مفهوم گرفتارساختن، به فتنه درانداختن و مفاهیمینزدیک به این دو مفهوم، از مفاهیم پرتکرار قرآن کریم در تبیین یکی از سنتهای الهی است که روایات اهلبیت (علیهمالسلام) نیز بازتاب برجستهای دارد. این مفاهیم حامل یکی از سنتهای مهم، دائمیو جهانشمول الهی در زندگی بشر است. متأسفانه برداشت ناصواب و نیز ظرفیتهای محدود زبان فارسی برای منعکسکردن محتوای درست این مفاهیم، موجب شده تا درترجمهها و گاهی تفسیرهایی که به زبان فارسی نوشته شده، از واژه امتحان استفاده شود. این کج سلیقگی باعث شده تا شبهاتی درباره ماهیت، چگونگی و چرایی امتحان انسانها توسط خداوند مطرح شود. گاهی گفته میشود اساساً امتحان کردن انسانها از سوی خداوند، لغو و بیهوده است. گاهی درباره اهداف خداوند از امتحان بحث میشود و گاهی امتحان الهی، عاملی برای ایجاد سختیها و ناگواریهای زندگی بشر معرفی میشود. البته در این راستا پرسشها و شبهات فراوانی مطرح است که هرکدام در جای خود قابل بحث و واکاوی است. بهنظر میرسد که ریشه همه این شبهات در تعریف نادرست امتحان الهی وترجمه ناصواب واژههایی مثل ابتلا و افتنان به واژه امتحان در زبان فارسی است. در نوشتار حاضر یکی از این شبهات بررسی و نقد شده است.
* * *
سنت امتحان در قرآن
شبههکنندهای چنین میگوید:امتحان الهی به چه معناست؟! آیا این اخلاقی است که موجودی را بیافرینی، او را به مقام خلیفه اللهی برسانی و در احسن تقویم ظاهرش کنی و پس از آن با امتحان کردن او، در همان نقطه ضعفهایی که خود در وجود او قرار دادهای او را به اسفل سافلین ساقط کنی؟ بهنظر میرسد که ایده امتحان کردن، ایدهای بشری است که ناشی از گستاخی انسان در آفریدن و نابود کردن است. کسی را بهعنوان استاد یا معشوق یا هرموجود ارزشمند میآفرینیم و سپس با آزمودن او، از اوج ارزش به خواری و پستیاش میافکنیم!
در پاسخ باید گفت:
1. امتحانکردن دیگران، همیشه عملی گستاخانه نیست، بلکه مقتضای عدالت در حیات اجتماعی، گاهی این است که افراد در معرض امتحان قرار گیرند تا حق به صاحب حق داده شده و آنکه سزاوار نیست، حق را به ناحق تصاحب نکند. علم و آگاهی بشر،محدود و محصور در اطلاعاتی است که از راه حواس پنجگانه از محیط خود دریافت میکند. از این رو تشخیص بسیاری از مسائل فردی و جمعی در گرو به کارگرفتن آزمونها است و چنین امری عقلایی و منصفانه است؛ البته به شرطی که همه فرصتها و امکانات امتحان برای همه آزمودنیها در شرایط یکسان مهیا شود. در زبان عربی برای تفهیم چنین مفهومیاز واژه اختبار یا استطلاع یا استفهام استفاده میشود. این فرآیند که از خاستگاه جهل بشر بر میخیزد، یقینا درباره خداوند محال است و اساساً خداوند به چنین امتحان و چنان اطلاعاتی نیاز ندارد. مفهوم امتحان کردن یا امتحان الهی در زبان دینی دینداران گاهی ناشی از تفسیر غلط واژههای دینی و گاهی معلول ظرفیت محدود زبانهای دیگر درترجمه واژههای قرآنی است. در قرآن از واژه اختبار استفاده نشده، بلکه واژههایی نظیر ابتلا و افتنان به کار رفته است.
