خوان حکمت (۲۶۴) : بدون عالم درونی، علم بیرونی بیفایده است ۱۳۹۹/۰۵/۰۴
خوان حکمت
بدون عالم درونی، علم بیرونی بیفایده است
۱۳۹۹/۰۵/۰۴
بسم الله الرّحمن الرّحیم
بهترین راه برای احیای نام ائمه(علیهم السلام) آشنایی با مکتب و رهآورد علمی اینهاست. مرحوم شیخ مفید(رض) که در عصر غیبت زندگی میکرد و از اساتید بزرگوار شیخ طوسی، سید مرتضی، سید رضی است، بسیاری از علمای بزرگ اسلام در محضر ایشان استفاده کردند، او یک امالی دارد. امالی عبارت از آن کتابی است که اصحاب ائمه و شاگردان ائمه دور هم جمع میشدند و حضرت برای آنها احادیثی میگفت و این احادیث را این بزرگواران به صورت امالی جمع کردند. وجود مبارک امام صادق(ع) فرمود اسلام برای یک تمدّن غنی و قوی آمده است، چون رسول خدا فرمود: «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَی عَلَیْه»؛(1) یعنی این مکتب بالاترین مکتب جهان است و هیچ چیزی به اندازه اسلام برازنده نیست.
اینکه در دو جای قرآن خدا فرمود: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ كُلِّهِ»؛(2) بر همه مکتبها باید پیروز بشود، هم این دو آیه هم آن بیان نورانی حضرت در بالا اینها گرچه به حسب ظاهر به صورت جمله خبریه است؛ ولی به داعی انشاء القا شده است. آن دستورها گاهی به صورت فرمان است، گاهی به صورت گزارش. این را میگویند خبری به داعی انشاء. آن جملههای خبری که به داعی انشاء گفته شده، دلالت آنها بر انشاء قویتر از جمله انشایی است. اینکه حضرت فرمود: «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَی عَلَیْه»؛ یعنی این مکتب عالیترین مکتب جهان؛ دین، حق، صدق، خیر و حُسن است و ما موظفیم هم این را بشناسیم و هم عمل کنیم و هم بشناسانیم و هم آن را جهانی کنیم که «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَی عَلَیْه». تا به جایی برسد که «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ كُلِّهِ».
وجوب زندگی عالمانه
امام ششم(ع) به ما فرمود، اینکه پیامبر(ص) فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهًْ»(3) این یک چهره مستور دارد و یک چهره مشهور. چهره مشهور آن این است که بر همه واجب است آن علم نافع را فرا بگیرند که از کجا آمدند، در چه زمینه هستند، کجا میروند، چه باید بکنند. اگر انسان یک موجود ابدی است که هست و اگر انسان مرگ را میمیراند نه بمیرد و اگر انسان با مُردن از پوست به درمیآید نه بپوسد، این موجود ابدی یک فکر ابدی میخواهد، یک عمل ابدی میخواهد. تنها فکر ابدی و عمل ابدی را آن ابدآفرین یعنی خدای سبحان مشخص میکند. در عبارت: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهًْ» مبتدا، مذکر است، خبر،مؤنث نیست، این «تاء» «فریضهًْ»، «تاء» مبالغه است؛ مثل علامه، نفرمود طلب علم و عالم شدن واجب است، فرمود عالم شدن و چیزی فهمیدن خیلی، خیلی، خیلی واجب است نفرمود «طلب العلم فریضٌ»، فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَْهًْ» که این «تاء» مبالغه هست.
تکلیف علما در آموزش علم و معرفت به مردم
امام صادق(ع) فرمود اینکه فراگیری علم واجب است، این دو پیام دارد: یکی نسبت به توده مردم، دیگری نسبت به علما؛ و خداوند فراگیری علم را بر مردم واجب نکرد، مگر اینکه تعلیم را، تربیت را، تألیف را، سخنرانی را بر علما واجب کرد، اگر طلب علم بر طالبان حوزه و دانشگاه واجب است، تعلیم علم بر اساتید حوزه و دانشگاه هم واجب است، استدلال امام صادق(ع) این است که «لِأَنَ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ»؛(4) اول علم است بعد جهل، یعنی انسان وقتی از علم فاصله بگیرد میشود جاهل،یعنی خدا قبل از اینکه بر دیگران فراگیری علم را واجب کند بر علما تعلیم علم را، تألیف کتاب را، تبیین معارف علم را واجب کرده است.
