مهدی جبرائیلی تبریزی
در بخشهای گذشته فریبکاریهای بنیامیه و بنیعباس در تظاهر به دین و شعارهای دینی و شکلگیری مدعیان مهدویت و بابیه و بهائیت مورد بررسی قرار گرفت. اینک ادامه مطلب از نظر میگذرد.
* * *
سازمان مجاهدین خلق (منافقین)
سازمان مجاهدین خلق، سازمان سیاسی اسلامگرا و چپگرا با ساختار شبهنظامی بود که در سال ۱۳۴۴ش، توسط چهار تن از طرفداران جبهه ملی و نهضت آزادی به نامهای محمد حنیفنژاد، علیاصغر بدیعزادگان، عبدالرضا نیکبین و سعید محسن تشکیل شد. مدتی بعد افراد دیگری مانند مسعود رجوی و رضا رضایی نیزبه عضویت کمیته مرکزی آن درآمدند.(1)
این سازمان در ابتدای تشکیل با جذب افراد جوان، تحصیلکرده و مذهبی با آموزش آنها در دو حوزه عقیدتی و سیاسی- بر اساس کتابهای آیتالله طالقانی، مهندس بازرگان، یدالله سحابی- و نظامی با اعزام عده زیادی از نیروهای خود به اردوگاههای مبارزان فلسطینی در لبنان و عمان به یارگیری پرداخت.
ولی پس از چندی با تغییر مواضع ایدئولوژیک در سال ۱۳۵۴ ش دو تن از سرکردگان آن به نامهای تقی شهرام و بهرام آرام، ضمن بیانیهای اعلام کردند که مارکسیست بهترین ایدئولوژی برای مبارزه علیه رژیم شاه است. بدین ترتیب، بهطور رسمی اسلام را از سازمان کنار گذاشتند. در پی این اقدام خیلی از جوانان عضو سازمان از آن جدا شدند که توسط سازمان ترور شدند.
سازمان مجاهدین خلق، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پنهان کردن ماهیت واقعی خود و طرح شعارهای جوانپسند شروع به جذب جوانان کرد. آزادیهای بعد از پیروزی و شور و شوق بهوجود آمده در جوانان برای شرکت در فعالیتهای سیاسی نیز به این امر دامن زده، عده زیادی جذب سازمان شدند.
مجاهدین خلق، در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ش، علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، اعلان جنگ مسلحانه کرد و پس از مدت کوتاهی مسعود رجوی به همراه ابوالحسن بنیصدر از ایران فرار کرده، در فرانسه علیه نظام به توطئهچینی پرداختند. در سال ۱۳۶۴ ه.ش، بهدنبال بهبود روابط ایران و فرانسه، منافقین به صدام حسین که با ایران در حال جنگ بود، پناه بردند و مدتی برای رژیم عراق و دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران مزدوری و خبرچینی کردند، پس از سقوط رژیم بعث نیز در اختیار منافع آمریکا قرار گرفتند.(2) شهادت هزاران نفر از مردم مذهبی و نیروهای انقلابی از جمله جنایات این گروه است.
وهابیت
در زمان حاضر برجستهترین جریان و فرقهای که با ترفند تظاهر به دین و شعارهای دینی میان امت اسلامی تفرقه انداخته و با شعار سنتگرایانه اما در عمل عامل بیگانگان کمر همت به هدم اسلام بسته؛ وهابیت است. وهابیت یکی از فرقههای افراطی اسلامی است که در قرون اخیر بهوجود آمده و با نظرات خلاف کتاب و سنت موجب مشکلات فراوانی در جوامع اسلامی شده است.
این فرقه با عنوان سلفیه هم شناخته میشود، به این معنا که میگویند ما تابع یک شخص (محمدبن عبدالوهاب) نیستیم بلکه تابع یک مسلک فکری به نام سلفیگری هستیم. منظور از سلفیه کسانی هستند که خود را به سلف منسوب کردهاند؛ آنان در قرن چهارم هجری ظهور کرده و از حنبلیان بودهاند و چنین میپنداشتهاند که تمام آرایشان به امام احمدبن حنبل برمیگردد، سپس در قرن هفتم ظهور تازه یافتند و شیخالاسلام ابن تیمیه آن را دوباره زنده کرد و مردم را به آن دعوت نمود و مسائل دیگری به آن افزود... سپس در قرن دوازدهم در شبه جزیره عربستان محمدبن عبدالوهاب این اندیشهها را احیا کرد که وهابیان تاکنون منادی این افکارند.(3)
ویژگی بنیادی مذهب وهّابی، نفی و انکار است. عقاید وهّابی بر نفی عقاید و اعمال دیگر مسلمانان استوار است، آنان برخی اعتقادات و اعمال مسلمانان را با توحید عبادی ناسازگار میپندارند.
