459 - محمد صرفی : آرایش جنگی در جنگ لایکها ۱۳۹۸/۰۲/۱۱
آرایش جنگی در جنگ لایکها
۱۳۹۸/۰۲/۱۱
چند روز دیگر سالگرد خروج آمریکا از برجام است و از این منظر فرصت مناسبی است برای نگاهی به پشت سر و آنچه بر ما گذشت و همینطور فکر درباره آینده پیشرو که در شرایط کنونی چه باید کرد. درباره برجام کم گفته و نوشته نشده است اما موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که جای کار بسیار دارد. روزگاری نهچندان دور، اگر کسی میگفت بالای چشم این توافق ابروست، از یمین و یسار چنان بر وی میتاختند که گویی سنگ به خانه خدا پرتاب کرده است! حالا که حلوا حلوا کردنها به ته خط رسیده، شوری آش چنان نمایان شده که جناب عراقچی از آشپزان اصلی توافق که روزی برای دستپخت خود، نشان درجه دو لیاقت و مدیریت به همراه
75 سکه طلا گرفته بود، دیروز در سفر به ترکیه میگوید ستانده ایران از برجام نزدیک صفر است.
آن روزها که منتقدان اندک اما دلسوز کشور میگفتند این توافق اشکالات اساسی دارد و گرهی از کار مردم و مملکت باز نمیکند، گوشی برای شنیدن و پاسخی جز توهین و تهمت در کار نبود. هنوز هم باید زمان بگذرد تا تمام خسارتهای برجام نمایان و آشکار شود و از خاکستر خسارتها، جوانه عبرتها بروید. اما تا همین جای کار نیز تجربه و عبرت برای بکار بستن کم نیست.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با معلمان کشور به آرایش جنگی دشمن در حوزههای سیاسی، اقتصادی و فضای مجازی اشاره و تاکید کردند ملت و مسئولان نیز باید در مقابل آن آرایش جنگی بگیرند. آرایش جنگی گرفتن، ملزومات و شرایط خاص خود را دارد. یکی از بزرگترین خسارتهای برجام از قضا در همین نقطه خود را نشان میدهد. برخی برجام را به معنای پایان دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی تعبیر کردند. گمان کردند که دشمنی تمام و تحریمها به تاریخ پیوسته است و حالا دیگر نوبت مجلس بزم است. آن تیترهای کذایی در روزنامههای زنجیرهای، تعابیر عجیب و غریب از سوی برخی مسئولین و رقص برخی در خیابان با اسکناس یک دلاری و هزار تومانی در دست، نمودی از این خیال خام بود.
در هیاهوی این مجلس بزم و غریو «خر برفت و خر برفت»، گوشی برای شنیدن هشدارها نبود. سه سال پیش (مهرماه سال 1394) رهبر انقلاب در نامه پذیرش مشروط برجام، تاکید کردند؛ «همانطور كه در جلسات متعدد به آن جناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد كردهام، رفع تحریمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملت ایران كار لازمی است، لیكن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات كنونی جز با جدی گرفتن و پیگیری همهجانبـه اقتصاد مقـاومتی میسر نخـواهد شـد. امیـد است كه مراقبت شود كه این مقصود با جدیت تمام دنبال شود و بهخصوص به تقویت تولید ملی توجه ویژه صورت گیرد.»
برجام میتوانست سبب خیر و منفعتی هم باشد اگر واقعبینی در کار بود. واقعبینی یعنی آنکه بدانیم تنها ابزار عملی دشمن تحریم است و تحریم هم ناشی از ضعفهای اقتصادی خودمان است و باید در این فرصت به ترمیم و برطرف کردن این ضعفها پرداخت. اما نه تنها چنین نشد که برجام متکایی شد زیر سر خواب غفلت و رویای گشایش پسابرجامی. دولت اوباما که خود مذاکرهکننده و امضاکننده برجام بود به صراحت اعلام کرد پس از برجام نوبت سخت گرفتن به ایران است و با دستی چدنی که زیر دستکش مخملی پنهان بود، خشتهای نخستین تحریمها و خباثتهای جدید را روی هم چید و در این سوی میدان عدهای همچنان بالشت زیر سر مردم میگذاشتند و لالایی میخواندند.
