نحوة برخورد و رفتار روشنفکران در دوران انقلاب، خصوصاً از 15 خرداد 1342 به بعد، محور دیگر بیانات رهبری بود که در آن به عنوان «بدترین کار ممکن از یک مجموعة روشنفکری در ایران» یاد کردند. یکی دوسال به پیروزی انقلاب مانده، حرکتی در بخشی از این قشر به وجود آمد تا اینکه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی و ایثارگریهای بینظیر ملت ایران، این قشر تا حدودی وارد میدان شد و توانست رمانها، فیلمها، شعرها و سرودهایی را در جهت ارزشهای انقلاب و جنگ تحمیلی، تولید کند. بعد از اتمام جنگ و رویکرد دولت سازندگی به اقتصاد لیبرالی، دوباره شاهد نوعی برگشت روشنفکری به همان حال وهوای قبلی و خصلتهای بیماری گذشته میباشیم و تلاش وسیعی شده و میشود که روال روشنفکری به عقب برگردد. این رانش به عقب از سوی محافل بیگانه و خودیهای غافل و یا مغرض انجام میشود:
«یک کلمه از بحث من باقی مانده و آن یک کلمه، همة آن مطلبی است که اسم این بحث به مناسبت آن است. آن یک کلمه این است: از بعد از جنگ تلاشهایی جدّی شروع شده برای اینکه روشنفکری ایران را به همان حالت بیماری قبل از انقلاب برگردانند- برگشت به عقب، ارتجاع- یعنی باز قهر کردن با مذهب، قهر کردن با بنیانهای بومی، رو کردن به غرب، دلبستگی و وابستگی بیقید و شرط به غرب، پذیرفتن هرچه که از غرب- از اروپا و از آمریکا- میآید، بزرگ شمردن هر آنچه که متعلق به بیگانه است و حقیر شمردن هر آنچه که مربوط به خودی است؛ که در باطن خودش، تحقیر ملت ایران و تحقیر بنیانهایش را همراه دارد. من این را مشاهده میکنم.
اینها چه کسانی هستند؟ البته میشود حدس زد. من اینجا دیگر خبر یقینی نمیتوانم بگویم. یک عده کسانی هستند که «لم یؤمنوا بالله طرفة عین». اینها هرگز نه به اسلام و نه به ایران، ایمانی نیاوردهاند. آن چند سالی هم که این جریانات روشنفکرى الهی، اسلامی، مذهبی، حقیقی، ایرانی- هرچه میخواهید اسمش را بگذارید- در ایران وجود داشت، اینها حاضر نشدند حتی سر بلند کنند! به گوشهای رفتند، یا به خارج از کشور سفر کردند و معبود خودشان، قبله خودشان، معشوق خودشان را آنجا یافتند. این ملت، این سنتها، این تاریخ و این فرهنگ، برایشان اهمیتی نداشت؛ طبعاً آیندة این ملت هم برایشان اهمیتی ندارد. ممکن است حرف بزنند، ممکن است ادعا کنند؛ اما گذشته نشان نمیدهد که اینها صادقند. اینها به فکر مردم نیستند؛ به فکر خودشانند.
بعضیها هم کسانی هستند که ممکن است تحت تأثیر اینها قرار گیرند؛ عنوانهای پُرطمطراق روی ذهنها اثر بگذارد. بعضی هم احتمالاً- نمیتوانم یقیناً بگویم- کسانی که اجیر باشند. بالاخره یکی از چیزهایی که راحت در خدمت پول قرار میگیرد، ادبیات و قلم و هنر و شعر است؛ تعجبی ندارد! ما شعرای بزرگی داشتیم که برای فلان پادشاه شعر گفتند و او را ستودند؛ در حالی که درخور لعن و نفرین بودند. ما کسان زیادی داشتیم که به خاطر پول، به خاطر دنیا و به خاطر شهوات، از بنیانهای پلید و زشت حمایت کردند؛ در حالی که باید از آنها تبرّی میجستند. هیچ بُعدی ندارد. البته عرض کردم که این اطلاع نیست؛ این حدس است. میخواهند روال را به عقب برگردانند.»1
رهبری سپس از روشنفکران مسلمان میخواهند اجازۀ چنین برگشت به عقب و ارتجاعی را ندهند و ابزارهای این جلوگیری از بازگشت به خصلتهای بیمارگونه را ابزارهای فرهنگی معرفی مینمایند و آن را مقولة روز و بسیار مهم میدانند:
«با همة قوا باید موجودی فعلی را حفظ کرد. نباید اجازه دهند که یک عده افرادی که سالهای متمادی در این کشور با ابزارهای روشنفکری و با ابزارهای فرهنگی، هیچ خدمتی به این مردم نتوانستند بکنند، حداقلش این است در هیچ مشکل و مسئلة مهمی نتوانستند با این مردم همراه باشند و به پای مردم برسند؛ حتی نتوانستند پابهپای مردم برسند، چه برسد بخواهند جلودار و پیشرو و رهبر مردم باشند- همیشه عقب ماندند، همیشه در انزوا ماندند- اینها مجدداً به این کشور بیایند و سایة فکر و فرهنگ خودشان را حاکم کنند. اینکه میبینیم در بعضی از مطبوعات و مجلات و منشورات فرهنگی، چیزهایی نشان داده میشود، دنبال رجعت به گذشتهاند؛ دنبال برگشتن به حالت بیماری روشنفکریند. این مقولة روز است. این مقولة بسیار اساسی و مهمی است.»2