کشتار مسلمانان از همه فرقههای اسلامی، اهانت به مقدسات فرق اسلامی که ریشه در کتاب و سنت دارند، ریشه در این نوع نگرش و بینش بیپایه آنها دارد.(4)
از جمله اعتقادات آنها رویت خداوند در آخرت(5) و عصمت پیامبران تنها در مقام تبلیغ است. یعنی در غیر این مقام ممکن است گناه کنند و خلاف آیین خویش گام بردارند.(6)
وهابیت شیعه را کافر دانسته(7) و احکام ارتداد را بر شیعیان جاری میکنند. بر اساس همین دیدگاه علما و مفتیهای وهابی عربستان، در جنگ ۳۳ روزه حزبالله با اسرائیل، فتوا دادند که کمک به حزبالله بهدلیل اینکه شیعه هستند، حرام است و جایز نیست.
تخریب قبور بقیع در سال ۱۲۲۱ق، تخریب حرم امام حسین(ع)، سرقت ضریح و اشیای قیمتی آن و کشتار تعدادی از زائرین حرم امام حسین، اسیر کردن زنان آن شهر در سال ۱۲۱۶ق،(8) حمله به نجف به قصد تخریب حرم امام علی(ع) در سال ۱۲۲۱ق(9) و قتلعام مسلمانان در افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه و... از جنایاتی است که این فرقه آمریکایی و مزدور صهیونیسم با توهم شرک و کفر مرتکب شده است.
طالبان
طالبان گروهی سلفی و جهادی و تلفیقی از مذهب دیُوبندی و قومیت پشتو است(10)که درسال ۱۳۷۳ش وجود اوضاع بحرانی در کابل و دیگر مناطق افغانستان، زمینه را برای ظهور گروه طالبان در عرصه سیاسی و نظامی افغانستان فراهم کرد.(11)
هسته اصلی طالبان را مجاهدان حاضر در درگیریهای افغانستان و شوروی تشکیل میدادند.(12) رهبر طالبان ملا محمد عمر بود که پس از تصرف کابل بهدست طالبان، امیرالمومنین لقب گرفت. جمعیت طالبان ملاعمر را خلیفه میشمردند و مخالفان او را یاغی علیه خلیفه و مهدورالدم میدانستند.طالبان با هرگونه تجددگرایی مانند استفاده از تلویزیون و نیز حضور دختران در مدارس مخالف بودند.(13) آنها مراکز زیارتی و میراث فرهنگی را با شعار مبارزه با بتپرستی تخریب میکردند.(14)
مبنای فکری طالبان سلفی است. در ایالات و مناطق مرزی پاکستان بهخصوص در پیشاور و کویته، از دهه چهل شمسی به این سو، احزاب سنی مانند جمعیت علمای اسلام، جماعت اسلامی و اهل حدیث، مدارس علمیه ایجاد کردند. در این مدارس فقط برخی متون مذهبی با تفسیر و دیدگاه مکتب دیوبندی (هند) تدریس میشود که دیدگاهها و فعالیتهای مشترک با سلفیه و وهابیت دارد. پس از ورود مهاجرین افغانستانی به این مناطق، تعداد قابل توجهی از جوانان، جذب این مراکز شدند و نیز بر تعداد این مدارس افزوده شد. بیشتر این طلاب از قوم پشتون بودند و در فضای قبیلهای، روستایی یا اردوگاهی همراه با فقر و محیط بسته تربیت شده بودند.
یکی از تعلیمات اصلی این مدارس این بود که مجاهدین و شیعیان، فاسد و خارج از دین هستند و خارجیها نیز نیروهای شیطانی به شمار میروند. سپس با تحریک و تشویق طلبهها به جهاد، وظیفه دینی برای پاکسازی افغانستان و یادآوری تعصب قومی، آنان را مسلح و سازماندهی کرده و به افغانستان گسیل داشتند.(15)
طالبان به برتری قومی پشتون برای خلافت و ریاست دولت اسلامی افغانستان اعتقاد داشتند(16) و یکی از اهداف تشکیل و فعالیت آنها حفظ همین برتری سیاسی قومی بود.(17) با توجه به اینکه اندیشه سیاسی و حاکمیتی طالبان، نظیر سایر جنبشهای اهلسنت، بر پایه خلافت اسلامی است، در این راستا طالبان پس از تصرف کابل، با ملا محمدعمر، بهعنوان امیرالمومنین و امیر امارت اسلامی بیعت کردند.(18) رهبران بعد از وی نیز تحت این دو عنوان انتخاب میشوند.
