71 - سهراب صلاحی : بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینهها و شرایط انعقاد معاهده برجام - رژیم سعودی، مزدور یا گاو شیرده؟ ۱۳۹۸/۰۶/۱۹
بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینهها و شرایط انعقاد معاهده برجام -71
سهراب صلاحی
حکومتهای دستنشانده
از پیامدهای حضور استعمارگران غربی در منطقه خاورمیانه و بهخصوص از ابتدای قرن نوزده میلادی که رقابت سه قدرت انگلیس، روس و فرانسه برای تسلط بر منابع مهم منطقه تشدید شد و همچنین با توطئههای پیچیده و استفاده از ضعف داخلی جوامع اسلامی و بااشغال هندوستان اسلامی بهوسیله انگلیس و درنهایت فروپاشی عثمانی پس از شکست در جنگ اول جهانی این است که غربیها توانستند با استقرار حکومتهای دستنشانده در منطقه، منابع و ثروت آن را به تاراج ببرند. از سوی دیگر وابستگیهای شدید این حکومتها به دولتهای خارجی و عدم اتکای آنها بر ملتهایشان باعث شده است که هیچیک از این کشورها از امنیتی پایدار و همهجانبه برخوردار نبوده و درنتیجه با هر تغییر و تحولی به سرعت دچار بحران شوند.
عدم اتکای این دولتها به توان داخلی و درنتیجه فقدان مشروعیت و عدم احساس امنیت از سوی یکدیگر، بهعلاوه نقشههای دولتهای استعمارگر چون انگلیس و آمریکا و کاشتن بذر نفاق و اختلاف در بین ملتها بهخصوص با قرار دادن اختلافات مرزی در هنگام تجزیه کشورهای بزرگ جهان اسلام مانند عثمانی و هند اسلامی، افزون بر آنها ایجاد پادگان صهیونیستی در قلب کشورهای اسلامی، این منطقه را به روی آوردن به ماجراجوییهای نظامی سوق داده که ازجمله نتایج منفی آن، تبدیل منطقه به انبار سلاحهای خریداریشده از کمپانیهای نظامی غربی و آمریکایی و تضعیف زیرساختها و توان مادی و معنوی مسلمانان به نفع رژیم صهیونیستی است.
هرگاه که از سوی دلسوزان و مصلحان در کشورهای گوناگون نیز تلاش شده است که مسلمانان از خواب غفلت بیدار شوند، غربیها با استفاده از شبکههای گسترده فراماسونری و جاسوسی خود، مبارزات این مردم را به سمت پانعربیسم، پانترکیسم و پانایرانیسم هدایت کرده تا خود را از معرکه مبارزات ضد استعماری ملتهای مسلمان نجات دهند، اما وقوع انقلاب اسلامی راه جدیدی برای رهایی از استبداد و استعمار در مقابل مسلمانان گشود که اتفاقاً وزن راهبردی منطقه را نیز بسیار سنگینتر نمود. ازجمله متغیرهای دیگری که بر اهمیت راهبردی غرب آسیا افزود، فروپاشی شوروی بود که باعث شد موقعیت راهبردی اروپای شرقی تنزل و زنجیره تشکیلدهنده عوامل و ظرفیتهای لازم برای اینکه این منطقه بهعنوان قلب سیاست جهانی مطرح شود، تکمیل و ازاینرو آمریکاییها را برای سلطه بر آن به وسوسه اندازد.
