خلیل منصوری
امام زمان(عج) خاتم الاولیاء و خاتم الاوصیاء و آخرین امام از اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام است که خدا بهعنوان بقیهًْالله و انسان کامل برای ما سوی الله در پرده غیب نگه داشته است تا در آخر زمان، این انسان کامل دارای ولایت بتواند جهان پر از ظلم و جور را پر از عدالت و قسط کند و جهان یک دوره جدید هزار یا چند هزار ساله از سعادت را تجربه کند؛ اما از نظر آموزههای اسلام، پرده غیب هرگز به معنای عدم افاضه از سوی آن حضرت(عج) یا عدم استفاضه از سوی انسان و جن و حتی دیگر موجودات نیست، بلکه به معنای محدودیتهای استفاضه از سوی جن و انسان است که باید این دو موجود برای رهایی از این محدودیت استفاضه، تلاشهایی داشته باشند که نویسنده در این مطلب بر آن است تا موانع استفاضه و راه رهایی از آن را بر اساس آموزههای وحیانی تبیین کند.
* * *
غیب، پرده بر دیده
غیب در برابر شهادت است؛ از این رو در آیات قرآن از تقابل عالم الغیب و الشهاده(مومنون، آیه 92؛ توبه، آیه 105) سخن به میان آمده است. البته از نظر قرآن، غیب و شهادت، دارای مراتب متعدد تشکیکی است که شامل غیب و شهادت مطلق و نسبی است.خداوند در مقام هویت، ذاتش همواره در غیب مطلق است و تنها آثار اسماء و صفات او همانند نور قابل ادراک است(نور، آیه 35؛ اعراف، آیه 7؛ یوسف، آیه 40؛ انعام، آیه 103)، در مقابل غیب مطلق ذات الهی، شهادت مطلق است که میتوان از نمونه بارز آن همین چیزها و اشیاء در برابر دیدگان انسان را مطرح کرد. عالم جنیان برای دیدگان انسانی از مصادیق غیب به شمار میآید(اعراف، آیه 27)، چنانکه عالم برزخ، عالم آخرت، عالم فرشتگان و مانند آنها نیز از مصادیق غیب است؛ اما از مصادیق غیب نسبی است؛ زیرا گاه پردهها از دیدگان انسان کنار میرود و انسان، عالم برزخ یا عالم آخرت را میبیند؛ چنانکه در هنگام احتضار و مرگ، پردهها از دیدههای قلب آدمی کنار میرود و آن چیزهایی که برایش غیب بود، آشکار میشود و شخص ممکن است حتی با چشم سر برخی از غیبها را ببیند.(ق، آیات 20 تا 22)
از نظر قرآن، همه هستی به جز ذات الهی(آلعمران، آیه 30) میتواند از پرده غیب بیرون آید، به شرطی که انسان پرده از دیده قلب خویش بردارد؛ زیرا این پرده بر قلب است که حتی دیده سر را ناتوان از رویت برخی از غیب در همین عالم شهادت کرده است. انسان همانطوری که با مرگ، دارای دیدگان تیزبین میشود و پردهها از دیدگان وی برداشته میشود، میتواند با مرگ اختیاری «موتوا قبل ان تموتوا» و دستیابی به حالتی خاص، پرده از دیده خویش برداشته و غیب را ببیند.
قرار گرفتن چیزی در پرده غیب، به معنای این نیست که آن چیز وجود ندارد یا فاقد تأثیرات است، بلکه آن چیز در غیب وجود دارد و تأثیرات خاص خودش را نیز به جا میگذارد. اگر بخواهیم تبیین تمثیلی در این باره داشته باشیم میتوان به قرار گرفتن خورشید در پشت پردهای از ابر یا قرار گرفتن ماه و ستارگان در روز، در پس پردهای از درخشش خورشید اشاره کرد که اجازه نمیدهد تا ماه شب بدر و ستارگان دیده شود.
