سفر خاتمی به آمریکا و ملاقات با «جرج سوروس»
۱۳۹۹/۱۱/۰۷
خاتمی پس از اتمام دوران ریاست جمهوری و تشکیل دو مؤسسه جهت گردآوری همفکران خود و برنامهریزی برای پروژة به دست گرفتن دوبارة قوّة مجریه، برای جلب نظر و حمایتهای بیشتر تبلیغاتی و سیاسی حامیان اصلاحطلبی، راهی آمریکا میشود، اما با ویزای ویژة جرج بوش، رئیسجمهور آمریکا! تئوریزه کردن اسلام میانه یا به تعبیر امام خمینی(ره) اسلام آمریکایی در ایران و اجرای کودتای مخملی در صورت عدم موفقیت کاندیدای اصلاحطلبان در انتخابات آتی (سال 1388)، از جمله برنامههایی بود که نیاز به حمایت مالی و تبلیغاتی نظام سلطه داشت. محمد خاتمی در سفر به آمریکا بنا به نوشتة روزنامه «واشنگتن پست» میهمان جیمیکارتر، رئیسجمهور اسبق آمریکا بود. بوش گفته بود: «شخصاً با ویزای خاتمی موافقت کردم و میخواهم سخنانی غیر از سخنان احمدینژاد بشنوم.»1 خاتمی دو هفته میهمان آمریکا بود. او دیدارهای متعددی برگزار کرد و صحبتهای زیادی انجام داد. مهمترین محورهای این سخنان که همان سخنانی بود که جرج بوش برای شنیدن آنها، خاتمی را دعوت کرده بود، عبارتند از: تاریخی خواندن واقعة هولوکاست – برخلاف مواضع احمدینژاد در طرح کردن هولوکاست برای به چالش کشیدن نظام لیبرال دموکراسی و صورت آزادی خواهی غرب، – ابراز تأسف از واقعة گروگانگیری 444 روزة سال 1358 و اشغال لانة جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام، حمایت از تشکیل دو کشور فلسطینی و اسرائیلی – که به معنای به رسمیت شناختن اسرائیل بود – تأکید بر اینکه آمریکا را هرگز شیطان بزرگ نخواهد نامید!
در این سفر بود که خاتمی به دیدار «جرج سوروس» سرمایهدار بزرگ صهیونیست آمریکایی و یکی از معماران اصلی انقلاب مخملی و مؤسس بنیاد صهیونیستی «جامعة باز» که در پوشش یک نهاد خیریه، از اصلیترین حامیان مشهور کودتاهای رنگی در جهان میباشد، ملاقات کرد! کیان تاجبخش، نمایندة بنیاد جرج سوروس میگوید که این ارتباط مستمر بوده و ادامه داشته است.2 اگر چه خاتمی این ملاقات را تکذیب کرد، اما با انتشار متن سخنرانی سوروس در تاریخ 11 سپتامبر 2009 (برابر با 20 شهریور 1388) توسط خبرگزاری جمهوری اسلامی، این تکذیب بیاثر و فاقد اعتبار شد. جرج سوروس در این سخنرانی گفته بود: «یکی از بهترین جلساتی که من در ارتباط با پیشبرد دموکراسی در جهان اسلام و به ویژه ایران در آن حضور یافتم، ملاقاتی بود که در روز چهارشنبه 14 سپتامبر 2006 (برابر با 23 شهریور 1385) با محمد خاتمی رئیسجمهور سابق ایران برگزار کردم. من حدود 10 سال منتظر این دیدار بودم و به همین دلیل این دیدار آن چنان جذاب و به یاد ماندنی بود که حتی روز و ساعتش نیز در حافظهام ثبت شده است و هدف از این دیدار من با محمد خاتمی نیز دستیابی به آگاهی از درون کشوری که برای برقراری ارتباطات با آن فرصتهای محدودی وجود دارد و با توجه به تحولات اخیر منطقه چنین جلساتی ارزشمند است میتواند به اتخاذ تصمیمات سیاسی مؤثر کمک کند.»3
ادامة ماجرا را از کتاب سودای سکولاریسم پی میگیریم:
«دفتر خاتمي در واكنش به خبر خبرگزاري جمهوري اسلامي، سخنان سوروس را تكذيب كرد: «آنچه به نقل از فردي به نام جورج سوروس در پارهاي از رسانهها و مطبوعات آمده يا تيترسازي شده است اساساً فاقد صحت است.» خود خاتمي اما دربارة اين ديدار و اخبار مربوطه سكوت كرد.
