به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 331
بازدید دیروز: 2,925
بازدید هفته: 16,039
بازدید ماه: 82,112
بازدید کل: 23,743,921
افراد آنلاین: 7
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۲۰ اردیبهشت ۱٤۰۳
Thursday , 9 May 2024
الخميس ، ۱ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
۱۴ -تاریخ شفاهی انقلاب به روایت مرحوم حاج حبیب‌الله عسکراولادی (شب‌شکنان) - پیش‌بینی امام خمینی(ره) ... ۱۳۹۸/۱۰/۱۳
تاریخ شفاهی انقلاب به روایت مرحوم حاج حبیب‌الله عسکراولادی (شب‌شکنان) - ۱۴
 
 پیش‌بینی امام خمینی(ره) از حمله به مدرسه فیضیه
 
Image result for ‫پیش‌بینی امام خمینی(ره) از حمله به مدرسه فیضیه‬‎Image result for ‫پیش‌بینی امام خمینی(ره) از حمله به مدرسه فیضیه‬‎

ما داشتيم حضرت امام رو از دور زيارت مي‌کرديم که ایشان با اشاره فرمودند به جلو بياييد. ما چند نفري از هيئت‌هاي موتلفه اسلامي و هيئات ديني آن روز با هم بوديم که به خدمتشان رفتيم. حضرت امام فرمودند: «به من رسيده است که دستگاه جبار هزار نفر يا بيشتر مامور را در پوشش کارکنان شرکت واحد به قم فرستاده است. اينها امروز مي‌خواهند در قم کاري بکنند. مواظب اوضاع باشيد. همين‌جا هم مي‌خواستند شروع کنند. آقاي مرواريد توانستند مجلس را کنترل کنند، اما بدانيد اينها امروز مي‌خواهند در قم کاري بکنند. مراقب باشيد». سپس فرمودند: «منزل مراجع ديگر هم مجالس و برنامه‌هايي هست. آنجاها هم شرکت کنيد و همه جا مواظب باشيد». ساعت سه بعد از ظهر هم به خدمت‌شان رسيديم. خودشان پاي منبر نشستند و دانشجويي اشعاري را به مناسبت روز شهادت امام صادق(ع) مي‌خواند (قبل از او يک مداح خوانده بود). من و دو سه تا ديگر از برادران وارد که شديم امام اشاره فرمودند که اينجا بياييد. صحبت اين دانشجو که تمام شد امام آهسته فرمودند: «نقشه‌ها در مدرسه فيضيه است. آنجا آقاي گلپايگاني برنامه گذاشته‌اند. آنها نقشه‌ها را مي‌خواهند آنجا پياده کنند. شما از اينجا يکسر به آنجا برويد. با برادرانتان در هر کجا هستند جمع شويد و در آنجا باشيد. آنها قصد دارند که به طلاب، علما و مدرسه حمله کنند. شما سعي کنيد که جمعيت را به بيرون بکشيد و نگذاريد که جمعيت در مدرسه آسيب ببيند. جمعيت را به خيابان حرکت دهيد که اينها هر شيطنتي دارند در منظر و مرآي همه زوار بکنند».
حمله چماق‌دارها به عزاداران امام صادق(ع)
از همين جا به تعدادي از برادران که در منزل آيات بودند اطلاع داده شد و آمدند. قبل از ما شهيد عراقي با تعدادي از برادران همراهش وارد مدرسه فيضيه شده بودند. ما تا آنجا ارتباط نزديک با هم نداشتيم. ايشان و همراهانشان از قبل در آنجا بودند. شهيد عراقي احساسي که راجع به مسائل خطرناک داشت واقعا کم‌نظير بود. چون هم تجربه گذشته را داشت و هم روحيه بسيار صاف و صيقلي. ايشان وقتي رسيده بود در مدرسه فيضيه احساس کرد که ناشناس‌هايي در لابلاي مردم هستند. خودش رفت و برادران همراهش را پاي ميکروفون برد و آنجا نشستند تا آنها نتوانند کاري انجام بدهند. خيال مي‌کرد که اينها مي‌خواهند پاي ميکروفون شلوغ کنند. وقتي که ما به مدرسه فيضيه رسيديم تا کنار حوض مدرسه، جمعيت بود و همين‌طور هم جمعيت وارد مي‌شد. آقاي انصاري ‌قمي بالاي منبر بود و راجع به نقش روحانيت صحبت مي‌کرد. يک مرتبه صداي شعار درخواست «صلوات براي رضاشاه کبير» آمد. در حوزه‌هاي ديني و مجالس چنين چيزي بي‌سابقه بود. تعدادي از خودشان صلوات فرستادند. ما احساس کرديم اينها گروهي هستند. صلوات دوم را براي محمدرضاي خائن خواست و جمعيت زيادتري صلوات فرستادند. ما متوجه شديم اينها در چند قسمت نشسته‌اند. آقاي انصاري کمي شتابزده برخورد کرد. يعني پيش‌بيني نشده بود و اساسا منبرهاي ايشان هم منبرهاي سياسي نبود. تا آنجايي که من با ايشان آشنا بودم در متن کارهاي سياسي قرار نمي‌گرفت وروال سنتي خودش را داشت. دستپاچه شد و با همان لهجه قمي گفت: «صلوات نمي‌خواهد. هر وقت صلوات خواست من خودم مي‌گويم». صلوات ديگري را براي وليعهد خواستند و تعداد کمتري صلوات فرستادند. ايشان گفتند: «گفتم که صلوات نمي‌خواهد. چرا صلوات مي‌فرستيد؟ اگر نمي‌خواهيد روضه مي‌خوانم» و شروع کرد به روضه خواندن و وسط روضه هم صلوات فرستادند. گفت: «نمي‌خواهيد دعا مي‌خوانم». مي‌خواست دعا کند که اينها در چند قسمت حرکت کردند و از زير لباس‌هايشان چوب‌هاي متحدالشکلي را بيرون آوردند و شروع کردند به زدن هرکسي که عمامه يا عبا داشت و هرکسي را که مذهبي مي‌يافتند مي‌زدند.
شهيد عراقي با فاصله کمي وقتي اوضاع را خطرناک مي‌بيند به سمت آيت‌الله گلپايگاني رفته و اين آقايان را تحت‌الحفظ به حجره‌اي مي‌برد و جلو در حجره مي‌ايستدکه اينها نتوانند به مراجع و بزرگان لطمه‌اي وارد کنند. اما طلاب هم بلافاصله حرکت کردند درخت‌هاي انار مدرسه فيضيه را شکستند و با فریاد «يا حسين» به جان اينها افتادند. چند لحظه‌اي ماها گيج شده بوديم که چه کار کنيم. تعدادي که از دهات حومه تهران آمده بودند، مي‌خواستند اينها را بزنند ولي برادران گفتند ما همان کار را که آقا فرمودند مي‌کنيم. روي پله برويم و مردم را به بيرون هدايت کنيم تا محيط خلوت شود. طلاب هم از طبقه دوم و سوم تعدادي «آجر نظامي» را که آجرهاي بسيار بزرگي براي فرش کردن زمين بود، کندند و بعضي‌هايشان دوتايي مي‌گرفتند و وسط جمعيت اينها که در درون مدرسه مردم را مي‌زدند پرت مي‌کردند. جراحات مهاجمين از جراحات طلاب بيشتر شد. طلاب لطماتي خوردند اما لطمات اينها بسيار زيادتر بود، چون مردم هم يک تعدادي ازمهاجمين را زدند. تا آنجا که مي‌توانستيم جمعيت را به بيرون برديم.
 فراموش کردم که بگويم وقتي ما مي‌خواستيم وارد مدرسه فيضيه بشويم در دو طرف دو صف بسته بودند و ما از وسط اين کوچه مي‌بايست بياييم. اينها لباس‌های متحدي داشتند. بعضي از برادران هم بوي مشروبات الکلي از اينها استشمام کرده بودند. وقتي برگشتيم اينها با همان چوب‌ها ايستاده بودند و هرکس از لابلاي جمعيت بيرون مي‌آمد و محاسن، عبا و عمامه داشت مي‌زدند. در وسط ميداني که جلوي مدرسه فيضيه و جلوي صحن و باغ مزار بزرگانمان بود، مردم يک جا به اينها هجوم بردند ولي نيروي نظامي اول با گاز اشک‌آور و بعد با شليک‌هاي هوايي و زميني وارد صحنه شد.