تنها تفاوت رفتن اوباما و آمدن ترامپ برای ما آن بود که دست چدنی آمریکا نمایان شد و خوشخیالان را از خواب پراند و واقعیت را مقابل چشمانشان به نمایش گذاشت. اگر نتیجهاش بیداری و واقعبینی باشد، از این بابت باید آن رفتن و این آمدن را به فال نیک هم گرفت. حال که دشمن آرایش جنگی گرفته و شمشیر را از رو بسته است، دیگر جای سهلاندیشی و مماشات نیست و باید مردانه پای در میدان گذاشت. اما چگونه؟
نخستین گام، شناخت نحوه عمل و هدف دشمن در این جنگ همهجانبه است. بدون اطلاعات روشن و درک درست از میدان جنگ، مقابله پرهزینه و کمبازده خواهد بود و مانند شلیک در تاریکی است. شاید از دهها تیری که شلیک میکنیم، چند تایی هم اتفاقی به هدف بخورد اما بهطور طبیعی بیشتر شلیکها بینتیجه خواهد بود. پس اول باید دانست که هدف چیست. در گزارش اخیر نشریه آمریکایی نیویورکر درباره جان بولتون- مشاور امنیت ملی دولت ترامپ- جملهای کلیدی وجود دارد؛ «هدف آمریکا به ستوه آوردن مردم ایران با فشار اقتصادی است تا مردم علیه حکومت شورش کنند.» عاصی کردن و شوراندن مردم علیه حکومت با دو ابزار دنبال میشود؛ ترکیبی از تحریم اقتصادی و بمباران تبلیغاتی و رسانهای.
تحریم اقتصادی عملیاتی سختافزاری است که بدون نرمافزار رسانهای و تبلیغاتی راه به جایی نخواهد برد و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، مهمترین و اصلیترین سلاح دشمن در این زمینه است. سیانان اسفند سال گذشته در گزارشی نوشت؛ «استفاده از پلتفرمهای دیجیتال برای محکوم کردن تهران به یکی از مشخصههای بارز سیاست دولت ترامپ در قبال ایران بدل شده است.»
آنهایی که در جنگافزار بودن شبکههای اجتماعی تردید دارند و آن را نمیپذیرند احتمالاً از دو حال خارج نیستند. یا خود را به خواب زدهاند و اهداف دیگری در سر دارند که اینان را نمیتوان بیدار کرد و باید برخورد دیگری با این جماعت داشت و یا کماطلاع هستند. دسته دوم بد نیست کتاب «لایک وار» (جنگ لایک: چطور شبکههای اجتماعی به جنگافزار تبدیل شدند؟) نوشته پیتر دبلیو سینگر و امرسون بروکینگ را مطالعه کنند. سینگر که در کتاب خود از شبکههای اجتماعی به عنوان «ماشین ناواقعیت» یاد میکند، در مصاحبهای درباره دنیای جدیدی که شبکههای اجتماعی ساختهاند، میگوید؛ «[در این دنیای شبکهای] به قواعد جدیدی نیاز داریم و این دربارۀ تکتک ما نیز صدق میکند. چون اگر همۀ راههایی را که شبکههای اجتماعی و اینترنت برای پرتکردن حواس و کنترل شما به کار میگیرند نشناسید، هدفی آسیبپذیر خواهید شد. وقتی وارد اینترنت میشوید، پیوسته آماج حملۀ افرادی خواهید بود که به دنبال پول درآوردن از توجه شما، خشم شما یا هرچیز ممکن دیگر هستند... میتوانید از شبکههای اجتماعی برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنید، هر هدفی که باشد. و این هدف برای خیلی از گروهها خلق واقعیتی جدید است، چون مخاطبِ هدفْ درک خود را از جهان -نه فقط اخبار، بلکه تصویری که از دنیا میسازد- از دریچۀ شبکههای اجتماعی میگیرد.»
حدود 50 میلیون ایرانی از گوشی هوشمند استفاده میکنند. چند درصد این جامعه میدانند که درست وسط یک میدان جنگ واقعی هستند و با قواعد آن آشنایی دارند. مردم به کنار، چند درصد مسئولان و مدیران کشور در حوزهها و سطوح مختلف با این میدان جدید و قواعد آن آشنایی دارند؟ حریف سازنده این میدان نبرد و مسلط به ابزار سختافزاری و قواعد نرمافزاری آن است. آشنا نبودن با این میدان، فقط از شما یک سیبل ثابت خواهد ساخت و حتی فراتر از آن، شما را تبدیل به سرباز حریف میکند که به خود یا همسنگران خود شلیک میکنید. دشمن به شما پی در پی شلیک میکند و شما لبخند میزنید و شاید حتی به آن افتخار هم کنید!