تمسک به امام زمان(عج) در زمان غیبت
امام زمان(ع) این فرزند امام حسن العسکری از نوادگان امام حسین(ع)، همانند پیامبر(ص) بهعنوان خاتمالانبیاء و الرسل، خاتمالاولیاء و الاوصیاء است که به دلایلی که واکاوی آن بیرون از حوصله این مقال است، در غیب قرار گرفته است؛ و غیبت ایشان از انظار جن و انس موجب شده است تا ما نتوانیم مستقیم از انوار امامت و ولایت ایشان بهرهمند شویم؛ اما هرگز این به معنای عدم افاضه(بهرهدهی) از سوی آن حضرت(عج) و عدم استفاضه (بهرهگیری)از سوی ما نیست؛ بلکه آن حضرت(عج) همچنان به مسئولیت و وظیفه خویش بر اساس سنت و خلافت الهی بر هستی از جمله انسان و جنیان ادامه میدهد و افاضات ایشان هیچگاه قطع نشده و نخواهد شد؛ زیرا سنت الهی بر اجرای امور از طریق اسباب از جمله خلیفه الله است؛ چرا که خلیفه الله بر اساس «ام الکتاب» در مقام مظهریت در ربوبیت، به امور هستی میپردازد و فرشتگان و جنود الهی گوش به فرمان او هستند.(قدر، آیات 1 تا 5؛ دخان، آیات 1 تا 5)
از نظر آموزههای قرآن، انس و جن به سبب داشتن اراده و اختیار، باید شرایطی را ایجاد کنند تا بتوانند از همه افاضات الهی که از طریق خلیفه الهی انجام میشود، بهره گیرند؛ زیرا دیگر آفریدههای الهی دارای اراده و حق انتخاب نیستند. بهنظر میرسد که انسان و جن بهخاطراسباب اختیاری است که از افاضات امام زمان(عج) محروم میشوند؛ زیرا با آنکه انسان با گناه یا علل دیگر پرده بر خویش میافکند و امام زمان(عج) را نمیبیند تا مستقیم از ایشان بهرهمند شود، اما با این همه، افاضات عام امام زمان(عج) برای همه هستی از جمله انسانهای کافر و مشرک و مسلمانان فاسق نیز ادامه مییابد؛ زیرا ایشان مظهر رحمانیت الهی است؛ اما بهرهمندی از مظهریت رحیمیت الهی نیاز به برطرف کردن پرده از قلب و بصر قلبی است.
انسان میبایست به حبلالله آویخته میان خدا و خلق تسمک جوید. این حبلالله آویخته نه انداخته، همان قرآن و حقیقت آن است که حقیقت محمدی(ص) و «انفسنا»(آلعمران، آیه 61) است. بنابراین، قرآن ناطق و قرآن صامت، حبلالله است که انسان میبایست به آن تمسک کند و با آویختن به آن، به خدا تقرب جوید. قرآن ناطق و صامت، تار و پود همان حبلالله است که تمسک به آن واجب شده است؛ زیرا اینها همان عروهًْالوثقایی هستند که اگر انسان به آن بیاویزد به بالا کشیده میشود و میتواند تا«قاب قوسین او ادنی»(نجم، آیات 8 و 9) نزدیک شود. واژه عروهًْالوثقی، مرکّب از دو واژه «عروه» به معناى دستگیره و «وُثقى» به معناى محکم و معتمد است(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 563 و 853 ) و معناى ترکیبى آن دستگیره محکم و مطمئن است. مقصود از عروهًْالوثقی در آیات قرآن تمسّک به هر چیز مطمئنى است که انسان را به خدا نزدیک سازد؛ شکی نیست که کتاب الله و عترت رسول(ص) همان عروهًْالوثقی الهی است که انسان را در امنیت به بالا میبرد؛ چنانکه پیامبر(ص) میفرماید: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا: کتاب الله فیهالهدی والنور حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهلبیتی وان اللطیف الخبیر قد اخبرنی انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض وانظروا کیف تخلفونی فیهما؛ من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها میگذارم یکی کتاب خدا، قرآن و دیگری عترتم اهلبیت را. تا وقتی که به این دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچگاه از هم جدا نمیشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.(صحیح ترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳- ۶۶۲، ۳۲۸؛ مستدرک حاکم، فصل «فضیلت اصحاب»، ج ۳، ص ۱۰۹، ۱۱۰، ۱۴۸، ۵۳۳؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۴۳۲؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۳، ص ۱۴، ۱۷، ۲۶، ۵۹، ج ۴، ص ۳۶۶، ۳۷۲- ۳۷۰)
از نظر قرآن، مومنان میبایست به عروهًْالوثقی الهی که امروز امام زمان(عج) است تمسک جویند تا گمراه نشوند؛ زیرا عدم تمسک به امام زمان(ع) بهعنوان حبلالله، چیزی جز کفر و گرفتاری به عذابهای دنیوی و اخروی نیست(لقمان، آیات 22 تا 24)؛ زیرا واژه تسلیم در مقابل تکفیر و کفرگرایی است.