ماجرا به اينجا ختم نشد و خبرگزاريها سند مربوط به 15 سپتامبر 2006 را روي خروجي خود قراردادند. اين بار سند نه تنها متعلق به رسانههاي داخلي نبود كه يك چهرة شناخته شدة سازمان جاسوسي آمريكا، در دل مقالهاي كه با عنوان«senator slams phony negotiations with Iran» كه براي سايت نيوزمكس نوشته بود، روايتي نيز از ديدار خاتمي و سوروس داشت. اين فرد كسي نبود جز «كنت تيمرمن»، مؤسس و مدير اجرايي «بنياد دموكراسي براي ايران». وي كه از نيروهاي بخش پژوهشي سازمان جاسوسي آمريكاست با مؤسسه آمريكن اينترپرايز و همچنين پروژة قرن جديد براي آمريكا نيز همكاري دارد. اين مؤسسات همانند مؤسسه جامعة باز سوروس به صورت ويژه بر روي موضوع ايران تمركز دارند.
روايت تيمرمن از ديدار خاتمي با سوروس ارزش آن را دارد كه به صورت كامل در اينجا بياوريم:
همزمان و كمتر از يك مايل دورتر از محل گفتوگوي پهلوي با سانتوروم و ماتينز در سناي آمريكا، جورج سوروس و ساير مخالفان دولت بوش در هتل هايت گردهم آمده بودند تا تعامل دولت با تهران را خواستار شوند. سوروس خطاب به شركتكنندگان در اين نشست كه به همت «بنياد آمريكاي نوين» برگزار شده بود، دربارة يك «معامله بزرگ» با تهران سخن گفت كه به رسميت شناخته شدن ايران از سوي آمريكا، پايان رويارويي هستهاي از طريق مذاكرات و از سرگيري مناسبات عادي ميان دو كشور را دربر خواهد داشت.
برخي مقامات روز پنجشنبه به نيوز مكس گفتند كه سوروس در همين هفته و در يك مراسم خصوصي صرف شام در بوستون، دربارة اين معاملة بزرگ با محمد خاتمي، رئيس جمهوري سابق ايران گفتوگو كرد. يك ايراني كه در آن مراسم شام حضور داشت گفت: خاتمي به ما گفت كه آمريكا بايد مذاكره با ايران را آغاز كند. او افزود كه ايران مسلماً خواهان تعليق غنيسازي اورانيوم اما نه به عنوان يك پيش شرط براي مذاكرات است.
با اين حال فرد ياد شده به نقل از خاتمي گفت كه ايران «غنيسازي سوخت هستهاي را كنار نميگذارد»، زيرا وعدههاي غرب مبني بر عرضة سوخت مورد نياز نيروگاه بوشهر را باور ندارد. نيروگاه بوشهر با وجود 11 سال فعاليت پيمانكاران روسي، هنوز عملياتي نشده است.
اين مقام ايراني همچنين گفت: از اين رو يك برنامه (R&D تحقيق و توسعه) اجرا ميشود و اگر حاضر به پذيرش آن نباشيد هيچ معاملة بزرگي در كار نخواهد بود. «استيون كلمنز»، مدير «برنامه راهبرد آمريكا» در بنياد آمريكاي نوين نيز در مراسم صرف شام خاتمي با سوروس شركت داشت و سخنان مقام ايراني را تصديق كرد.
«هومن مجد»، روزنامهنگار آزاد كه در طول اقامت خاتمي در آمريكا، مشاور و مترجم او بود، گفت: سفر خاتمي به آمريكا از ماهها قبل برنامهريزي شده بود. اين سفر با شروع ضربالاجل سازمان ملل براي تعليق غنيسازي، دقيقاً همزمان شد. كلمنز انجام يك معاملة بزرگ بر سر برنامه هستهاي با ايران را كار سخت و دشواري خواند كه به نتيجه رساندن آن، راحت و آسان نيست. يك ايراني كه در ميهماني شام خاتمي با سوروس او را همراهي ميكرد گفت: رئيس جمهوري سابق ايران در توضيح رد مكرر پيشنهادهاي آمريكا – از جمله تلاش چند سالة بيل كلينتون- دربارة يك معاملة بزرگ از سوي تشكيلات رهبري ايران، كلينتون را مسئول اين بن بست دانست.
اين ايراني گفت: پس از عذرخواهي مادلين آلبرايت، وزير خارجة وقت آمريكا در كودتاي 1953م عليه دولت محمد مصدق، نخستوزير وقت ايران، همة مسائل در جهت آشتي پيش ميرفت اما خاتمي گفت كلينتون با نامنتخب خواندن تشكيلات رهبري ايران، اين معامله را ضايع كرد.»4
خاتمی در تشریح سفر دو هفتهای خود به آمریکا، جزئیاتی از دیدارهای خود با افراد و مقامات آمریکایی را مطرح کرد. وی گفت: «فرصتی پیش آمد تا با برخی از رؤسای تینگتانگها که دولتی نیستند اما فکرآفرین و ایجاد کنندة فکر هستند و در جامعة علمی، فرهنگی و سیاسی آمریکا تأثیرگذارند، دیدار کنم.»5
پانوشتها:.
1- سودای سکولاریسم، ص 323.
2- سایت مدافع ولایت.
3- همان و سودای سکولاریسم، صص 383و384، خبرگزاری جمهوری اسلامی،3/6/1388.
4- سودای سکولاریسم، صص 284 – 286.
5- خبرگزاری فارس، 4/7/1388.