بسیجی بدون امرونهی و بدون موضعگیری نسبت به معروف و منکر (اخلاقی، سیاسی و اقتصادی) بسیجی نیست. چنانچه بدون خضوع و اخلاق بسیجی هم بسیجی نیست.
به گزارش مشرق، استاد حسن رحیم پور ازغدی در سالگرد قبول قطعنامه 598، سلسله مقالاتی را با عنوان "محاجه ای برای امروز" در سال 1371 در روزنامه کیهان منتشر کرده بود، که به جهت قلم زیبا و احساسی ایشان، در پاسداشت هفته بسیج، مشرق اقدام به باز نشر آن مقالات نموده است که متن آن را از نظر می گذرانید:
از بسا فضیلتها که در مقاطع جنگ و در مدینه فاضله کوچکی که بسیجیها در منطقه و در فاصله کوتاه بین عملیاتی بناکرده بودند، آن "داعی عقیدتی " که آنان را تا برکه خون خویش بهپیش میراند،"ام لفضائل " بود.
عمیقاً در "جامعه صلواتی " که بچهها در مقیاسی محدود در خطوط نبرد و در روابط فیمابین بنیانگذاری کرده و در پاسداشت آن از صمیم زندگی، مایه میگذاردند، تأملکنید.
سیاستمداران، جامعه شناسان، مربیان، مدیران و متفکران بر روی مبانی انسانی چنان ساختاری متمرکز شوند، چون اگر فضیلتی باشد همانا در بسط و تعمیق همان مدینه فاضله در گستره جامعه ایرانی و بینالملل است.
نمیدانم چه مقدار هزینه و وقت و جدیت خواهد برد تا "بقیة السیف " بسیجیها، آن تفکر و اخلاقیات و آن نوع روابط را در این کشور نهادینه کنند، اما میدانیم که جامعه سازی، کاری پیامبرانه است و گرهی است که در درجه نخست نه با بودجه و بوروکراسی و ساختمان و پرسنل انبوه اداری بلکه با دخالت حکیمانه، مزمن و مؤثر در عاقله و عاطفه مردم گشوده خواهد شد.
بوروکراسی هیچ جامعهای را اصلاح نکرده تا این بار بکند و محال است که با بخشنامه و با دستور دادن بتوان فاصله تاریخ بشری را با "مدینه فاضله ممکن "، کاهش داد.
اینها همهوقتی معنا مییابند که اصل قضیه، مقتضیات معرفتی، تربیتی، حقوقی و اجتماعی نیز گامبهگام تأمین گردد و بدون حضور افکار و اخلاق بسیجی حاشا که چنین اتفاقی بیفتد.
بنیانهای جامعه را بسیجی کردن، جز با نزدیکتر کردن دانشگاهها، ادارات، بازارها و کارخانهها و از همه مهمتر مدیریتها و بلکه سرتاسر نهادهای تربیتی، اقتصادی، حقوقی و سیاسی این جامعه به افق بسیجی، چگونه میسور است؟
در موقعیتی که دولت محترم و سایر قوای حکومتی در تلاش شبانهروزی و صادقانه جهت اصلاح ساختار اقتصادی و مدیریتی، حقوقی و آموزشی و بهداشتی جامعهاند و به فضل خدا به توفیقات بسیاری نائلآمدهاند، بیش از هر وقت دیگری به فراخوانی و تثبیت "فرهنگ بسیجی " و به نهادینه کردن آن باید اندیشید.
برادران و خواهران بسیجی، صدیقه طاهره (س) خطاب به دختران و زنان مدینه که برای عذرخواهی از کوتاهیهای مردانشان و برای تسلی داغهای اخلاقی و سیاسی و ایمانی (که به قلب مقدس علی و فاطمه واردشده بود)، به منزل ایشان آمده بودند، فرمود: چه زشت است زنگار گرفتن شمشیرهایی که روزگاری بر آن بودند و چه زشت است به شوخی گرفتن آنچه روزگاری بس جدی بودند.
آری بسیجی ماندن مهم است و بسیجی شدن، کاری صعب نبوده است. این جمله را نخستین بار شاید از شهید محمودی در کنار اروند (درحالیکه لباس غواصیاش را میپوشید تا به آب بزند) شنیدم و بعدها برادر جانباز حسین پور (که هرکجا هست، خداوند تأییدش کند) میگفت: میدانی یک بسیجی، چه وقت العیاذ بالله خواهد برید؟ وقتیکه دینداری خود را مشروط به دینداری دیگران کند.
این جمله سرشار از حکمت است. اخلاص و درستکاری ما مشروط به اخلاص و درستکاری دیگران نیست. "لابشرط " است.
مردم دودستهاند و همیشه نیز چنین بودهاند:
1- عدهای که ایدئولوژی و طرز تفکر دارند و پای آن بههرحال میایستند.
2- عدهای که قلق دارند نه اعتقاد به خصوصی.
آنکه تنها قلق دارد، کافی است چالههایی که در شخصیت و احساسات اوست شناسایی و مورد بهرهبرداری قرار گیرد تا مثل آب خوردن خود را همواره با هر شرایط جدیدی و با هر رئیس و هر اوضاعی تطبیق دهد. قدرت سازگاری را در اوج دارد.
اما آنکه در این عالم، اعتقاداتی دارد، مدام با اوضاع، نسبت نقادی دارد. بسیجی، از سر اصلاح و درد دین، چنین است، نانخور اوضاع نیست بلکه ناظر بر اوضاع و تغییردهنده آن است. علوی و فاطمی بودن بسیجی که رهبری فرمودند، جز این نیست.
ما موضع داریم و آدم موضع دار به همهچیز به همه آنچه در سطح مسئولین و مدیریتها یا در میان مردم میگذرد، حساس و چالشگر است. بسیجی بدون امرونهی و بدون موضعگیری نسبت به معروف و منکر (اخلاقی، سیاسی و اقتصادی) بسیجی نیست. چنانچه بدون خضوع و اخلاق بسیجی هم بسیجی نیست.
برای بسیجی ماندن باید بهای سنگینی پرداخت، بسا سنگینتر از قطعهقطعه شدن زیر آتش!
برادر و خواهر، اگر هنوز میخواهید به "جامعه صلواتی و انسانی "حضرت حجت (عج) نزدیکتر شوید، باید به شهادت تدریجی درراه خدا تن دهید و عمر را به دفاع از منافع و حقوق شخصی و به اقتضائات دستوپا گیر یک زندگی معمولی و غیر بسیجی نگذرانید و خود را همچنان در جبهه بدانید.
اگر باقیمانده زندگی را صرف خودمان کنیم به گذشته خود، به شبهای نورانی و روزهای باشکوهی که در سالهای جنگ داشتهایم و به روابط صلواتی خود، ستم کردهایم.
مگذارید سست عنصرها، خودخواهیها و سوءاستفادههای دیگران، شما را در دین خود و در ادا تکلیف خود به تردید اندازد، چه بهراستیکه دین داشتن ما مشروط به دین داشتن دیگران نیست و آنچه روزگاری برای بسیجی، بسی جدی بود، همچنان جدی است و چه زشت است "شوخی پس از جدی "!