یکى از مهمترین سنتهاى الهى، ابتلاء (گرفتارشدن یا گرفتارساختن) و افتنان (در فتنه درافکندن یا در فتنهافکنده شدن) است. در آیات متعددی از قرآن به این حقیقت اشاره شده که اساساً خلقت زمین و آسمان، مرگ و زندگی، برای این است که آدمیمبتلا شود تا آنان که نیکوتر عمل میکنند، از دیگران متمایز شوند: «او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش مرحله آفريد؛ و عرش(حكومت) او، بر آب قرار دارد! تا شما را بيازمايد كه كداميك عملتان بهتر است!»(1)از منظر قرآن کریم ابتلا، محدود به فرد یا گروه خاصی نیست؛ بلکه تمام انسانها را شامل میشود؛ ابتلایی دائمیو فراگیر، که گاهی در قالب حوادث سخت و جانکاه و گاهی در قامت نعمتها و خوشیها ظاهر میشود: «امّا انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمايش، اكرام مىكند و نعمت مىبخشد(مغرور مىشود و) مىگويد: پروردگارم مرا گرامى داشته است و امّا هنگامى كه براى امتحان، روزياش را بر او تنگ مىگيرد (مأيوس مىشود و) مىگويد: پروردگارم مرا خوار كرده است».(2)
حکمت آزمون و امتحان الهی
امتحان کردن به معنای عرفی، یعنی ارائه وضعیتهای خاصی به آزمودنی تا با انجام کارهای خاص یا پاسخ به پرسشهای خاص، میزان توانمندیها، آمادگیها و خصلتهای درونی خود را ظاهر ساخته و آزمونگر را از نادانی نسبت به احوالات خود دانا سازد. این فرآیند یقینا درباره خداوند محال است. خداوند دانای مطلق و عالم به همه احوالات انسانها و همه موجودات هستی است و نیازمند آگاهشدن، نیست تا با امتحانکردن بندگان، به احوالات آنان آگاه شود؛ از سوی دیگر خصومتی با آفریدههای خود ندارد تا بخواهد با امتحان کردن، آنها را از اوج ارزش به پستی و خواری بکشاند! خداوند امتحان نمیکند، بله انسانها را مبتلا میسازد و آنان را در فتنههای گوناگون میافکند. ابتلا به معنای گرفتارساختن و در فتنهافکندن، به معنای به دردسر انداختن است. زندگی بشر از ابتدا تا انتها درگیر شبکه پیچیده و بههم تنیدهای از حوادث است که اولا گرفتارشدن بشر در آن حوادث ضروری و از الزامات زندگی دنیایی است، ثانیا ظهور و بروز استعدادها، توانمندیها، انگیزهها و رفتارهای انسان در جهت خیر یا شر از نتائج حتمیارتباط با این حوادث است. این فرآیند، بسیار طبیعی و لازمه جداییناپذیر زندگی بشر در جهان زیست او است. اساساً ممکن نیست بشر به دنیا پا بگذارد و مورد ابتلا قرار نگیرد. ابتلا و افتنان دو واژه تفسیریاند نه توصیفی؛ آنچه رفتار بشر را توصیف میکند، همان واژههای خوردن، نوشیدن، راه رفتن و غیره است. اما این رفتارها از وجوه و خاستگاههای ارزشی و انگیزشی دیگر (اخلاقی، دینی، فرهنگی و غیره) قابل تفسیر است. یکی از آن وجوه تفسیری، تفسیر رفتارهای انسان از منظر هدف آفرینش و غایت سیر وجودی انسان است. البته افتنان و ابتلا برای کسانی که به خدای سبحان ایمان میآورند و عالم را مخلوق و در تدبیر خداوندگاری دانا، خیرخواه، حکیم و عادل میدانند، به مراتب ظریفتر، عمیقتر و دقیقتر است:«آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند ايمان آورديم، به حال خود رها مىشوند و آزمايش نخواهند شد؟! ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز در فتنهها میافکنیم)؛ پس علم خدا درباره كسانى كه راست مىگويند و كسانى كه دروغ مىگويند، تحقق میيابد!»