دولت آمریکا با برآورد دقیقی که از ضعف حکومتهای دستنشانده و مورد حمایت خود در منطقه داشت ابتدا طرح نظم نوین جهانی و پسازآن طرح خاورمیانه بزرگ را طراحی تا هم نظام جمهوری اسلامی و بیداری اسلامی که از قِبل انقلاب اسلامی در منطقهایجاد شده بود را مهار و همچنین با تأسیس دولتهای جزیرهای کوچک و تحکیم و تسلط فرهنگ و سیاست مورد تأیید او، از حاکمیت حقیقی و اساسی ملتهای مسلمان بر سرنوشت خود جلوگیری و همچنان و بلکه شدیدتر از قبل، سلطه خود را بر مهمترین منابع قدرت کشورهای صنعتی در دست گرفته که در این صورت میتوانست قدرتهای صنعتی و رقیب آمریکا چون چین و یا قدرتهای در حال ظهور مانند هند را نیز مهار نماید. همانطور که در مباحث قبلاشاره شد، به دلیل شکست استراتژیک آمریکا دراشغال عراق و تحمیل پیامدهای سنگین اقتصادی، نظامی و سیاسی آن بر این کشور، اوباما بهصراحت اعلام کرد که این کشور استراتژی مداخله مستقیم را کنار گذاشته و سیاست خود را از طریق بازیگران منطقهای پیگیری خواهد کرد. مشخص بود عربستان در نوک فرماندهی جنگهای نیابتی آمریکا قرار خواهد گرفت، زیرا علاوهبر اینکه فرد ثروتمند دولتهای دوست آمریکا در منطقه است، این کشور از ابتدا و با وقوع انقلاب اسلامی، در نقطه تقابل با آن قرار گرفت.
در تقابل با جمهوری اسلامی ایران و گروههای مقامت، آلسعود تاکنون اقدامات زیادی انجام داده است که چند نمونه مهم آن عبارت است از: تشکیل جبههای به نام شورای همکاری کشورهای خلیجفارس برای مقابله با جمهوری اسلامی و حمایتها و کمکهای مادی و نظامی آشکار و پنهان این شورا از رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی؛ به شهادت رساندن حجاج ایرانی در سال 1366 که جمهوری اسلامی به جهت درگیر بودن در جنگ عراق، صبر و تحمل برای برخورد مؤثر و بهموقع را بر عکسالعمل از روی عصبانیت ترجیح داد؛ حمایت از رژیم صهیونیستی در جنگهای این رژیم با حزبالله لبنان و مردم مظلوم فلسطین در غزه؛اشغال بحرین و سرکوب مردم مسلمان این کشور که در پی احقاق حقوق ابتدایی خود چون حق تعیین سرنوشت بودهاند؛ اقدام به آموزش و تسلیح و انجام کمکهای همهجانبه از داعش و ویران نمودن و از بین بردن زیرساختهای سوریه و عراق به نفع رژیم صهیونیستی و اقدام به تجاوز آشکار نظامی علیه فقیرترین کشور عرب یعنی یمن. موارد فوق تنها گوشهای از اقدامات آلسعود است اما سرکوب تروریسم در منطقه جز با هدایت و کمک ایران اسلامی مؤثر نبوده و نخواهد بود، درحالیکه دونالد ترامپ در دیدار با تمیمبنحمد، امیر قطر اقرار کرد که عربستان و قطر از تروریستها حمایت مالی میکردند تا زیرساختهای سوریه را به نفع رژیم صهیونیستی از بین ببرند.
اکنون حدود 7 سال است که یک جنگ نیابتی بر سوریه تحمیل شده و معلوم است که از ویرانی کشورهای مسلمان و عربی و ازجمله سوریه، بیشترین نفع نصیب رژیم صهیونیستی خواهد شد و البته از باقی ماندن بشار اسد در سوریه و تعیین تکلیف آینده سوریه بهوسیله مردم این کشور و با حضور در پای صندوقهای رأی، بیش از هر دولتی در منطقه سعودیها و رژیم صهیونیستی و در رأس آنها آمریکا در جهان ضرر خواهند دید و همانطور که قبلاًاشاره شد، رئیسجمهور سابق آن، اوباما در عجزی آشکار اعلام کرد که موضوع سوریه موی وی را سفید کرد که حقیقتی تلخ و نشانگر این واقعیت است که تلاش اوباما برای ترمیم شکست سنگین آمریکا در منطقه با تغییر رویکرد و تمسک به جنگ نیابتی هم به شکست انجامید و بیش از گذشته زمینه برای ظهور قطب قدرت اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی در نظم نوین بینالمللی فراهم شده است. به همین دلیل بود که مقامات عربستان بارها اعلام کردهاند که بدترین سناریو برای این کشور باقی ماندن اسد در سوریه است و بارها تلاش کردند تا با پرداخت رشوه به دولت روسیه، پوتین رئیسجمهور این کشور را قانع نمایند که از حمایت اسد منصرف شود اما این کوششها بیاثر ماند.