با توجه به اینکه استراتژی مبارزاتی طالبان برخلاف القاعده و داعش محدود به دشمن نزدیک همان رژیم سکولار و حامیانشان، یعنی نیروهای ایساف و آمریکا در افغانستان است، اما کشتار شیعیان و رهبران سیاسی آنان در افغانستان توسط این گروه تروریستی دلیل رسوخ تفکرات سلفی و وهابی در آنان است.
القاعده
نام القاعده برگرفته از نام اولین پایگاه نظامی این سازمان «قاعدهًْ الجهاد» است. البته بیشتر اعضا در ابتدا این سازمان را «جبهه بینالمللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» مینامیدند.(19) در همین راستا تشکیلات القاعده در سال ۱۹۸۸ توسط اسامه بنلادن میلیاردر عربستانی جهت مبارزه با شوروی در افغانستان تأسیس شد. القاعده از سازمان «مکتب الخدمهًْ» که هدف آن مسلحکردن و آموزش مجاهدین داوطلب جنگ با شوروی بود گسترش و پیشرفت یافت. این سازمان از حمایت پاکستان و همچنین ایالات متحده آمریکا برخوردار بود.
هدف او از تشکیل این سازمان ابتدائا ساماندهی اوضاع مجاهدان موجود در افغانستان و پاکستان بود. در واقع، این تشکیلات بهعنوان مرکزی برای رجوع خانوادههای مجاهدان و پیگیری امور آنها تأسیس شد. اما همین تشکیلات با گذشت زمان توسعه یافت و پس از ده سال به جبهههای بینالمللی مبدل شد.(20)
درسال ۲۰۰۰ ایمن ظواهری چشمپزشک مصری، سازمان جهاد اسلامی مصر را با القاعده ادغام کرد و به شخص دوم این تشکیلات تبدیل شد.(21)
پس از این دوران ایمن الظواهری بهعنوان نظریهپرداز القاعده شروع به فعالیت کرد و نوشتههای وی ارائهدهنده خطمشی به گروههای تروریستی بود. وی در سال۲۰۰۱ در کتاب «دلاوران زیر پرچم پیامبر» اهداف جنبش بنیادگرای انقلابی را چنین برمیشمارد: ابتدا، رسیدن به یک همبستگی و سازمان ایدئولوژیک، سپس جنگ با رژیمهای فعلی جهان اسلام و سپس تاسیس یک حکومت اسلامی ناب در قلب جهان عرب. از نظر ظواهری، جهاد، جنگی انقلابی و جهانی است که بایستی از طریق خشونت، اقدام سیاسی و تبلیغات علیه رژیمهای سکولار و نخبگان سکولار جهان اسلام صورت گیرد. ظواهری استدلال میکند که چون کشورهای کلیدی عرب برای جنگ چریکی مناسب نیستند، از این رو اسلامگرایان لازم است تا اقدامات سیاسی خود را به درون تودهها، پیش برند و همراه با عملیات تروریستی شهری علیه رژیمهای سکولار، حملات خود را متوجه دشمنان بیرونی یعنی اسرائیل و ایالات متحده سازند تا بدینوسیله، حمایت عمومی از جهاد را افزایش دهند.
القاعده و بنلادن، برای رسیدن به اهداف خود به استفاده از واژه جهاد تمسک جستهاند. القاعده اقدامات تروریستی خود را به نام جهاد، توجیه میکند. دو اعلامیه جهاد بر علیه آمریکا وجود دارد که هسته مرکزی فلسفه اسامه بن لادن را تشکیل میدهد. اولین اعلامیه در ۲۶ آگوست ۱۹۹۶ تحت عنوان «اعلامیه جهاد علیه آمریکا که سرزمین حرمین شریفین را اشغال کرده است» صادر شد. دومین فتوا در۲۳ فوریه۱۹۹۸ تحت عنوان «جبهه جهانی اسلامی برای جهاد علیه یهودیان و صلیبیون» صادر شد. در این دو اعلامیه، بنلادن اولین وظیفه اصلی مسلمانان بعد از ایمان آوردن را جهاد میداند. وی جهاد را تهاجمی و برای تثبیت حاکمیت خداوند بر روی زمین دانسته و آن را جنگ مقدسی میداند که مشروعیت دارد. بدینگونه القاعده بهطور گسترده از جهاد برای مشروعیت بخشی به اقدامات خود استفاده میکند و از اینرو پس از حملات۱۱ سپتامبر به برجهای دوقلوی سازمان تجارت جهانی و ساختمان پنتاگون واژه جهاد بیش از پیش در رسانهها و محافل علمی و خبری غرب به کار گرفته شده است و بعضی اوقات ایدئولوژی القاعده را جهادیسم مینامند و این امور باعث شده است که واژه جهاد به اشتباه با ترور یکی دانسته شود.(22)
بدون شک ریشه تفکرات این گروه تروریستی را که از نام جهاد جهت توجیه و مشروعیتبخشی به اقدامات خود سوءاستفاده کرده باید در اندیشههای ابنتیمیه، وهابیت و سلفیه جستوجو کرد.
