خوان حکمت (۲۷۴) : رضایت مردم؛ ستون اداره کشور ۱۳۹۹/۰۷/۱۹
خوان حکمت
رضایت مردم؛ ستون اداره کشور
۱۳۹۹/۰۷/۱۹
یكی از جملههای رسمی عهدنامه وجود مبارك امیرالمؤمنین(ع) به مالكاشتر این است كه شما باید به فكر توده مردم باشید آنها «عِمَادُ الدِّیْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِیْن» هستند، همانطوری كه شریعت، ستونی دارد؛سیاست هم ستونی دارد، ستون شریعت، نماز است: «الصلاة عمود الدین»[1] ستون سیاست، مردمند. فرمود: اگر شما بخواهید یك سیاست دینی داشته باشید، مردم باید هماهنگ باشند ،خواسته مردم باید تأمین باشد ،مردم مسلمان هم جز دستورهای دین و فرمودههای انبیای الهی چیزی نمیطلبند. تعبیر وجود مبارك حضرت امیر(ع) در نامه پنجاه و سوم نهجالبلاغه این است :«وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّیْنِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِیْن وَالْعُدَّةُ للْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ» (ستون دین و جماعت مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان ، توده مردمند.) فرمود در روز جبهه و جنگ، مشكل را مردم حل میكنند، در مسائل اجتماعی ،مشكل را مردم حل میكنند، در مسائل دینی مشكل را مردم حل میكنند؛ اگر بخواهید بحثهای فقیهانه داشته باشید: «الصلاةُ عمود الدین»؛بحثهای سیاسی و اجتماعی داشته باشید :«الناس عمود الدین».
انواع حکومتها
معمولاً حكومتها را به چهار قسم تقسیم كردند؛ روحالقوانین كتابی است كه به غالب زبانها ترجمه شده، مؤلف این كتاب خیال كرده كه حكومت همین چهار قسم است و بسیاری از مردم كشورهای شرق و غرب هم همین را پذیرفتند كه حكومت از چهار قسم بیرون نیست؛
قسم اول آن است كه قانونی در كار نیست، استبداد سلطنتی است، یك شخص بر اساس رأی خودش حكومت میكند، قبلاً ایران هم همینطور بود، حكومت مستبد بود، مجلس و قانونگذاری و اینها نبود ،اگر دستگاه قضایی بود، غضب سلطان بود و اگر بخشایش بود دست و دلبازی سلطان بود؛ حكومتش بر اساس رأی یك شخص بود به نام سلطان؛ قانونی در كار نبود، این حكومت استبدادی است.
قسم دوم این است كه قانون هست ،عدهای جمع میشوند قانونگذاری میكنند ،ولی اساس كار و اجرای قانون به دست یك شخص است به نام شاه، شاه مملكت این قانون را باید اجرا كند.قانون دارد ،استبداد نیست، ولی تنها كسی كه مسئول و مجری قانون است، شخص شاه است.
قسم سوم حكومتهای حزبی است، در كشوری مثلاً دو حزب، رسمی است؛ این حزب برنامههای خاص خودش را دارد، در مسائل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، دیدی دارد؛ آن حزب هم بشرح ایضاً، هر كدام رأی آوردند، همان حزب كشور را اداره میكند.
قسم چهارم حكومت دموكراسی است، مردمی است، نه شخص معین است بیقانون؛ نه شخص است با قانون و نه حزب خاص است، بلكه آرای مردم است؛ این میشود مردمسالاری. اینها خیال میكردند كه حكومت همین چهار قسم است اما همین قسم چهارم كه حكومت مردمی است گاهی حكومت مردمی است بر اساس آرای خود مردم، این همان دموكراسی است كه دیگران دارند، یك وقت حكومت مردمی است بر اساس ایمان مردم، كه مردم دینی را پذیرفتند، وحی و شریعتی را پذیرفتند قانون الهی را پذیرفتند این میشود مردمسالاری دینی. آنچه از روحالقوانین و امثال روحالقوانین برمیآید اولیناشكالش این است كه این حصر، حصر استقرایی است،حصر عقلی نیست، اقسام بیش از چهار قسم است؛ دومیناشكال این است كه اصلاً این پایه علمی ندارد، اگر كسی خواست حصر كند باید بین نفی و اثبات باشد، اگر بین نفی و اثبات شد، انسان در یك چارچوب مشخصی حرف میزند.
رضایت مردم، اساس حکومتداری دینی
این از اول باید اینچنین سامانبخشی بشود كه اداره كشور یا با قانون است یا نه، اگر با قانون نبود میشود استبداد و امثال ذلك، اگر با قانون بود، آن قانون یا الهی است یا مردمی، اگر الهی است كه آن نظام میشود نظام اسلامی، اگر مردمی شد آن سه قسم را زیرمجموعه خود دارد ،حالا اگر الهی شد هم به چند نحو ممكن است اجرا بشود. به هر تقدیر حضرت امیر(ع) فرمود اگر شما فكر سیاسی و اجتماعی دارید و میخواهید كشور را اداره كنید ،ستون اداره كشور، رضایت مردم است ،یك عده خواص را شما بخواهید راضی نگه بدارید ،توده مردم میرنجند ، قبلاً فرمود كه رضایت خواص اثر ندارد ،بعد به صورت حصر فرمود «وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّیْنِ» یعنی اگر سیاستتان بخواهد دینی باشد، فرهنگتان بخواهد دینی باشد، اجتماعتان بخواهد دینی باشد، اقتصادتان بخواهد دینی باشد، باید خواسته مردم تأمین بشود یعنی مردم بتوانند آبرومندانه بدون فقر و فلاكت زندگی كنند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 15 / 1 / 1392 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_________________________
[1]. الامالی (شیخ طوسی)، ص529.