همچنین اجتناب از تمسّک به عروهًْالوثقی امام زمان(عج) نه تنها باعث کفر و عذاب اخروی است، بلکه حتی کسانی که دنبال دنیا و امکانات دنیوی هستند، با چنین رویهای از امکانات کمتری برخوردار خواهند شد؛ زیرا کفر نسبت به مقام امام زمان(عج) باعث بهرهمندى اندک از امکانات دنیایى میشود و انسان را در شرایط عسر و حرج قرار میدهد.(همان)
نشانهها و آثار تمسک به امام زمان(ع)
از نظر قرآن، تمسک به امام زمان(عج) و بهرهمندی از ایشان حتی در زمان غیبت امکانپذیر است و آثار و برکات بسیاری دارد که از جمله آنها رهایی از کفر و کفران و نیز دستیابی به امکانات دنیوی و اخروی به میزان نیاز است که از آن در قرآن به خیر و حسنات تعبیر شده است.(نگاه کنید: لقمان، آیات 22 تا 24؛ بقره، آیات 200 و 201)
از نشانههای تمسک به امام زمان(عج) بهعنوان حبلالله و عروهًْالوثقی الهی میتوان به تسلیم محض در برابر خدا بودن اشاره کرد؛ زیرا چنین افرادی هرگز در برابر خدا و شریعت و آموزههای دستوری وی عصیان نمیکنند و تسلیم محض هستند.(همان)
همچنین مومنان متسمک به امام زمان(عج) بر اساس تکلیف الهی تولی و تبری عمل میکنند؛ لذا به همان اندازه که مطیع محض ولایت الهی هستند، نسبت به ولایت طاغوت تبری میجویند و آن را در مقام نظر وعمل به نمایش میگذارند.(همان؛ بقره، آیه 256)
عوامل و موانع تمسک به امام زمان(عج)
اگر مظهر و مصداق امروزی عروهًْالوثقی و حبلالله، امام زمان(عج) بهعنوان عترت طاهره است، به طور طبیعی باید به چنین کسی تمسک جست تا به اهداف حتی مادی و دنیوی دست یافت. البته عواملی باید فراهم آید تا شخص به امام زمان(ع) تمسک جوید. از جمله عوامل موثر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ایمان به خدا: از مهمترین عوامل تمسک به امام زمان(عج) اعتقاد و ایمان به غیب مطلق و حقتعالی است؛ این ایمان میبایست به اندازهای باشد که جز ولایت الهی هیچ ولایتی را نپذیرد و نسبت به ولایت طاغوت، تبری جسته و کفر ورزد.(بقره، آیه 256)
احسان مخلصانه: کسانی به امام زمان(عج) تمسک میجویند که فراتر از مقام عدالت مقابله به مثلی، بر آن هستند تا با احسان یا اکرام به ایثار بپردازند و با خود گذشتگی خویش رضایت الهی را بجویند و مخلصانه از حق و حقوق خویش برای کسب رضایت الهی بگذرند. چنین کسانی میتوانند متسمک به امام زمان(عج) شوند که عروهًْالوثقی و حبلالله است.(لقمان، آیه 22) شخصی که احسان مخلصانه دارد، هر کاری که انجام میدهد تنها خدا را مدنظر قرار میدهد و همواره کارهای نیک انجام میدهد بهطوری که احسان و نیکوکاری ملکه ذات و مقوم شخصیت او میشود. از همین رو در آیه فوق از وی بهعنوان «محسن» یاد میشود که بیانگر چنین تحول ماهیتی شخصیت اوست.(همان) بنابراین، نیکوکاری مقطعی یا محدود یا عدم خلوص در برخی از موارد، میتواند مانع از چنین حالتی و تحولی باشد.
تسلیم در برابر خدا: کسانی متسمک به امام زمان(عج) میشوند که در برابر خدا تسلیم باشند.(لقمان، آیه 22)
عمل صالح: این تسلیم میبایست همراه با عمل صالح همیشگی باشد تا تأثیر خویش را بگذارد؛ زیرا انسانی که نیکوکار است میتوان از امام زمان(عج) و افاضات او بهرهمند شود.(همان)
ولایت اهلبیت(ع): کسانی میتوانند به ولایت امام زمان(عج) تمسک جویند که ولایت اهلبیت(ع) را بهعنوان ولایت الهی بپذیرند و تابع و مطیع آن باشند.(لقمان، آیه 22) بر اساس روایات، عروهًْالوثقی الهی همان اهلبیت(ع) هستند و پذیرش ولایت آنان است.(نگاه کنید: تأويل الآيات، ج 1، ص 439)
کفر به طاغوت: چنانکه گفته شد تولی و تبری دو اصل اساسی است که میبایست در مومن تحقق یابد؛ زیرا بدون پذیرش ولایت الهی که در مظاهر آن یعنی ولایت اهلبیت(ع) تحقق مییابد و همچنین بدون کفرنسبت به ولایت طاغوت نمیتوان مدعی ایمان و تسلیم محض به خدا شد. بنابراین، کفر به طاغوت در قالب تبری لازم و ضروری است تا انسان به امام زمان(عج) نزدیک شود و به ایشان تمسک جوید.(بقره، آیه 256)
نتیجه سخن آنکه امام زمان(ع) هرچند از چشمهای ظاهری به علل گوناگون نهان است و چشم سر و دل ما توانایی دیدار وی را ندارد، اما همچنان برهستی افاضات دارد و همگان از رحمت رحمانی او بهرهمند هستند، اما برای دستیابی به رحمت رحیمیآن حضرت(عج) باید موانع را از سر راه برداشت و عوامل تمسک را ایجاد کرد که برخی از مهمترین آنها در اینجا بیان شده است