اولین گام برای گرفتن آرایش جنگی، شناخت این میدان و قواعد خاص آن است. تمام امکانات و ظرفیتهای مربوط و قابل استفاده کشور برای آشنا کردن مردم و مسئولین با این میدان باید بسیج شود. موفقیت در این میدان و اندکی همت و تدبیر و دوری از تصمیم و رفتار جناحی در میدان اقتصادی، دشمن را به سرعت غافلگیر میکند. سیل اخیر در کشور نشان داد که جامعه آماده و مستعد به میدان آمدن است. آنجایی که میدان و رسالت خود را تشخیص دهد، به سرعت و با همه وجود پای کار میآید. مشکل از ماست که نتوانستهایم ماهیت و ابعاد این میدان نبرد را برای آنان تشریح و ملموس کنیم.
محمد صرفی
75 سکه طلا گرفته بود، دیروز در سفر به ترکیه میگوید ستانده ایران از برجام نزدیک صفر است.
آن روزها که منتقدان اندک اما دلسوز کشور میگفتند این توافق اشکالات اساسی دارد و گرهی از کار مردم و مملکت باز نمیکند، گوشی برای شنیدن و پاسخی جز توهین و تهمت در کار نبود. هنوز هم باید زمان بگذرد تا تمام خسارتهای برجام نمایان و آشکار شود و از خاکستر خسارتها، جوانه عبرتها بروید. اما تا همین جای کار نیز تجربه و عبرت برای بکار بستن کم نیست.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با معلمان کشور به آرایش جنگی دشمن در حوزههای سیاسی، اقتصادی و فضای مجازی اشاره و تاکید کردند ملت و مسئولان نیز باید در مقابل آن آرایش جنگی بگیرند. آرایش جنگی گرفتن، ملزومات و شرایط خاص خود را دارد. یکی از بزرگترین خسارتهای برجام از قضا در همین نقطه خود را نشان میدهد. برخی برجام را به معنای پایان دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی تعبیر کردند. گمان کردند که دشمنی تمام و تحریمها به تاریخ پیوسته است و حالا دیگر نوبت مجلس بزم است. آن تیترهای کذایی در روزنامههای زنجیرهای، تعابیر عجیب و غریب از سوی برخی مسئولین و رقص برخی در خیابان با اسکناس یک دلاری و هزار تومانی در دست، نمودی از این خیال خام بود.
در هیاهوی این مجلس بزم و غریو «خر برفت و خر برفت»، گوشی برای شنیدن هشدارها نبود. سه سال پیش (مهرماه سال 1394) رهبر انقلاب در نامه پذیرش مشروط برجام، تاکید کردند؛ «همانطور كه در جلسات متعدد به آن جناب و دیگر مسئولان دولتی یادآور شده و در جلسات عمومی به مردم عزیزمان گوشزد كردهام، رفع تحریمها هر چند از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملت ایران كار لازمی است، لیكن گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و رفع معضلات كنونی جز با جدی گرفتن و پیگیری همهجانبـه اقتصاد مقـاومتی میسر نخـواهد شـد. امیـد است كه مراقبت شود كه این مقصود با جدیت تمام دنبال شود و بهخصوص به تقویت تولید ملی توجه ویژه صورت گیرد.»
برجام میتوانست سبب خیر و منفعتی هم باشد اگر واقعبینی در کار بود. واقعبینی یعنی آنکه بدانیم تنها ابزار عملی دشمن تحریم است و تحریم هم ناشی از ضعفهای اقتصادی خودمان است و باید در این فرصت به ترمیم و برطرف کردن این ضعفها پرداخت. اما نه تنها چنین نشد که برجام متکایی شد زیر سر خواب غفلت و رویای گشایش پسابرجامی. دولت اوباما که خود مذاکرهکننده و امضاکننده برجام بود به صراحت اعلام کرد پس از برجام نوبت سخت گرفتن به ایران است و با دستی چدنی که زیر دستکش مخملی پنهان بود، خشتهای نخستین تحریمها و خباثتهای جدید را روی هم چید و در این سوی میدان عدهای همچنان بالشت زیر سر مردم میگذاشتند و لالایی میخواندند.
تنها تفاوت رفتن اوباما و آمدن ترامپ برای ما آن بود که دست چدنی آمریکا نمایان شد و خوشخیالان را از خواب پراند و واقعیت را مقابل چشمانشان به نمایش گذاشت. اگر نتیجهاش بیداری و واقعبینی باشد، از این بابت باید آن رفتن و این آمدن را به فال نیک هم گرفت. حال که دشمن آرایش جنگی گرفته و شمشیر را از رو بسته است، دیگر جای سهلاندیشی و مماشات نیست و باید مردانه پای در میدان گذاشت. اما چگونه؟
نخستین گام، شناخت نحوه عمل و هدف دشمن در این جنگ همهجانبه است. بدون اطلاعات روشن و درک درست از میدان جنگ، مقابله پرهزینه و کمبازده خواهد بود و مانند شلیک در تاریکی است. شاید از دهها تیری که شلیک میکنیم، چند تایی هم اتفاقی به هدف بخورد اما بهطور طبیعی بیشتر شلیکها بینتیجه خواهد بود. پس اول باید دانست که هدف چیست. در گزارش اخیر نشریه آمریکایی نیویورکر درباره جان بولتون- مشاور امنیت ملی دولت ترامپ- جملهای کلیدی وجود دارد؛ «هدف آمریکا به ستوه آوردن مردم ایران با فشار اقتصادی است تا مردم علیه حکومت شورش کنند.» عاصی کردن و شوراندن مردم علیه حکومت با دو ابزار دنبال میشود؛ ترکیبی از تحریم اقتصادی و بمباران تبلیغاتی و رسانهای.