(3) آزمایش الهى به منظور «پرورش وتربیت» است؛ این امر قانون و سنت کلّى و دائمى پروردگار است. ابتلا و افتنان بستر شکوفاشدن استعدادهاى نهفته در وجود انسان و پرورش توانمندیها و خصلتهای او است. به این معنا که خداوندگار هستی انسانها را به میدان عمل مىکِشد تا ورزیده، آزموده و پیراسته شده و لایق قرب اوگردند؛ چنانکه ابراهیم(ع) بعد از موفقیت در آزمون الهی، تعالی مییابد و سزاوار مقام امامت میشود: «(بهخاطر آوريد) هنگامى كه خداوندگار ابراهيم او را با روشها و رویدادهای گوناگونى آزمود؛ پس او به کمال از عهده آن برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را پيشواى مردم قرار دادم!» (4) پیشوایی ابراهیم به این معنا است که او الگو، مقتدا و انگیزهبخش مردمانی است که میخواهند در صحنه ابتلا و افتنان الهی پیروزمندانه ظاهر شده و نهفتههای وجودی خویش را در جهت کمال و سعادت حقیقی شان شکوفا سازند. امام جعفرصادق(ع) در تبیین حکمت ابتلا میفرماید: «برای بندهای در نزد خدا رتبهای است که از طریق عمل به آن نمیرسد، پس خداوند او را به بلایی در بدن مبتلا میکند تا اگر صبر و تحمل کرد، او را به آن درجه میرساند!».(5)امتحان الهی بسان کشاورزی پر تجربه است که دانههاى سالم را در زمین آماده ،مىپاشد. دانهها با استفاده از مواهب طبیعى آرام آرام رشد کرده و با مشکلات و موانع مقابله میکنند تا میوههای گوارایی ببار آورند:«و (اين بالاها و سختیها) براى آن است كه خداوند، آنچه در سينههايتان پنهان داريد را در صحنه عمل به کار اندازد و آنچه را در دلهاى شما (از ايمان) است، خالص گرداند؛ و خداوند از آنچه در درون سينهها است با خبر است!»(6) امام علی(ع) در توضیح ابتلای الهی میفرماید: «وَ إِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِى بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ»(7)گرچه خداوند بزرگ به روحیات بندگانش از خودشان آگاهتر است، ولى آنها را امتحان مىکند تا کارهاى خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است، از آنها ظاهر شود!
چکیده سخن آنکه:امتحان کردن به معنای در بوته آزمون قراردادن و خبرگرفتن از خصوصیتی در فرد یا افرادی، در زبان عربی با واژه اختبار یا استطلاع مورد تفاهم قرار میگیرد. این واژه اساساً در قرآن کریم وارد نشده است. در قرآن واژههای ابتلاء و فتنه به کار رفته که به معنای اختبار و امتحان نیست. ابتلا و فتنه به معنای گرفتار ساختن و در دردسرافتادن یا انداختن، معنا میدهد. بر این اساس اگر بخواهیم از سنت ابتلا یا افتنان سخن بگوییم به این معناست که موقعیتهای طبیعی زندگی بشر در توافق یا تضاد با ارزشهای اخلاقی و دینی، شرایطی را برای او بهوجود میآورد که استعدادهای خود را بهصورت افکار، انگیزهها و رفتارهای خیر یا شر شکوفا و ظاهر میسازد و همین ظهور نهفتههای وجودی او، در حقیقت ابتلای اوست. اساساً غرض خداوند از آفرینش جهان ماده و انسان، همین ظهور فطرت انسان با رفتار ارادی اوست، نه خبر گرفتن از حال او با هدف ساقط کردن او!
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
1.هود: 7، در آیه دیگر بیان شده است:«آن كس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مىكنيد و او شكستناپذير و بخشنده است».(ملک:2)
2. فجر: 15- 16.
3. عنکبوت: 2- 3.
4. بقره: 124.
5. مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، ج81، ص174.
6. آلعمران: 154.
7. نهجالبلاغه، حکمت 93.