به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 9,069
بازدید دیروز: 23,157
بازدید هفته: 116,568
بازدید ماه: 163,755
بازدید کل: 23,652,157
افراد آنلاین: 78
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۳۱ فروردین ۱٤۰۳
Friday , 19 April 2024
الجمعة ، ۱۰ شوّال ۱٤٤۵
فروردین 1403
جپچسدیش
321
10987654
17161514131211
24232221201918
31302928272625
آخرین اخبار
۳/۹۹ - با خورشید انقلاب (خاطراتی از رهبر معظم انقلاب) :برادر‌زاده، با بقیه فرقی ندارد ۱۳۹۹/۰۳/۳۱

با خورشید انقلاب (خاطراتی از رهبر معظم انقلاب) :

برادر‌زاده، با بقیه فرقی ندارد

برادر‌زاده، با بقیه فرقی ندارد
-  قبل از انتخابات، آقای جنتی خدمت آقا رفته بود و گفته بود: «میر حسین موسوی  می‌خواهد کاندید شود با توجه به اختلافاتش با شما تکلیف ما چیست؟» که آقا گفته بودند: «اختلافات میر حسین با من برای شما حجت نمی‌شود که بخواهید  او را رد صلاحیت کنید. شما کار خودتان را کنید».
-  پسر برادر آقا زمانی که دانشجوی دکتری بود، پیش من آمد و گفت می‌خواهم داماد شما بشوم. من برای تحقیق خدمت آقا رفتم و از آقا پرسیدم شما دخترتان را به او می‌دادید که آقا بعد از تأملی کوتاه گفتند: «منعی ندارد» که این ازدواج سر گرفت.
دامادم و دخترم ظرف 6 سال اول زندگی شان، شش خانه عوض کردند که به هر شش خانه دزد زد. من به دامادم گفتم: مقداری پول از پدرت بگیر، مقداری از عمویت (که درآن زمان آقا تازه به رهبری منصوب شده بودند) بگیر، مقداری هم من کمک می‌کنم تا یک خانه بخرید تا راحت شوید.
وقتی پیش آقا رفتیم، آقا گفتند: بچه برادرم برای من با بقیه فرقی ندارد که من بخواهم به او کمک کنم.
* حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی در طرح ضیافت اندیشه در جمع دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد،
سایت خبرنامه دانشجویان ایران
ساده و بی‌تکلف با خانواده شهید


یک روز سه چهار نفر با یک ماشین آمدند و گفتند: حاج آقا! خودت را آماده کن که مهمان عزیزی داری! از آنان پرسیدم: چه کسی قرار است بیاید؟ پاسخ شنیدم: رهبر معظم انقلاب. وقتی آقا داخل منزل شدند، شوق دیدار مرا بهت زده کرده بود. آقا مرا در آغوش کشیدند و صورتم را بوسیدند، بنده نیز دست ایشان را بوسیدم. آقا داخل اتاق شدند و روی زمین نشستند. ابتدا احوالپرسی کردند و از مشکلات سؤال نمودند. سپس فرمودند: «عکس شهدایتان را بیاورید.» عکسها را برای حضرت آقا آوردم. ایشان تک تک عکسها را بوسیدند و آنان را رو‌به‌روی خود گذاشتند و فرمودند: «این شهدا اگر نبودند، ما هم نبودیم. ما هرچه داریم از این شهدا
داریم».
حدود نیم ساعت در محضر آقا بودیم، وقتی خواستند تشریف ببرند رو به من کردند و فرمودند: «اجازه می‌خواهیم برویم». من گفتم: آقا! اجازه ما هم دست شماست. ناگهان متوجه شدم از ایشان پذیرایی نکرده‌ایم! دیدار ایشان آن‌قدر ما را شوکه کرده بود که یادمان رفته بود آقا مهمان ما هستند. با خجالت از ایشان عذرخواهی کردم، اما ایشان پس از لبخندی زیبا فرمودند: «چه ‌اشکالی دارد؟».
* آقای مجید شجاعی‌پور (پدر سه شهید)،
پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، 24/7/1390