و مجدداً در پایان تبیین روشنگرانۀ خود از این جریان به عنوان مرتجع، یاد میکنند و بر آن تأکید مجدد مینمایند:
«علی ایحال، ارتجاع روشنفکری این است؛ یعنی برگشتن به دوران بیماری روشنفکری؛ برگشتن به دوران بیغمی روشنفکران؛ برگشتن به دوران بیاعتنایی دستگاه روشنفکری و جریان روشنفکری به همة سنتهای اصیل و بومی و تاریخ و فرهنگ این ملت. امروز هر کس این پرچم را بلند کند، مرتجع است؛ ولو اسمش روشنفکر و شاعر و نویسنده و محقق و منتقد باشد. اگر این پرچم را بلند کرد پرچم بازگشت به روشنفکری دوران قبل از انقلاب، با همان خصوصیات و با جهتگیری ضدمذهبی و ضدسنتی این مرتجع است؛ این اسمش ارتجاع روشنفکری است.»3
رهبر معظّم انقلاب اسلامی در دولت هفتم، دورة اوّل ریاست جمهوری خاتمی، برای جلوگیری از سوءاستفاده از واژة اصلاحات که در فضای عمومی جامعه از سوی جریان دوم خرداد، نشر مییافت، به تبیین و روشنگری آنها پرداختند. طیف روشنفکری لیبرالی، اصلاحات را در مقابل نظام اسلامی به کار میبردند و حاصل آن را تغییر رفتار و ساختار جمهوری اسلامی عنوان میکردند. رهبری در تبیین جامعة مدنی و جامعةالنبی، در تشریع اصلاحات واقعی انقلابی و اصلاحات آمریکایی، با مردم و مسئولان سخن گفتند. تفاوتهای این تعابیر را در منطق و باورهای اسلامی و در نظر آمریکاییها و دلدادههای به این مستکبر، برشمردند. نمونهای از این روشنگری را مرور نمینماییم:
واژه دوم، واژة «اصلاحات» است. اصلاحات يكي از واژههايي است كه هميشه پُرجاذبه بوده است. دولت جديد از اوّلي كه آمد، مسألة اصلاحات را مطرح كرد. همه انسانهايي كه از هر فسادي رنج میبرند، دلشان با اين شعار میتپد و طرفدار اصلاحاتند. اصلاحات چيز بسيار خوبي است؛ اما اصلاحات چيست؟ اين جاست كه باز دشمن پادرمياني میكند. تبليغات امپراتوري خبري دشمن وارد ميدان میشود و كاري میكند كه در داخل كشور عدهاي پيدا شوند و شعار اصلاحات بدهند؛ عدهاي پيدا شوند و شعار نفي اصلاحات بدهند. مگر ممكن است كسي با اصلاحات مخالف باشد؟ آري؛ كار دشمن اين گونه است. كار دشمن، شبههانداختن و غبارآلود كردن فضا براي بهره گيري است. دشمن كه به اصلاحات علاقهاي ندارد. حرف قاطع در اين زمينه، يك كلمه است: اصلاحات، يا اصلاحات انقلابي و اسلامي و ايماني است و همة مسئولان كشور، همة مردم مؤمن و همة صاحبنظران با آن موافقند؛ يا اصلاحات، اصلاحات آمريكايي است و همة مسئولان كشور، همة مردم مؤمن و همة آحاد هوشيار ملت با آن مخالفند...
اصلاح چيست؟ اصلاح اين است كه هر نقطة خرابي، هر نقطة نارسايي و هر نقطة فاسدي، به يك نقطة صحيح تبديل شود. انقلاب، خودش يك اصلاح بزرگ است. اگرچه در اصطلاحات سياسي دنيا، «انقلاب» را در مقابل «اصلاح» قرار میدهند، اما من با آن اصطلاح نميخواهم حرف بزنم. من اصلاح با اصطلاح اسلامي را مطرح میكنم. خود انقلاب، بزرگترين اصلاح است. تداوم اصلاحات، در ذات و هويت انقلاب نهفته است. يك ملت انقلابي و هوشيار و شجاع، به طور دائم نگاه میكند تا ببيند فسادهايي كه از قبل در ميان او مانده- فسادهايي كه در طول زمان بر اثر غفلتها و سوءمديريتها و سوءتدبيرها و تجاوزها به وجود آمده- كدام است تا آنها را اصلاح كند. اشتباهات و خطاها كدام است، تا آنها را اصلاح كند. انقلاب كه بدون اصلاح امكان ندارد. هيچ جامعة انساني، بدون اصلاح امكان ندارد. از اوّل انقلاب همه آرزو داشتند كه اصلاحات به وجود آيد. هر كس هم به قدر همت خود كاري كرده است. امروز هم دولتي آمده و شعار خودش را «اصلاحات» قرارداده است. بسيار خوب؛ من میدانم كه مسئولان اين دولت- كساني كه شعار اصلاح دارند؛ از جمله رئيس جمهور محترم- مقصودشان از اصلاحات چيست. آنها همين اصلاحات اسلامي را میخواهند.»4
پانوشتها:
۱- بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه تهران، 22/2/1377.
۲- همان.
۳- همان. برای مطالعه کامل بیانات رهبری به پایگاه اطلاعرسانی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای مراجعه شود.
۴- خطبههای نماز جمعه تهران، 26/1/1379.