بی فایده بودن علم بیرونی در صورت نداشتن عالم درونی
مطلب دیگر آن است که ما اگر بخواهیم عالم بشویم؛ چه برای خودمان، چه برای دیگران بهرهای داشته باشیم، باید یک حوزه علمیه داشته باشیم. این حوزه علمیه یا دانشگاه در بیرون هست، آن چیز روشنی است؛ اما آنچه که امام صادق(ع) فرمود و اصرار دارد این است که ما یک حوزه علمیهای در درون خودمان داشته باشیم. یک استادی، یک مربی و یک مدبّری در درون خود داشته باشیم. فرمود تا انسان یک عالم درونی نداشته باشد، علم بیرونی فایده ندارد. اگر از درون ، آن واعظ او، آن فطرت او که «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»،(5) مرتّب نصیحت نکند، از درون به ما نور ندهد، علم بیرون نفعی ندارد، زودگذر است.
اگر علم درون را ما تقویت کنیم، از علوم بیرون بهرههای فراوانی میبریم. این از بیانات نورانی امام صادق(ع)است که فرمود یک منبر از درون باید داشته باشیم، چرا؟ برای اینکه آنکه از درون به ما میگوید ،هم بر ما مسلّط است،هم مبرهن سخن میگوید،هم دائماً هشدار میدهد و جلوی غفلت ما را میگیرد که «مَا دَامَ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِه»(6) وعظ دیگران برای آنها سودی ندارد.
امام فرمود اگر کسی بخواهد به جایی برسد باید یک منبر در درون خود داشته باشد،ما با سرمایه خلق شدیم نه بیسرمایه.آن درسهایی که شما در حوزه و دانشگاه میخوانید،اینها علمهای مدرسهای است که یاد میگیرید بعد هم در دوران پیری از یادتان میرود که «بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً»،(7) غالب ما که در حوزه و دانشگاه چیزی یاد میگیریم، در کهنسالی یادمان میرود؛ اما آن علمی که خدا به ما عطا کرد: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» چه چیزی بد است، چه چیزی خوب است، آنها را در درون ما نهادینه کرده است، آنها از یاد رفتنی نیست، مگر اینکه ما عمداً روی اینها خاشاک بریزیم، اینها را در غرائز و اغراض که «قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا»، (8) دفن کنیم.
فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ مَنْ حَبَّبَنَا إِلَی النَّاس»،(9)خدا رحمت کند جامعهای را، مردمی را، مبلغانی را که ما را پیش مردم محبوب نشان میدهند! چرا محبوب نشان میدهند؟ برای اینکه اینها حرفها و رفتارها و گفتارهای دلپذیر دارند که هم جامعه را حفظ میکند ،هم سایر جوامع را متوجه اینها میکند که از اینها بهره ببرد.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 6 / 4 / 1398 .
________________________
1. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص334. 2. توبه، 33؛ فتح، 28؛ صف، 9. 3. كافی(ط ـ الإسلامیهًْ)، ج1، ص30. 4. كافی(ط ـ الإسلامیهًْ)، ج1، ص41؛ « عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)قَالَ: قَرَأْتُ فِی كِتَابِ عَلِیٍّ (ع) إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَأْخُذْ عَلَی الْجُهَّالِ عَهْداً بِطَلَبِ الْعِلْمِ حَتَّی أَخَذَ عَلَی الْعُلَمَاءِ عَهْداً بِبَذْلِ الْعِلْمِ لِلْجُهَّالِ لِأَنَّ الْعِلْمَ كَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ». 5. شمس، 8. 6.بحار الانوار(ط- بیروت)، ج75،ص455. 7. حج، 5 . 8. شمس، 10. 9. أمالی (للمفید)، ص31.
وجوب زندگی عالمانه
امام ششم(ع) به ما فرمود، اینکه پیامبر(ص) فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهًْ»(3) این یک چهره مستور دارد و یک چهره مشهور. چهره مشهور آن این است که بر همه واجب است آن علم نافع را فرا بگیرند که از کجا آمدند، در چه زمینه هستند، کجا میروند، چه باید بکنند. اگر انسان یک موجود ابدی است که هست و اگر انسان مرگ را میمیراند نه بمیرد و اگر انسان با مُردن از پوست به درمیآید نه بپوسد، این موجود ابدی یک فکر ابدی میخواهد، یک عمل ابدی میخواهد. تنها فکر ابدی و عمل ابدی را آن ابدآفرین یعنی خدای سبحان مشخص میکند. در عبارت: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهًْ» مبتدا، مذکر است، خبر،مؤنث نیست، این «تاء» «فریضهًْ»، «تاء» مبالغه است؛ مثل علامه، نفرمود طلب علم و عالم شدن واجب است، فرمود عالم شدن و چیزی فهمیدن خیلی، خیلی، خیلی واجب است نفرمود «طلب العلم فریضٌ»، فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَْهًْ» که این «تاء» مبالغه هست.