آنگاه که طرفهای مقابل بهویژه عربستان احساس کردند که در سوریه به بنبست رسیدهاند، عربستان بار دیگر تلاش کرد که آمریکا را مستقیم وارد جنگ سوریه نماید. جان کری نیز در لندن اعلام کرد که عربستان میخواهد آمریکا وارد جنگ با سوریه شود. سعودیها اعلام کرده بودند که پس از جنگ سوریه نوبت جنگ با ایران خواهد بود و در مطبوعات خود نیز اعلام کردند که تمامی مخارج جنگ با ایران را خواهند پرداخت. اما برعکس و در حال حاضر، این آلسعود است که از سوی شیعیان این کشور و بحرین و همچنین سپاه قدرتمند انصار الله در یمن و نیروهای بسیجی و انقلابی عراق که همه از بازوان پرقدرت مقاومت اسلامی هستند، تحتفشار شدید و به نحوی در محاصره آنها قرار گرفته است.
وضعیت وخیم عربستان در جنگی که از 6 فروردین 1394 علیه فقیرترین مردم عرب یعنی کشور یمن شروع کرده است، نه اینکه صدمهای به توان نیروی انسانی انصارالله وارد نکرد، بلکه در روند دفاع از ملت یمن و مقاومت اسلامی، امروز توان رزمی و موشکی آنها به حدی رسیده است که برخلاف حقوق بینالملل و عدم رعایت بیطرفی، دولت آمریکا بهصورت آشکار با اعزام حدود 300 نفر از نیروهای ویژه خود برای مقابله با توان موشکی انصارالله، بدون دریافت مجوز از کنگره این کشور اقدام نمود که ازیکطرف و مطابق حقوق بینالملل، آمریکاییها در ارتکاب جنایات جنگی در یمن، شریک هستند و از سوی دیگر نیروهای مقاومت یمن، انگیزه بیشتری برای مقابله با نیروهای متجاوز پیدا خواهند کرد. این در حالی است که مقامات سودان اعلام کردند که نیروهای خود را در ماه ژوئن 2018 که در قالب ائتلاف سعودی در اختیار عربستان قرار داده بودند، از یمن خارج مینمایند.
حکومتهای دستنشانده
از پیامدهای حضور استعمارگران غربی در منطقه خاورمیانه و بهخصوص از ابتدای قرن نوزده میلادی که رقابت سه قدرت انگلیس، روس و فرانسه برای تسلط بر منابع مهم منطقه تشدید شد و همچنین با توطئههای پیچیده و استفاده از ضعف داخلی جوامع اسلامی و بااشغال هندوستان اسلامی بهوسیله انگلیس و درنهایت فروپاشی عثمانی پس از شکست در جنگ اول جهانی این است که غربیها توانستند با استقرار حکومتهای دستنشانده در منطقه، منابع و ثروت آن را به تاراج ببرند. از سوی دیگر وابستگیهای شدید این حکومتها به دولتهای خارجی و عدم اتکای آنها بر ملتهایشان باعث شده است که هیچیک از این کشورها از امنیتی پایدار و همهجانبه برخوردار نبوده و درنتیجه با هر تغییر و تحولی به سرعت دچار بحران شوند.
عدم اتکای این دولتها به توان داخلی و درنتیجه فقدان مشروعیت و عدم احساس امنیت از سوی یکدیگر، بهعلاوه نقشههای دولتهای استعمارگر چون انگلیس و آمریکا و کاشتن بذر نفاق و اختلاف در بین ملتها بهخصوص با قرار دادن اختلافات مرزی در هنگام تجزیه کشورهای بزرگ جهان اسلام مانند عثمانی و هند اسلامی، افزون بر آنها ایجاد پادگان صهیونیستی در قلب کشورهای اسلامی، این منطقه را به روی آوردن به ماجراجوییهای نظامی سوق داده که ازجمله نتایج منفی آن، تبدیل منطقه به انبار سلاحهای خریداریشده از کمپانیهای نظامی غربی و آمریکایی و تضعیف زیرساختها و توان مادی و معنوی مسلمانان به نفع رژیم صهیونیستی است.
