و زندگى سامانى جديد بگيرد، و زن شوهر چشيده، و مرد زن چشيده وارد معركه اجتماع نشوند، تا ضعيفالايمانهاى آنان به فساد كمك كنند و به گمراهان و آلودگان بيفزايند.
پايان زندگى
جادّه پرجوش و خروش زندگى، معركه حيات، عرصهگاه حركت و فعاليت و آمال و آرزو و پايانش مرگ، و انتقال انسان به جهان باعظمت آخرت، براى روبرو شدن با محصولات زندگى و ثمره عقايد و اعمال و اخلاق است.
قرآن مجيد از مرد و زن مىخواهد، تا زندهاند به عاقبت و آخر كار و دنياى آخرت بينديشند، و توجه كنند براى آن ناحيه چه زاد و توشهاى فراهم كردهاند؟
ولْتنظُر نفسٌ ماقدَّمت لغد.
و بايد هر انسانى توجه دقيق كند كه براى فردايش چه فرستاده؟
پيش از پايان زندگى مسئلهاى كه بسيار بسيار مهم است، انتخاب وصيت شرعى جهت ثلث مال كه از رحمت و لطف او متعلق به خود انسان بعد از مرگ است، و بر وصىّ مؤمن و زرنگ و كارى است، كه ثلث را از مال جدا كند و به مصرفى كه در وصيتنامه قيد شده برساند.
وصيت برنامهاى است كه تمام انبياء و اولياء و ائمه به آن توجه داشتند، و احدى از آنان نبود كه بدون وصيت از دنيا برود.
وصيت دستور كتاب خدا در آيه 180 سوره مباركه بقره، و فرمان رسول حق به امت و امر امامان معصوم به شيعيان است.
كتب عليكم اذا حضر احدكم الموت ان ترك خيراً الوصيَّه.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود:
الْوَصِيَّهِ حَقٌّ عَلى كُلِّ مُسْلِم.
وصيت براى بعد از مرگ سزاوار هر مسلمانى است.
و نيز فرمود:
مايَنْبَغى لِامْرِىء مُسْلِم انْ يَبيتَ لَيْلَهً الّا وَوَصِيَّتُهُ تَحْتَ رَأْسِهِ.
براى مسلمان سزاوار نيست يك شب بخوابد مگر اينكه وصيتش زير سرش باشد.
و فرمود:
مَنْ ماتَ عَلى وَصِيَّه ماتَ عَلى سَبيل وَسُنَّه وَماتَ عَلى تُقًى وَشَهادَه، وَماتَ مَغْفُوراً لَهُ.
هركس با به جا گذاشتن وصيت بميرد، بر طريق حق و سنت رسول از دنيا رفته، و مرگش بر تقوا و شهادت و مغفرت حق است.
چه بهتر كه در اين زمان عجيب و غريب، كه كمتر به وصيت عمل مىشود، و قوانين دستوپاگير وصى را خسته مىكند، و ورثه را از پاى درمىآورد، خود انسان وصىّ خودش باشد، و به آنچه كه مىخواهد بعد از مرگش عمل شود خود عمل كند.
هماكنون كه زنده است اگر داراى مال و ثروت است، در راه خير، امثال تهيه زمينه ازدواج براى پسران و دختران، پرداخت مخارج ايتام، ساختن مدرسه، مسجد، راه، ساختمان براى مردم مستضعف اقدام نمايد و پس از مرگ بهرهاش را دريافت كند.
حضرت على (عليه السلام) اين معنا را به انسان سفارش فرموده:
يَابْنَ آدَمَ كُنْ وَصِىَّ نَفْسِكَ فى مالِكَ وَاعْمَلْ فيهِ ما تُؤْثِرُ انْ يُعْمَلَ فيهِ مِنْ بَعْدِكَ.
فرزند آدم خود وصى خود در مال و ثروتت باش، و آنچنانكه براى بعد از مردنت جهت اموالت برنامه انتخاب مىكنى، امروز آن را انجام بده.
برگ عيشى به گور خويش فرست*** كس نيارد زپس تو پيش فرست
در هر صورت مالى كه براى بعد از خود مىگذاريد سعى كنيد حلال باشد، چون حرام به ارث نمىرسد، و بيش از ثلث آن را براى مخارج بعد از مرگ خود وصيت نكنيد چون نافذ نيست، و وصيت خود را در تقسيم دو ثلث ديگر برابر آيات قرآن مجيد قرار دهيد كه ظلمى به ورثه صورت نگيرد.
بر وصى و ورثه واجب است بر اساس وصيتنامهاى كه طبق قرآن مجيد تنظيم شده عمل كنند، كه اجراى آن عبادت و داراى ثواب عظيم براى ميت و براى اجراكنندگان است.
بر ورثه واجب است قبل از تقسيم ارث حساب بدهىهاى كسبى، و خمسى، و نيز مهر و صداق زن، وطلب اشخاص، يا اگر حج بر ذمه ميت بوده پول حج را بپردازند، كه ثروتى كه در آن حقوق خدا و مردم وجود دارد بهرهگيرى ورثه از آن حرام و موجب عقاب حق است.
در تقسيم ارث، سهم زن ميتو پدر و مادر و دختر و پسر، برابر كتاب خدا رعايت شود، كه اگر جز اين عمل شود، تعدّى از حدود خدا و موجب عذاب و عقاب است.
در برنامه تقسيم ارث به رسالههاى عمليه، يا به عالمى متخصص در فقه مراجعه كنيد تا مسئله برابر قانون حق انجام گيرد، و روح ميت از عمل شما شاد شود.
باقيماندگان به اين معنا توجه كنند كه ميت در زمان حياتش با جان و دل، و شب و روز براى اداره امور شما زحمت كشيد، و هر مشقت و رنجى را تحمل كرد، و چه بسا در اين مسير به برخى از گناهان مالى دچار شد، او را فراموش نكنيد، براى او نماز بخوانيد، روزه بگيريد، صدقه بدهيد، ردّ مظالم بپردازيد، كار خير انجام دهيد، خلاصه به هر شكل ممكن براى آمرزش و شادى روح او بخصوص در شبهاى جمعه و ماه رمضان و رجب و شعبان از او ياد كنيد، تا پس از مرگ شما فرزندانتان از شما ياد كنند، و گاهگاهى كنار قبر آنان برويد كه حضرت حق به روح آنان اجازه انس با شما را مىدهد، و سبب مىشود كه آنان در عالم برزخ به شما دعا كنند.
يكى از دوستانم مىگفت دوستى دارم كه به وقت برخورد با مشكل، بدون فاصله از تهران به قم مىرود، و ساعتى كنار قبر پدر و مادرش مىنشيند، براى آنان فاتحه مىخواند، دعا مىكند، صدقه مىپردازد، و از آنان درخواست مىنمايد، برايش دعا كنند و سپس به تهران برمىگردد، در حالى كه تجربه كرده دعاى پدر و مادر به دنبال اوست و تا غروب آفتاب گره از كارش گشوده مىشود.
اين صحيح نيست، كه پدرى يا مادرى از شيره جان خود جهت زندگى فرزندان و خوشبختى آنان مايه بگذارند، و پس از مرگ از آنان يادى نشود و براى آمرزش آنان كارى صورت نگيرد.