تحریم اقتصادی عملیاتی سختافزاری است که بدون نرمافزار رسانهای و تبلیغاتی راه به جایی نخواهد برد و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، مهمترین و اصلیترین سلاح دشمن در این زمینه است. سیانان اسفند سال گذشته در گزارشی نوشت؛ «استفاده از پلتفرمهای دیجیتال برای محکوم کردن تهران به یکی از مشخصههای بارز سیاست دولت ترامپ در قبال ایران بدل شده است.»
آنهایی که در جنگافزار بودن شبکههای اجتماعی تردید دارند و آن را نمیپذیرند احتمالاً از دو حال خارج نیستند. یا خود را به خواب زدهاند و اهداف دیگری در سر دارند که اینان را نمیتوان بیدار کرد و باید برخورد دیگری با این جماعت داشت و یا کماطلاع هستند. دسته دوم بد نیست کتاب «لایک وار» (جنگ لایک: چطور شبکههای اجتماعی به جنگافزار تبدیل شدند؟) نوشته پیتر دبلیو سینگر و امرسون بروکینگ را مطالعه کنند. سینگر که در کتاب خود از شبکههای اجتماعی به عنوان «ماشین ناواقعیت» یاد میکند، در مصاحبهای درباره دنیای جدیدی که شبکههای اجتماعی ساختهاند، میگوید؛ «[در این دنیای شبکهای] به قواعد جدیدی نیاز داریم و این دربارۀ تکتک ما نیز صدق میکند. چون اگر همۀ راههایی را که شبکههای اجتماعی و اینترنت برای پرتکردن حواس و کنترل شما به کار میگیرند نشناسید، هدفی آسیبپذیر خواهید شد. وقتی وارد اینترنت میشوید، پیوسته آماج حملۀ افرادی خواهید بود که به دنبال پول درآوردن از توجه شما، خشم شما یا هرچیز ممکن دیگر هستند... میتوانید از شبکههای اجتماعی برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنید، هر هدفی که باشد. و این هدف برای خیلی از گروهها خلق واقعیتی جدید است، چون مخاطبِ هدفْ درک خود را از جهان -نه فقط اخبار، بلکه تصویری که از دنیا میسازد- از دریچۀ شبکههای اجتماعی میگیرد.»
حدود 50 میلیون ایرانی از گوشی هوشمند استفاده میکنند. چند درصد این جامعه میدانند که درست وسط یک میدان جنگ واقعی هستند و با قواعد آن آشنایی دارند. مردم به کنار، چند درصد مسئولان و مدیران کشور در حوزهها و سطوح مختلف با این میدان جدید و قواعد آن آشنایی دارند؟ حریف سازنده این میدان نبرد و مسلط به ابزار سختافزاری و قواعد نرمافزاری آن است. آشنا نبودن با این میدان، فقط از شما یک سیبل ثابت خواهد ساخت و حتی فراتر از آن، شما را تبدیل به سرباز حریف میکند که به خود یا همسنگران خود شلیک میکنید. دشمن به شما پی در پی شلیک میکند و شما لبخند میزنید و شاید حتی به آن افتخار هم کنید!
اولین گام برای گرفتن آرایش جنگی، شناخت این میدان و قواعد خاص آن است. تمام امکانات و ظرفیتهای مربوط و قابل استفاده کشور برای آشنا کردن مردم و مسئولین با این میدان باید بسیج شود. موفقیت در این میدان و اندکی همت و تدبیر و دوری از تصمیم و رفتار جناحی در میدان اقتصادی، دشمن را به سرعت غافلگیر میکند. سیل اخیر در کشور نشان داد که جامعه آماده و مستعد به میدان آمدن است. آنجایی که میدان و رسالت خود را تشخیص دهد، به سرعت و با همه وجود پای کار میآید. مشکل از ماست که نتوانستهایم ماهیت و ابعاد این میدان نبرد را برای آنان تشریح و ملموس کنیم.
محمد صرفی