داعش(23)
داعش گروه تکفیری منشعب از القاعده، که ابتدا به القاعده عراق مشهور بود و سپس با کمک برخی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای، بخشهایی از عراق و سوریه را به اشغال خود در آورد و با نام الدّولهًْ الاسلامیهًْ فی العراق و الشّام (داعش) معروف شد. پیشینه داعش را به سال ۲۰۰۴م و بر اساس افکار ابومصعب زرقاوی برمیگردانند.(24)
در سال ۲۰۰۶ م «جماعه التوحید و الجهاد» به رهبری ابومصعب زرقاوی القاعده عراق تاسیس شد،(25) بعد از کشته شدن وی ابوعمربغدادی جانشینش شد، پس ازکشته شدن ابوعمر، ابراهیم عواد ابراهیم البدری السامرائی معروف به ابوبکر البغدادی به رهبری القاعده عراق رسید، بعضی گفتهاند وی کشاورزی ساده بوده که توسط آمریکائیها شناخته و برای این امر پرورش یافته است.(26)
همه اعضای القاعده به زعم خود آرمان احیای خلافت اسلامی را دارند، از آنجا که تحقق این امر برای آنان مشکل بود ابتدا به تشکیل امارتهای متعدد اقدام کرده و با گسترش قلمرو، از به هم پیوستن امارتها خلافت اسلامی را تشکیل دهند. بغدادی ابتدا بهعنوان امیر القاعده در عراق بود که ناگاه بدون هماهنگی با دیگر امیران و حتی رهبر القاعده، خود را خلیفه مسلمین خواند.(27) ابومحمد العدنانی سخنگوی داعش با اعلام رسمی خلافت بغدادی گفت وعده خدا تحقق پیدا کرده است. بغدادی سوریه را نیز جزو قلمرو فعلی خود دانست. الظواهری از وی خواست فعالیتهای خود را در عراق متمرکز و از سوریه عقبنشینی کند لیکن ابوبکر بغدادی به دلیل سیطره بر چاههای نفت مناطق دیرالزور، رقه و شمال شرق سوریه، خود را بینیاز از سازمان مرکزی القاعده دانست و گفت من میان حکم ایمن الظواهری و حکم خدا، خدا را اختیار کردم.(28)
داعش و القاعده دشمن را به دو دسته: دشمن دور و دشمن نزدیک تقسیمبندی میکنند. از نگاه آنان دشمن دور تمدن مادی غربی است و دشمن نزدیک دولتها و گروههایی هستند که در کشورهای اسلامی بر اساس تفسیر این گروه عمل نمیکنند. از آنجا که امکان مبارزه با دشمن دور فعلا فراهم نیست آنها به دشمن نزدیک میپردازند.(29)
آمریکا با هدف تضعیف کشورهای اسلامی در مقابل اسرائیل در تکوین و تکمیل داعش متهم اول به شمار میرود.(30) چنان که مسئولان این کشور بارها بر این واقعیت اقرار کردهاند. خانم کلینتون در جریان مناظرات انتخاباتی آمریکا اعتراف کرد که القاعده و داعش را آمریکا بهوجود آورده است.
