۰ ۸ - سید ابوالحسن موسوی طباطبایی:یا رحمهًْالله الواسعه ۱۳۹۸/۰۱/۱۹
یا رحمهًْالله الواسعه
۱۳۹۸/۰۱/۱۹
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی
فردوس را از فروغ جمالت سرشتند و دوزخ به شکوه قدومت سرد شد و آرام گرفت.
تو خداوند آب و فروزنده آتشی؛ آب در دیدهها و آتش در دلها.
اشک به نام تو آفریده شد و به یاد تو فرو غلتید. شمع با عشق تو خندید و به حزن تو گریست. گُل به بوی تو شکفت و بیتاب تو پژمرد. ابر به مهر تو غُرّید، به ماتم تو جامه درید و به سوز تو بارید. آسمان به شور تو قد افراشت و به داغ تو خمید. سپیده از زمزم مهرت نوشید و شفق، جامه در خُم شیداییات فرو برد.
***
آن روزِ بهشت سرشت، آسمان به زمین نزدیک شد و خانه پر مهر علی را هاله رحمت در میان گرفت. «أسماء» قنداقه را در معراج آغوش پیمبر نهاد. لبان رسول مهربانی، غنچهوار شکفت و نورسیده را بویید و غرق در بوسه کرد.عرش و لوح و قلم با سُرورِ سَرور کائنات خندید. بهشت بار دیگر به خود بالید و عالم یکپارچه نور شد.
ملایک در رکابِ امین وحی- جبرائیل - به پیشگاه رسول حق بار یافته و به تهنیت مولود فاطمه(س)، قنداقهاش را طواف نمودند. و فُطرس، به اعجازِ نخستینِ او شِفا یافت. این نورِ رسیده را شگفتیها در پی است. خداوند خود بر او نام نهاد: «حسین.» این نام به اندازهای که زیباست، حزنانگیز است. پیامبر مهربانیاشک در دیدگان گردانید و اولین بار در عالم خلقت،اشک و لبخند به یکدیگر رسیدند!
***
هنر خلقت اینچنین بود که اشک و لبخند را در میلاد تو بههم آمیزد. غمها زشت صورت و کریه سیرتند و غم تو زیباست. اندوه تو حوریه وشی دلفریب است و سرشک بر تو دُرّ شاهواریست که ملایک آن را تا عرش برین به ارمغان میبرند.
اگر رسول حق(ص)، رحمهًْ للعالَمین است تو را دروازه آن رحمت نامید و اگر اهل بیت خود را کشتی نوح دانست، تو را سفینه نجات خواند و اگر خاندان عترت را به خویشتن منتسب کرد، اما خود را از تو دانست و فرمود:«انا مِن حسین».
ای قَلاووز باران در سَموم نفَسسوز عصیانها! و ای سفینه نجات در لُجّه مخوف ضلالتها! و ای چراغ هدایت در تیره مغاک سرگشتگیها! امروز دلهای شوریده از عشقت را دریاب. ای همه زیبایی! ای تمامِ مهربانی! ای حسین..!
تو خداوند آب و فروزنده آتشی؛ آب در دیدهها و آتش در دلها.
اشک به نام تو آفریده شد و به یاد تو فرو غلتید. شمع با عشق تو خندید و به حزن تو گریست. گُل به بوی تو شکفت و بیتاب تو پژمرد. ابر به مهر تو غُرّید، به ماتم تو جامه درید و به سوز تو بارید. آسمان به شور تو قد افراشت و به داغ تو خمید. سپیده از زمزم مهرت نوشید و شفق، جامه در خُم شیداییات فرو برد.
***
آن روزِ بهشت سرشت، آسمان به زمین نزدیک شد و خانه پر مهر علی را هاله رحمت در میان گرفت. «أسماء» قنداقه را در معراج آغوش پیمبر نهاد. لبان رسول مهربانی، غنچهوار شکفت و نورسیده را بویید و غرق در بوسه کرد.عرش و لوح و قلم با سُرورِ سَرور کائنات خندید. بهشت بار دیگر به خود بالید و عالم یکپارچه نور شد.
ملایک در رکابِ امین وحی- جبرائیل - به پیشگاه رسول حق بار یافته و به تهنیت مولود فاطمه(س)، قنداقهاش را طواف نمودند. و فُطرس، به اعجازِ نخستینِ او شِفا یافت. این نورِ رسیده را شگفتیها در پی است. خداوند خود بر او نام نهاد: «حسین.» این نام به اندازهای که زیباست، حزنانگیز است. پیامبر مهربانیاشک در دیدگان گردانید و اولین بار در عالم خلقت،اشک و لبخند به یکدیگر رسیدند!
***
هنر خلقت اینچنین بود که اشک و لبخند را در میلاد تو بههم آمیزد. غمها زشت صورت و کریه سیرتند و غم تو زیباست. اندوه تو حوریه وشی دلفریب است و سرشک بر تو دُرّ شاهواریست که ملایک آن را تا عرش برین به ارمغان میبرند.
اگر رسول حق(ص)، رحمهًْ للعالَمین است تو را دروازه آن رحمت نامید و اگر اهل بیت خود را کشتی نوح دانست، تو را سفینه نجات خواند و اگر خاندان عترت را به خویشتن منتسب کرد، اما خود را از تو دانست و فرمود:«انا مِن حسین».
ای قَلاووز باران در سَموم نفَسسوز عصیانها! و ای سفینه نجات در لُجّه مخوف ضلالتها! و ای چراغ هدایت در تیره مغاک سرگشتگیها! امروز دلهای شوریده از عشقت را دریاب. ای همه زیبایی! ای تمامِ مهربانی! ای حسین..!