هرگاه که از سوی دلسوزان و مصلحان در کشورهای گوناگون نیز تلاش شده است که مسلمانان از خواب غفلت بیدار شوند، غربیها با استفاده از شبکههای گسترده فراماسونری و جاسوسی خود، مبارزات این مردم را به سمت پانعربیسم، پانترکیسم و پانایرانیسم هدایت کرده تا خود را از معرکه مبارزات ضد استعماری ملتهای مسلمان نجات دهند، اما وقوع انقلاب اسلامی راه جدیدی برای رهایی از استبداد و استعمار در مقابل مسلمانان گشود که اتفاقاً وزن راهبردی منطقه را نیز بسیار سنگینتر نمود. ازجمله متغیرهای دیگری که بر اهمیت راهبردی غرب آسیا افزود، فروپاشی شوروی بود که باعث شد موقعیت راهبردی اروپای شرقی تنزل و زنجیره تشکیلدهنده عوامل و ظرفیتهای لازم برای اینکه این منطقه بهعنوان قلب سیاست جهانی مطرح شود، تکمیل و ازاینرو آمریکاییها را برای سلطه بر آن به وسوسه اندازد.
دولت آمریکا با برآورد دقیقی که از ضعف حکومتهای دستنشانده و مورد حمایت خود در منطقه داشت ابتدا طرح نظم نوین جهانی و پسازآن طرح خاورمیانه بزرگ را طراحی تا هم نظام جمهوری اسلامی و بیداری اسلامی که از قِبل انقلاب اسلامی در منطقهایجاد شده بود را مهار و همچنین با تأسیس دولتهای جزیرهای کوچک و تحکیم و تسلط فرهنگ و سیاست مورد تأیید او، از حاکمیت حقیقی و اساسی ملتهای مسلمان بر سرنوشت خود جلوگیری و همچنان و بلکه شدیدتر از قبل، سلطه خود را بر مهمترین منابع قدرت کشورهای صنعتی در دست گرفته که در این صورت میتوانست قدرتهای صنعتی و رقیب آمریکا چون چین و یا قدرتهای در حال ظهور مانند هند را نیز مهار نماید. همانطور که در مباحث قبلاشاره شد، به دلیل شکست استراتژیک آمریکا دراشغال عراق و تحمیل پیامدهای سنگین اقتصادی، نظامی و سیاسی آن بر این کشور، اوباما بهصراحت اعلام کرد که این کشور استراتژی مداخله مستقیم را کنار گذاشته و سیاست خود را از طریق بازیگران منطقهای پیگیری خواهد کرد. مشخص بود عربستان در نوک فرماندهی جنگهای نیابتی آمریکا قرار خواهد گرفت، زیرا علاوهبر اینکه فرد ثروتمند دولتهای دوست آمریکا در منطقه است، این کشور از ابتدا و با وقوع انقلاب اسلامی، در نقطه تقابل با آن قرار گرفت.
در تقابل با جمهوری اسلامی ایران و گروههای مقامت، آلسعود تاکنون اقدامات زیادی انجام داده است که چند نمونه مهم آن عبارت است از: تشکیل جبههای به نام شورای همکاری کشورهای خلیجفارس برای مقابله با جمهوری اسلامی و حمایتها و کمکهای مادی و نظامی آشکار و پنهان این شورا از رژیم بعث عراق در جنگ تحمیلی؛ به شهادت رساندن حجاج ایرانی در سال 1366 که جمهوری اسلامی به جهت درگیر بودن در جنگ عراق، صبر و تحمل برای برخورد مؤثر و بهموقع را بر عکسالعمل از روی عصبانیت ترجیح داد؛ حمایت از رژیم صهیونیستی در جنگهای این رژیم با حزبالله لبنان و مردم مظلوم فلسطین در غزه؛اشغال بحرین و سرکوب مردم مسلمان این کشور که در پی احقاق حقوق ابتدایی خود چون حق تعیین سرنوشت بودهاند؛ اقدام به آموزش و تسلیح و انجام کمکهای همهجانبه از داعش و ویران نمودن و از بین بردن زیرساختهای سوریه و عراق به نفع رژیم صهیونیستی و اقدام به تجاوز آشکار نظامی علیه فقیرترین کشور عرب یعنی یمن. موارد فوق تنها گوشهای از اقدامات آلسعود است اما سرکوب تروریسم در منطقه جز با هدایت و کمک ایران اسلامی مؤثر نبوده و نخواهد بود، درحالیکه دونالد ترامپ در دیدار با تمیمبنحمد، امیر قطر اقرار کرد که عربستان و قطر از تروریستها حمایت مالی میکردند تا زیرساختهای سوریه را به نفع رژیم صهیونیستی از بین ببرند.