نوآم چامسکی؛ متفکر و زبانشناس مطرح آمریکایی در این مورد گفت: «پیدایش داعش و گسترش عمومی رادیکالیزم نتیجه دستاندازی واشنگتن در جامعه شکننده عراق است؛ جامعهای که به سختی و بعد از یک دهه تحریمهای شدید آمریکا و انگلیس در کنار هم مانده بود».(31)
بنابراین معلوم میشود که شعار و نمادهای دینی این جریان تروریستی فقط ظاهرسازی بوده و بهعنوان عامل استعمار و ائتلاف بینالمللی ضداسلامی برای ضربه زدن به عقائد و هویت دینی و داشتههای ملی کشورهای اسلامی مخصوصاًً در منطقه خاورمیانه با هدف ایجاد حیاط خلوت برای رژیم منحوس صهیونیستی ایجاد شدهاند. از جمله دلائل محرز این ادعا مداوای مجروحین داعشی و آموزش تروریستی این گروه در سرزمینهای اشغالی است.
این گروه خسارات انسانی، اقتصادی و فرهنگی چشمگیری به بار آورد در حالی که مدعی احیای خلافت اسلامی است.
نکاتی در مورد زمینههای پیدایش گروههای تروریستی با شعار جهادی
در تشکیل این گروهها دست بیگانگان برای ضربه زدن به اسلام و اندیشههای اسلامی و ایجاد تردید در گرایشات اسلامی به وضوح دیده میشود. بنابراین باید از تجارب گذشته در این زمینه درس گرفته و دولتهای اسلامی برای مقابله با این نقشههای اسلامستیزانه دست اتحاد به هم داده و از تکرار آزمودههای گذشته جلوگیری کنند.
اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی و عدم انسجام و وحدت مدیریتی و چندقطبیهای سیاسی در کشورهای اسلامی از دیگر عوامل بروز و ظهور اینگونه جریانات مزدورانه در داخل کشورهای اسلامی است. سوءاستفاده بیگانگان هم از این وضعیت غیرقابل انکار است.
فقر فرهنگی و اعتقادی در میان عامه مردم میتواند گرایش و تقویت این گروهها موثر باشد.
پینوشتها
ـــــــــــــــــ
1. تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج۱، صص ۳۹۳- ۳۹۹. 2. گونهشناسی بحرانها و راهبردهای مقابله با آن، صص45 - 46. 3. فرق تسنن، ص۵۹۳. 4. حاشیه رد المختار، ج۴، ص۴۴۹. 5. منهاج السّنّهًْ النبویّهًْ، ج۵، صص۳۸۳- ۳۸۴. 6. منهاج السّنّهًْ النبویّهًْ، ج۲، ص۳۷۲. 7. وهابیت بر سر دوراهی، ص ۱۵۶. 8. کشف الإرتیاب، ص۱۵و ۳۳. 9. کشف الإرتیاب، ص16. 10. نحلههای فکری طالبان؛ از دیوبندیه تا وهابیت، خبرگزاری رسا، ۱۵ مهر ۱۳۹۵. 11. افغانستان: عصر مجاهدین و برآمدن طالبان، ج۱، ص۴۹۰. 12. تاریخ تفکر سلفیگری، ص۱۰۳.
13. جریانشناسی فکری فرهنگی سلفیگری معاصر، ص۱۰۳. 14. تبارشناسی جریانهای تکفیری: بررسی موردی جنبش طالبان در افغانستان، ص۱۹. 15. طالبان: ریشهها، علل ظهور و عوامل رشد، ص۲۶. 16. طالبان، دین و حکومت، ص۲۳۵و۲۴۰. 17. طالبان،ریشهها، ظهور و عوامل رشد، ص۲۹. 18. طالبان، دین و حکومت، ص۲۴۴.
19. نگاهي از درون به تشکيلات مخوف القاعده، https://web.archive.org/web/20110921041453/http://www.afghanistan.fi/index.php?p=fs.dari.pages.politics.war. 20. http://takfir.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=2011.
21. https://fa.wikipedia.org/wiki. واژه القاعده.
22. روزنامه رسالت، چهارشنبه ۱۸شهریور ۱۳۸۸، شماره ۶۷۹۹. 23. در تدوین بیشتر مطالب این قسمت از سایت ویکیشیعه مدخل داعش استفاده شده است.
24. تکفیریهای داعش را بهتر بشناسیم، ص۴۵.
25. سلفیگری و خاورمیانه عربی، ص۲۶- ۲۹.
26. تکفیریهای داعش را بهتر بشناسیم، ص۵۴.
27. زمینههای فکری سیاسی جریان بعثی تکفیری داعش، ص۷۳. 28. تکفیریهای داعش را بهتر بشناسیم، ص45- 57 29. زمینههای فکری سیاسی جریان بعثی تکفیری داعش، ص۷۲. 30. همان، ص ۲۳۶.31. /https://www.icana.ir/Fa/News/441314.