تکلیف علما در آموزش علم و معرفت به مردم
امام صادق(ع) فرمود اینکه فراگیری علم واجب است، این دو پیام دارد: یکی نسبت به توده مردم، دیگری نسبت به علما؛ و خداوند فراگیری علم را بر مردم واجب نکرد، مگر اینکه تعلیم را، تربیت را، تألیف را، سخنرانی را بر علما واجب کرد، اگر طلب علم بر طالبان حوزه و دانشگاه واجب است، تعلیم علم بر اساتید حوزه و دانشگاه هم واجب است، استدلال امام صادق(ع) این است که «لِأَنَ الْعِلْمَ کَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ»؛(4) اول علم است بعد جهل، یعنی انسان وقتی از علم فاصله بگیرد میشود جاهل،یعنی خدا قبل از اینکه بر دیگران فراگیری علم را واجب کند بر علما تعلیم علم را، تألیف کتاب را، تبیین معارف علم را واجب کرده است.
بی فایده بودن علم بیرونی در صورت نداشتن عالم درونی
مطلب دیگر آن است که ما اگر بخواهیم عالم بشویم؛ چه برای خودمان، چه برای دیگران بهرهای داشته باشیم، باید یک حوزه علمیه داشته باشیم. این حوزه علمیه یا دانشگاه در بیرون هست، آن چیز روشنی است؛ اما آنچه که امام صادق(ع) فرمود و اصرار دارد این است که ما یک حوزه علمیهای در درون خودمان داشته باشیم. یک استادی، یک مربی و یک مدبّری در درون خود داشته باشیم. فرمود تا انسان یک عالم درونی نداشته باشد، علم بیرونی فایده ندارد. اگر از درون ، آن واعظ او، آن فطرت او که «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»،(5) مرتّب نصیحت نکند، از درون به ما نور ندهد، علم بیرون نفعی ندارد، زودگذر است.
اگر علم درون را ما تقویت کنیم، از علوم بیرون بهرههای فراوانی میبریم. این از بیانات نورانی امام صادق(ع)است که فرمود یک منبر از درون باید داشته باشیم، چرا؟ برای اینکه آنکه از درون به ما میگوید ،هم بر ما مسلّط است،هم مبرهن سخن میگوید،هم دائماً هشدار میدهد و جلوی غفلت ما را میگیرد که «مَا دَامَ لَهُ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِه»(6) وعظ دیگران برای آنها سودی ندارد.
امام فرمود اگر کسی بخواهد به جایی برسد باید یک منبر در درون خود داشته باشد،ما با سرمایه خلق شدیم نه بیسرمایه.آن درسهایی که شما در حوزه و دانشگاه میخوانید،اینها علمهای مدرسهای است که یاد میگیرید بعد هم در دوران پیری از یادتان میرود که «بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً»،(7) غالب ما که در حوزه و دانشگاه چیزی یاد میگیریم، در کهنسالی یادمان میرود؛ اما آن علمی که خدا به ما عطا کرد: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» چه چیزی بد است، چه چیزی خوب است، آنها را در درون ما نهادینه کرده است، آنها از یاد رفتنی نیست، مگر اینکه ما عمداً روی اینها خاشاک بریزیم، اینها را در غرائز و اغراض که «قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا»، (8) دفن کنیم.
فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ مَنْ حَبَّبَنَا إِلَی النَّاس»،(9)خدا رحمت کند جامعهای را، مردمی را، مبلغانی را که ما را پیش مردم محبوب نشان میدهند! چرا محبوب نشان میدهند؟ برای اینکه اینها حرفها و رفتارها و گفتارهای دلپذیر دارند که هم جامعه را حفظ میکند ،هم سایر جوامع را متوجه اینها میکند که از اینها بهره ببرد.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 6 / 4 / 1398 .
________________________
1. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص334. 2. توبه، 33؛ فتح، 28؛ صف، 9. 3. كافی(ط ـ الإسلامیهًْ)، ج1، ص30. 4. كافی(ط ـ الإسلامیهًْ)، ج1، ص41؛ « عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)قَالَ: قَرَأْتُ فِی كِتَابِ عَلِیٍّ (ع) إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَأْخُذْ عَلَی الْجُهَّالِ عَهْداً بِطَلَبِ الْعِلْمِ حَتَّی أَخَذَ عَلَی الْعُلَمَاءِ عَهْداً بِبَذْلِ الْعِلْمِ لِلْجُهَّالِ لِأَنَّ الْعِلْمَ كَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ». 5. شمس، 8. 6.بحار الانوار(ط- بیروت)، ج75،ص455. 7. حج، 5 . 8. شمس، 10. 9. أمالی (للمفید)، ص31.