از امام سجاد(ع) پرسیدند: سختترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ حضرت سه بار فرمود(الشام الشام الشام)
در روایتی امام سجاد(ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1- ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزهها احاطه کردند و بر ما حمله میکردند و کعب نیزه به ما میزدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
2- سرهای شهدا را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند، سر پدرم و سر عمویم عباس را در برابر چشم عمّههایم زینب و امکلثوم(علیهماالسلام) نگه داشتند و سر برادرم علیاکبر و پسرعمویم قاسم را در برابر چشم سکینه و فاطمه (خواهرانم) میآوردند و با سرها بازی میکردند و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم ستوران قرار میگرفت.
3- زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما میریختند، آتش به عمامهام افتاد، چون دستهایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم، عمامهام سوخت، و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزانید.
4- از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز، ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: ای مردم بکشید اینها را که در اسلام هیچگونه احترامی ندارند.
5- ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را از در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آنها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را در خیبر و خندق و... کشتند و خانههای آنها را ویران ساختند، امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید...
6- ما را به بازار برده فروشان برده و خواستند بهجای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این کار را برای آنها مقدور نساخت.
7- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت، روزها را از گرما و شبها از سرما آرامش نداشتیم...
* سوگنامه آل محمد، ص ۴۵۹