اکنون حدود 7 سال است که یک جنگ نیابتی بر سوریه تحمیل شده و معلوم است که از ویرانی کشورهای مسلمان و عربی و ازجمله سوریه، بیشترین نفع نصیب رژیم صهیونیستی خواهد شد و البته از باقی ماندن بشار اسد در سوریه و تعیین تکلیف آینده سوریه بهوسیله مردم این کشور و با حضور در پای صندوقهای رأی، بیش از هر دولتی در منطقه سعودیها و رژیم صهیونیستی و در رأس آنها آمریکا در جهان ضرر خواهند دید و همانطور که قبلاًاشاره شد، رئیسجمهور سابق آن، اوباما در عجزی آشکار اعلام کرد که موضوع سوریه موی وی را سفید کرد که حقیقتی تلخ و نشانگر این واقعیت است که تلاش اوباما برای ترمیم شکست سنگین آمریکا در منطقه با تغییر رویکرد و تمسک به جنگ نیابتی هم به شکست انجامید و بیش از گذشته زمینه برای ظهور قطب قدرت اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی در نظم نوین بینالمللی فراهم شده است. به همین دلیل بود که مقامات عربستان بارها اعلام کردهاند که بدترین سناریو برای این کشور باقی ماندن اسد در سوریه است و بارها تلاش کردند تا با پرداخت رشوه به دولت روسیه، پوتین رئیسجمهور این کشور را قانع نمایند که از حمایت اسد منصرف شود اما این کوششها بیاثر ماند.
آنگاه که طرفهای مقابل بهویژه عربستان احساس کردند که در سوریه به بنبست رسیدهاند، عربستان بار دیگر تلاش کرد که آمریکا را مستقیم وارد جنگ سوریه نماید. جان کری نیز در لندن اعلام کرد که عربستان میخواهد آمریکا وارد جنگ با سوریه شود. سعودیها اعلام کرده بودند که پس از جنگ سوریه نوبت جنگ با ایران خواهد بود و در مطبوعات خود نیز اعلام کردند که تمامی مخارج جنگ با ایران را خواهند پرداخت. اما برعکس و در حال حاضر، این آلسعود است که از سوی شیعیان این کشور و بحرین و همچنین سپاه قدرتمند انصار الله در یمن و نیروهای بسیجی و انقلابی عراق که همه از بازوان پرقدرت مقاومت اسلامی هستند، تحتفشار شدید و به نحوی در محاصره آنها قرار گرفته است.
وضعیت وخیم عربستان در جنگی که از 6 فروردین 1394 علیه فقیرترین مردم عرب یعنی کشور یمن شروع کرده است، نه اینکه صدمهای به توان نیروی انسانی انصارالله وارد نکرد، بلکه در روند دفاع از ملت یمن و مقاومت اسلامی، امروز توان رزمی و موشکی آنها به حدی رسیده است که برخلاف حقوق بینالملل و عدم رعایت بیطرفی، دولت آمریکا بهصورت آشکار با اعزام حدود 300 نفر از نیروهای ویژه خود برای مقابله با توان موشکی انصارالله، بدون دریافت مجوز از کنگره این کشور اقدام نمود که ازیکطرف و مطابق حقوق بینالملل، آمریکاییها در ارتکاب جنایات جنگی در یمن، شریک هستند و از سوی دیگر نیروهای مقاومت یمن، انگیزه بیشتری برای مقابله با نیروهای متجاوز پیدا خواهند کرد. این در حالی است که مقامات سودان اعلام کردند که نیروهای خود را در ماه ژوئن 2018 که در قالب ائتلاف سعودی در اختیار عربستان قرار داده بودند، از یمن خارج مینمایند.